به مناسبت هفته دفاع مقدس "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" مصاحبه ای با یکی از یادگاران دوران دفاع مقدس برادر اکبرزاده  داشته است که به شرح زیر می باشد :

1-  لطفا خود را معرفی نموده و مختصری از سوابق خود در دوران دفاع مقدس را بیان فرمایید.

بنده یوسف علی اکبرزاده هستم 16 ساله بودم که انقلاب اسلامی پیروز شد و جنگ بر ایران تحمیل گردید.پس از تشکیل بسیج وارد پایگاه محل شدم دانش آموز بودم با یک دوره آموزش یک ماه عازم جبهه های غرب کشور کردستان-مریوان شدم.

2-با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و شروع جنگ تحمیلی شما به چه کار مشغول بودید.

با پیروزی انقلاب اسلامی مشغول تحصیل بودم و با شروع جنگ وارد پایگاه بسیج شدم.

3- چه عواملی باعث شد تا به شغل مقدس پاسداری را انتخاب کنید ، کمی توضیح دهید.

خوب کشور انقلاب شده بود ما هم جوان انقلابی بودیم جنگ که شروع شد فعالیت در بسیج و جبهه های جنگ باعث شد که ادامه فعالیت را در نهاد مقدس سپاه انجام دهم . چون سپاه یک نهاد نو و خالص با بچه های مخلص در آن فعالیت می کردند.

4-مهمترین عملیاتی که در آن شرکت فعال داشته اید را بیان فرموده و یک خاطره از آن عملیات را به امت حزب الله هدیه فرمایید.

عملیات نصر 8 و کربلای 5 فعالیت داشتم. خاطرات تلخ و شیرین خیلی زیاد بود همین که می دیدی بچه ها با شوق و اشتیاق و با آن سن جوانی و نوجوانی از هیچ چیزی ترس و واهمه ای ندارند آدم سرشار از شوق می شد.اما بعضی وقت ها هم خاطره تلخ یا صحنه بدی پیش می آمد ظهر بود در منطقه حور با بچه ها در حال شنا بودیم یکباره دیدیم یکی از یچه ها نیست متاسفانه غرق شده بود.خاطره خیلی بدی بود.

5- آیا به درجه جانبازی نائل شده اید از چه ناحیه و در کدام عملیات کمی توضیح دهید.

بنده در منطقه کردستان با یک تیر میتقیم کلاش از ناحیه پا زخمی شدم البته معتقدم جانباز مقامش خیلی بالاست نباید من حرفی از آن بزنم.

6-با کدام شهید بیشتر مانوس بودید؟یاد او را با بیان یک خاطره از ایشان گرامی دارید.

با حمید خیلی دوست بودم ،چون با هم وارد پایگاه بسیج شده بودیم و در بسیج واحد اعزام نیرو کار می کردیم، این دنیا برای حمید کوچک بود و روح بلند این عزیز همواره رو به بالا در پرواز بود یعنی همواره در فکر شهید شدن بود. یک روز با هم با موتور هوندا ، برای تحقیق جذب نیرو به یکی از روستاهای شهرستان در حال رفتن بودیم به حمید گفتم: بچه های مردم را به جبهه اعزام می کنیم و بچه ها یکی پس از دیگری شهید می شوند و به شهر و دیار خود برمی گردند و حمید گفت صبر کن نوبت ما هم می شود.حمید از من جدا و به جبهه رفت پس از مدتی شهید شد. روحش شاد

7-یک تجربه آموزنده از دوران دفاع مقدس را که بتواند سرمشق جوانان عزیز قرار گیرد بیان فرمایید.

اوج جوانی ما بود که انقلاب شد و جنگ تحمیلی شروع شد جوان های کم توقع آن وقت جز خدا چیزی را نمی دیدند عشق- محبت-از خود گذشتگی-قانع بودن-عشق به الله از آموزهایی بود که خودم به عینیت از آنها درس گرفتم.

8-به نظر شما چگونه می توان یاد شهدا را زنده نگه داشت و در مسیر انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) پایدار ماند.

به نظر من یاد شهدا نباید از فضای کشور خارج شود یعنی به هر طریقی که هر کس می تواند باید سعی و کوشش کند در همه حال به یاد شهدا باشیم.نباید روزمرگی باعث شود گذشته را فراموش کنیم ، برپایی یادواره ها کار خوبی است باید بیشتر توجه شود-مسئولین فرهنگی کشور باید بیشتر سرمایه گذاری کنند.هنوز خیلی از مطالبهای بکر و نگفته در سینه بعضی از افراد است که بیان نشده است باید دنبالش رفت و پیدا کرد.

9- تکلیف مجاهدان و رزمندگان دوران دفاع مقدس در دوره کنونی چیست؟

اینکه خاطرات و داشته ها خود را سینه به سینه-نسل به نسل بیان کنند.بنویسند-در محافل و مجالس سخنرانی مطرح کنند. که الحمدا...دارد کار می شود.ولی به نظرم ضعیف است.

10-نقش ولایت مداری و وحدت در کسب پیروزی های دفاع مقدس و پایداری تا پیروزی نهایی تا سقوط  و نابودی شیطان بزرگ را بیان فرمایید.

اگر در یک کلام بگویم همه پیروزی های ما چه پیش از انقلاب و جنگ تحمیلی تا به حال مرحون نقش ولایت و رهبری دور می زند و چون مردم هم دور ولایت حلقه زدند و دشمن ناتوان است. همه دشمن این است که دست مردم را از ولایت کوتاه کند که انشاا... نخواهد توانست و این انقلاب با دست رهبر عزیز به مولامان آقا حضرت مهدی (عج) تحویل داده خواهد شد.هر کس با ولایت زندگی کند راحت خوب و بد، دوست و دشمن را خواهد شناخت به شرطی که قلبش با ولایت باشد نه زبانش دشمن تا حال نتوانست کاری کند.با توکل به خدا هیچ غلطی نخواهد کرد.پیروزی از آن ماست.                        والسلام