"سهام " دانش آموز قهرمان هویزه سهام خیام، دختر نوجوان 12 ساله، از اهل الیرف (به معنای ساکنین محله کنار رودخانه) بود. حاج کاظم پدر سهام، راننده…
               فاصله بين الطلوعين را كه مولي الموحدين علي (عليه السلام) در…
عیسی، نوجوانی متدین و متعهد بود. همیشه قرآن کوچکی در جیب بغلش بود. هر جا فرصتی به دست می آورد، مشغول خواندن قرآن می شد و به دیگران نیز قرآن خواندن…
شهيد فرهاد آزاد: در يك كانال پناه گرفته، عراقى‏ها ما را محاصره كرده بودند. فاصله‏ى ما با دشمن كمتر از صد متر بود. شهيد «فرهاد آزاد» بالاى كانال…
  دفتر را برد گذاشت رو به روش گفت: «بيا اين همه نمره بيست.» بغض گلويم را گرفته بود؛ بغضي سنگين. رو به قاب عکس کرد و گفت: «مگه نگفتي هر…
  از قبل به پدر و مادرم گفته بودم دوست دارم مهريه ام يك جلد قرآن و يك اسلحه باشد . اينكه چه جوز اسحله اي باشد ، برايم فرقي نداشت . پرسيد…
هر چند وقت يكبار اعزام بود، اما من هر چه مى رفتم و مى آمدم موفق نمى شدم ثبت نام كنم تا اينكه با كاروانى در سال 65 (بيست و دوم تيرماه) به جبهه راه…
براي مسافرت رفتيم قم . به حرم حضرت معصومه (س) كه رسيديم ديگر وقت نماز بود . حسن ما را نزديك حرم پياده كرد و گفت : ‹‹ منتظر بمانيد ، من ماشين را…
در منزل جلسه داشتند؛ با چند نفر از فرماندهان. شب بود و من هنوز فرصت خريد نان را نکرده بودم. به مهدي گفتم: «خودت بخر بياور.» طبق معمول يادش رفته…
معمولا در جبهه گروههايي را به عنوان گشتي يا گشت شناسايي به قسمت‏هايي كه دست دشمن است، مي‏فرستند. يك روز من و يكي دو تن از دوستان براي شناسايي به…
رزمنده‏ها قصد ده روز مي‏كردند و روزه مي‏گرفتند. روزه در آن مكان به دلیل شرايط سخت و طاقت فرسا كار بسيار سخت و شكننده‏اي بود، اما شرايط هيچ وقت نمي‏…
راه ما یکی است !     سلام علیکم : ضمن عرض سلام ، موفقیت روز افزون شما را در جمیع شئونات زندگی از خداوند متعال خواستارم. امیدوارم…
صبح که از خواب بيدار شد دلش گرفته بود . دوست داشت براي يک بار هم که شده با صداي بابا بيدار شود! بابا دست توي موهايش ببرد واوخودش را لوس کند و بيدار…
هيچ وقت براي رفتن به جبهه مانعش نشدم، اما اخلاقم را مي دانست که چقدر زود دلواپس مي شوم. به همين دليل بعد از هر عمليات به من زنگ مي زد و خبر سلامتي…
برای لحظاتی، همه چیز ساکن است، نه من حرفی می‌زنم، نه حاجی، با خودم فکر می‌کنم و توی دلم می‌گویم: به من گفت من حاجی نیستم، ولی اصلا به دهنم نمی‌آمد…