من شیرودی را تازه بعد از شهادتش شناختم، شاید اگر جنگی نبود، هیچ وقت نمی شناختم.

همسر شهید شیرودی :
من شیرودی را تازه بعد از شهادتش شناختم، شاید اگر جنگی نبود، هیچ وقت نمی شناختم.

 

«ما می‌ مانیم و با همین دو هلیکوپتری که در اختیار داریم مهمات دشمن را می‌ کوبیم و مسئولیت تمرد را می ‌پذیریم» اینها جملات مردی بود که وقتی شنید بنی صدر دستور تخلیه پادگان ها و انهدام انبار مهمات را داده نتوانست تحمل کند که دشمن تا دروازه شهرهای کشورش پیش آمده باشد و او فرار کند.

شهید چمران از شیرودی با عنوان ستاره درخشان جنگ های کردستان یاد کرده بود؛ و برخی صاحب نظران در جنگ‌ های هوایی او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیده ‌اند چنان که تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش درباره او گفته بود: ناجی غرب و فاتح گردنه ‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود؛ شیرودی غیر ممکن ‌ها را ممکن کرد.

به گزارش "خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" جمعی از مسئولین سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت از جمله سردار رضا افروز جانشین سازمان ، سردار کریم پور مدیر مسئول نشریه سازمان، و برادران امیر آبادی و سید وهاب حسینی و مشایخی از مدیران بسیج پیشکسوتان و جلالی خبرنگار با همسر شهید "علی اکبر شیرودی" دیدار داشتند.


همسر شهید شیرودی به طور خلاصه به ویژگی های همسر خود اشاره کرد و گفت :

خیلی رابطه نزدیک با سپاه داشتند ،  همیشه سعی بر آن داشت یک همدلی ، بین سپاه و ارتش وجود داشته باشد.

افسوسم این هست که چرا شهید شیرودی را درست نشناختم، خیلی درگیر جنگ و جبهه بود، به جرآت می توانم بگویم، مسکن اصلی شهید که در آنجا به آرامش می رسیدجبهه بود.

من شیرودی را تازه بعد از شهادتش شناختم، شاید اگر جنگی نبود، هیچ وقت نمی شناختم.

خیلی سعی می کرد ما را برای شهادت خودش اماده کند. خاطرم هست که داشتم اتاق را تمیز می کردم و لباس ها را مرتب می کردم که چشمم به وصیت نامه اش افتاد، خیلی دلم گرفت، وقتی از از جبهه برگشت، کلی دلخوری و گلایه کردم که در جواب گفت: من یک نظامی هستم و باید همیشه آماده رفتن باشم و از طرفی نوشتن وصیت، وظیفه یک مسلمان هست، توی وصیتش نوشته بود که جسد من را در کنار قبر شهید کشوری دفن کنند.

با همین حرف ها بود که ذهن بنده را برای شهادت اماده می کرد و خیلی آرزوی شهادت داشت.

سری بعد که چشمم به وصیتش افتاد، دیدم نوشته که هر جا که مقدور بود بنده را دفن کنید ، علت را که جویا شدم، گفت شاید جسد بنده قابل انتقال نباشد.

فرازي از وصیت نامه
هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.

اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.

نحوه شهادت

خلبان یار، احمد آرش نقل می‌کند:

 بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز، مسلسل به دست می‌گرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به تانک شلیک کرد و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید.

و اینگونه بود که ستاره درخشان جنگهای کردستان و قهرمان راه سرخ سیدالشهدا در 8 اردیبهشت 1360 به آرزوی دیرینه‌اش دست یافت و پیکر مطهرش پس از تشییع در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد.