پولِ ارسالي امريكا در 28 مرداد را چه كسي دريافت كرد؟!

پولِ ارسالي امريكا در 28 مرداد را چه كسي دريافت كرد؟!
«بازخواني فصلي مغفول از رويداد 28 مرداد 1332» در گفت‌وشنود با آيت‌الله سيدهادي خسروشاهي پولِ ارسالي امريكا در 28 مرداد را چه كسي دريافت كرد؟! استاد فرهيخته آيت‌الله سيدهادي خسروشاهي، در دوران سفارت ايران در واتيكان و استقرار در شهر رم، با مرحوم ابوالقاسم اميني كفيل سابق وزارت دربار، ارتباطي نزديك و صميمي يافت و طبق معمول، پاره‌اي خاطرات و نكات مهم را درباره نهضت ملي از زبان وي ثبت و ضبط كرد.

 

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  به نقل از جوان، محمدرضا كائيني -  استاد فرهيخته آيت‌الله سيدهادي خسروشاهي، در دوران سفارت ايران در واتيكان و استقرار در شهر رم، با مرحوم ابوالقاسم اميني كفيل سابق وزارت دربار، ارتباطي نزديك و صميمي يافت و طبق معمول، پاره‌اي خاطرات و نكات مهم را درباره نهضت ملي از زبان وي ثبت و ضبط كرد. از جمله اين موارد، نكاتي است كه اميني درباره مخاطبان پخش پول از سوي سازمان سيا در ايران بيان داشته كه يكي از آنان، شخص ِ دكتر علي اميني برادر ابوالقاسم اميني است!

اين روزها كه در پي انتشار اسناد سازمان سيا، بحث و گفت‌وگو درباره دخالت‌هاي امريكا در به شكست كشاندن نهضت ملي بازاري گرم يافته است، انتشار نكاتي كه در گفت‌وشنود پيش رو بدان اشارت رفته است را بهنگام و روشنگر يافتيم، اميد آنكه تاريخ‌پژوهان و علاقه‌مندان به اين مباحث را مفيد و مقبول افتد.

به نظر جنابعالي در كنار استعمارگران خارجي، نقش برخي عوامل داخلي در ايجاد زمينه و پيدايش كودتاي 28 مرداد چه بود؟

بسم الله الرحمن الرحيم. بد نيست در آغاز، پاسخ شما را با خاطره‌اي بدهم. قبل از رفتن بنده به واتيكان در سال1360، آقاي ابوالقاسم اميني مسئوليت اداره مركز فرهنگی- اسلامی ايتاليا را- كه خودشان در رم تأسيس كرده بودند- به عهده داشتند. بنده در سال 1352 با ايشان آشنا شده بودم. در آن موقع از كنفرانس انديشه اسلامي كه در الجزاير برگزار شده بود، همراه با مرحوم دكتر سيدجعفر ‌شهيدي برمي‌گشتيم و يك روز را در رم اقامت و از اين مركز ديدن كرديم.

آقاي اميني در دوره دكتر مصدق، كفيل وزارت دربار بود، منتها چون درباره فرار شاه و بازگشت او بعد از كودتا به ايران، اظهار نظري خلاف ميل رژيم كرده بود، ايشان را به رم تبعيد كرده بودند و ايشان در همان جا اقامت و مركز اسلامي را تأسيس كرده بود.

به هر حال وقتي بنده در رم مستقر شدم، به فكر تأسيس مركز فرهنگي -اسلامي اروپا در رم افتادم. قرار بود اين مركز در سطح اروپا، به فعاليت‌هاي فرهنگي‌ـ اسلامي بپردازد و از آنجا كه عده زيادي از برادران مسلمان عرب و حدود 15‌هزار ايراني در ايتاليا زندگي مي‌‌كردند، آنها از فعاليت‌هاي اين مركز استقبال زيادي كردند.

اين فعاليت‌ها شامل چه مواردي مي‌شد؟

تبادلات فرهنگي از قبيل نشر كتب و مجلات به زبان‌هاي زنده دنيا و توزيع آنها در سطح جهان. به اين ترتيب ارتباط وسيعي با مسلمانان جهان، مخصوصاً رهبري حركت‌هاي اسلامي معاصر به وجود آمد.

آيا فعاليت‌هاي اين مركز با فعاليت‌هاي مركز فرهنگی‌ـ اسلامي كه مسئول آن آقاي ابوالقاسم اميني بود، شباهتي داشت؟

دست‌كم از نظر اسم كه شباهت داشت، به طوري كه گاهي اداره پست ايتاليا، بسته‌هايي را كه براي ما مي‌آمد به آنها تحويل مي‌داد! و بعد كه آنها تشخيص مي‌دادند كه بسته مال آنها نيست، براي ما مي‌آوردند. يادم هست در محرم سال62، آقاي اميني بسته باز شده‌اي را همراه يادداشت عذرخواهي براي من فرستاد و خواست يك نسخه از نشريه‌اي را كه براي ما ارسال شده بود، براي كتابخانه مركز اسلامي نگه دارد.

با خود ايشان هم همكاري و ملاقاتي داشتيد؟

بله، اتفاقاً چند روز بعد، خود آقاي اميني به سفارت آمدند و درباره موضوعاتي مثل فعال‌ شدن مركز ايشان و ساخت مسجد در رم صحبت كرديم. من هم چكيده‌اي از گفت‌وگوهايي را كه با پاپ ژان ‌پل ‌دوم داشتم، براي ايشان نقل كردم.

موضوع گفت‌وگوي شما با پاپ چه بود؟

دست راستي‌ها و فاشيست‌هاي ايتاليا در راه ساخت مسجد، براي مسلمانان مشكلات و موانع به اصطلاح قانوني ايجاد كرده بودند و بنده در اين باره با ايشان گفت‌وگو كردم و ايشان هم قول همكاري دادند. آقاي اميني از اين بابت اظهار خوشوقتي كرد و گفت متأسفانه سفراي كشورهاي اسلامي مقيم واتيكان، تا به حال در اين مورد اقدام جدي نكرده‌اند. بنده كه از سابقه اظهار نظر ايشان در كودتاي28 مرداد و پيامد‌هاي بعدي آن اطلاع داشتم، طبيعتاً به دليل علاقه به مباحث تاريخي، مسير صحبت را به اين موضوع كشاندم.

كه بحث اين گفت‌وگوي ما نيز هست. كليت صحبت‌هاي جنابعالي با ايشان حول و حوش چه مباحثي بود؟

بنده در مورد مصاحبه ايشان عليه شاه و بعد هم دستگيري و زنداني شدن و تبعيد ايشان به رم صحبت كردم اما متوجه شدم كه ايشان از سياست - به مفهوم مصطلح آن- بيزار است، چون در پاسخ به كنجكاوي من گفت سعي مي‌كند حوادث دردناك سياسي را فراموش كند! معتقد بود گذشت زمان و كبر سن، خوشبختانه باعث شده كه ايشان تا حد زيادي گذشته را فراموش كند و دارد سعي مي‌كند باقي را هم به فراموشي بسپارد!

قبل از پرداختن به خاطرات سياسي آقاي اميني، خوب است كه اشاره كنيد او از سال32 تا60 - كه جنابعالي به واتيكان رفتيد- چه اقداماتي را در جهت رفاه ايرانيان مسلمان و تبليغ ديني انجام داده بود؟

ايشان مي‌گفت وقتي به رم آمدم، ديدم مسلمانان مسجد و مقبره ندارند و تصميم گرفتم دست‌كم اين دو مشكل را حل كنم... در مورد گورستان توانسته بود زمين و مجوز‌هاي لازم را بگيرد اما در مورد مسجد، با تمام تلاش‌هايي كه كرده بود، موفق نشده و مشكلات و موانع اداري عجيب و غريبي را بر سر راهش ايجاد كرده بودند.

گفت‌وگوي من با پاپ اين اميدواري را در ايشان ايجاد كرده بود كه سرانجام بتوانيم براي مسلمانان مسجدي بسازيم.

ظاهراً ايشان برادر دكتر علي اميني ِمعروف بود، اينطور نيست؟

بله، برادر ايشان بود.

پس بايد اطلاعات جالبي درباره وقايع سياسي به ويژه كودتاي 28 مرداد مي‌داشت؟

همين طور است، به همين دليل هم من دست از اصرار برنداشتم و گفتم: «بيزار بودن شما از سياست را هم درك مي‌كنم و هم به عقيده شما احترام مي‌گذارم ولي بيزاري از سياست منافاتي با بيان حقايق تاريخي و ثبت دقيق آنها در تاريخ ندارد. شما به هر حال در آن رويداد مهم خطير وزير دربار بوديد، با دكتر مصدق هم كه قوم و خويش بوديد. بعد از فرار شاه هم مصاحبه مهمي عليه او انجام داديد و به همين دليل هم بعد از كودتا و بازگشت شاه، دستگير و زنداني و براي هميشه به رم تبعيد شديد»...

چرا به رم تبعيد شده بود؟

چون موقعي كه شاه از ايران فرار كرد، به رم رفت و چند ساعتي كه در آنجا بود، خيلي تحويلش نگرفتند و به او خوش نگذشت! بنابراين شايد خواسته بود به اين ترتيب از آقاي اميني انتقام بگيرد، چون آقاي اميني مي‌گفت اگر به خودش بود، ترجيح مي‌داد به سوئيس برود. از ايشان خواستم درباره نقش دكتر علي اميني در كودتا برايم بگويد.

خود جنابعالي به عنوان يك كارشناس و پژوهشگر تاريخي، چه كساني را در فراهم آوردن زمينه‌هاي مناسب براي وقوع اين كودتا مؤثر مي‌دانيد؟

بنده خود آقاي مصدق را، بيش از هر كس مؤثر مي‌دانم!

چرا؟

چون ايشان بود كه با عملكردهاي انحصارطلبانه خود زمينه وقوع كودتا را فراهم آورد.

منظورتان از عملكردهاي انحصارطلبانه چيست؟

در دوره اين حضرات، افراد، گروه‌ها، جريان‌ها و حركت‌هاي اسلامي كه اساساً موجب پيروزي نهضت‌ملي و كوتاه كردن دست بيگانگان از اين كشور شده بودند، يكي يكي متهم، سركوب و منزوي شدند. بديهي است وقتي يك حركت اجتماعي پشتوانه‌هاي مردمي خود را از دست بدهد، ديگر نمي‌تواند اميدي به پيروزي داشته باشد. اين آقايان ملي‌گراي بلاتشبيه دموكرات، ابتدا شهيد نواب ‌صفوي و فدائيان اسلام را- كه حقيقتاً با اعدام رزم‌آرا راه را براي پيروزي نهضت ملي نفت باز كرده بودند- دستگير و زنداني كردند. مرحوم نواب را به جرم به پيروزي رساندن نهضت و به قدرت رساندن آنها، 20 ماه در حبس نگه داشتند و به اين هم بسنده نكردند و كار را به متهم كردن مرحوم آيت‌الله كاشاني كشاندند كه بي‌حضور ايشان، اصلاً حركتي آغاز نمي‌شد و در واقع نقش اصلي را در مردمي كردن نهضت به عهده داشتند. اين حضرات ابتدا ايشان را متهم و خانه‌نشين كردند و بعد هم با كسب اختيارات تام، استبداد سياسي دموكراتيك! خود را مستقر كردند. وضعيت به حدي نابسامان شد كه حتي اگر مصدق به يادداشت تاريخ 27 مرداد آيت‌الله كاشاني هم اهميت مي‌داد و نمي‌نوشت كه به پشتيباني مردم مستحضر! است، باز هم كودتا رخ مي‌داد زيرا زمينه‌هاي اجتماعي‌ـ سياسي‌ آن، با بي‌تدبيري آقايان كاملاً فراهم شده بود.

واكنش آقاي اميني در برابر اين تحليل شما چه بود؟

ايشان خيلي مؤدبانه گفت: «شما ماشاءالله جوان هستيد و سر پرشوري داريد ولي بنده سال‌هاي سال است كه از اين جور عوالم عبور كرده‌ام. قلبم هم با باتري كار مي‌كند و اصلاً به خودم نمي‌بينم كه مثل شما مسائل تاريخي را تجزيه و تحليل كنم يا درباره آنها كتاب بنويسم. اين كار به عهده كساني است كه هم حوصله و انگيزه و هم توان اين كار را دارند. من هيچ يك از اينها را ندارم».

با توجه به روحيه‌اي كه از شما سراغ داريم، قطعاً نااميد كه نشديد!

گفتم بنده از شما توقع ندارم بنشينيد و خاطرات كل دوران مسئوليت و وزارت و بعد هم تبعيد 30 ساله خود را بنويسيد اما اين توقع را دارم كه در يك گفت‌وگوي دوستانه، اصل ماجراي دخالت اخوي‌تان آقاي دكتر علي اميني را در كودتاي 28 مرداد بفرماييد و به بنده هم اجازه بدهيد كه در جايي و به مناسبتي عيناً نقل كنم. گرچه اين يك حق شخصي نيست و مبحثي تاريخي است ولي بنده اخلاقاً خود را موظف مي‌دانم پيشاپيش اجازه نقل آن را از شما بگيرم.

بالاخره اجازه داد؟

عرض مي‌كنم. گفتم مي‌خواهم بدانم آيا آنچه از قول شما در سال 1340 در مورد نقش اخوي در كودتاي 28 مرداد نقل شده، صحت دارد يا ندارد و آيا بنده اجازه دارم نامه تاريخي آن زمان شما را كه ديگر به ياد كسي نمانده چاپ كنم؟

پس بالاخره آنچه را كه قصد داشتيد بشنويد، از زبان ايشان شنيديد؟

بله. ايشان گفت: «تصدق شما كه اين قدر امانتدار هستيد و حالا هم داريد از من اجازه مي‌گيريد. مشرب سياسي بنده و اخوي هرگز با يكديگر همخواني نداشته. متأسفانه ايشان واسطه اين امر (كودتا) بود و حالا هم دارد يكسري فعاليت‌هايي مي‌كند كه به نظر بنده كاملاً بي‌فايده است. اخيراً هم به او تلفن زدم و گفتم همان كارهايي كه در گذشته كرديد براي هفت پشت خاندان اميني كافي است و شما را به خدا سر پيري دست از اين غوغا‌ها برداريد!»

پاسخ دكتر اميني چه بود؟

گفته بود خودم هم مي‌دانم دوران اين جور كارها گذشته و اوضاع به كلي برگشته و اين كارها را فقط براي سرگرمي و مشغوليت انجام مي‌دهم و در واقع يك جور دلخوشكنك است!

بالاخره اين نامه به دست شما رسيد؟

ايشان قول داد نسخه‌اي از نامه ژوئن 1961 خود را كه براي روزنامه باختر امروز چاپ خارج فرستاده بود، برايم بفرستد. البته من خودم قبلاً نسخه‌اي از آن را داشتم! به هر حال پس از آن درباره تأسيس مسجد رم صحبت كرديم و ايشان بسيار از اينكه موانع داشتند برطرف مي‌شدند، اظهار مسرت و خوشي مي‌كرد. بعد هم گزارش مشروحي درباره اقدامات انجام شده براي تأسيس مسجد را براي من فرستاد.

محتواي نامه ايشان به روزنامه باختر چه بود؟

نامه طولاني است و به نظر بنده خلاصه شده آن، مقصود را مي‌رساند. در اين نامه نقش واسطه دكتر علي اميني و پولي كه امريكا به او براي اجراي كودتا پرداخته بود، به وضوح آمده است. نكته بسيار مهم در اين نامه اين است كه ادعاهاي دشمنان روحانيت در مورد پرداخت پول به آنها را كلاً تكذيب و ضمناً اثبات مي‌كند كه برخلاف ادعاي بعضي از مورخين ملي‌گرا و گردانندگان راديوها و شبكه‌هاي خارجي، اتفاقاً اين پول را امثال ژنرال زاهدي و دكتر علي اميني و مزدوران امريكا دريافت كرده‌اند.

ادعا مي‌شد كودتاچيان 10 ‌هزار دلار به آيت‌الله كاشاني پرداخته‌اند. آيا در اين مورد هم از ايشان سؤال كرديد؟

بله، با اينكه هيچ علاقه‌اي به ادامه بحث نداشت ولي چون اين نكته دغدغه ذهني من بود، از ايشان پرسيدم آيا شما در اين زمينه اطلاعي داريد؟ و ايشان پاسخ داد «من در جريان پخش پول بين افراد مختلف نيستم و فقط كلياتي را مي‌دانم اما با توجه به سوابق پاك و پاكيزه و مناعت طبع فوق‌العاده بالاي آيت‌الله كاشاني، مي‌توانم اين ادعا را قاطعانه رد كنم. مضاف بر اينكه ايشان اگر اهل ماديات بود، مي‌توانست به راحتي از طريق وجوهات ديني و مريدان فراوان خود در بازار، آن را تأمين كند و نيازي به دريافت اين پول‌هاي مشكوك نداشت. در زندگي آيت‌الله كاشاني از ابتدا تا پايان عمر كوچك‌ترين لكه سياهي ديده نمي‌شود. به باور من اين هم يكي از شايعاتي بود كه براي تخريب شخصيت اين مرد بزرگ پخش كردند و متأسفانه در آخر عمر، ايشان را منزوي و دلشكسته كردند. آيت‌الله كاشاني در اقدامات بعدي خود نشان داد قاطعانه مخالف تسلط مجدد انگليس و امريكاست. حتي ايشان به اخوي بنده گفته بودند براي اينكه آبرو و حيثيت خاندان اميني حفظ شود، وزارت را كنار بگذارد اما اخوي كه شيفته قدرت بود به اين نصيحت مشفقانه گوش نداد. شخص بنده معتقدم آيت‌الله كاشاني از همه اين اتهامات مبرا هستند و اين تهمت‌ها به ايشان نمي‌چسبد!»

از نامه ايشان به روزنامه باختر مي‌گفتيد...

بله، من اصل نامه را عيناً در اينجا نقل مي‌كنم تا نقش افرادي كه به اين مملكت و حركت عظيم مردم در نهضت‌ملي نفت خيانت كردند، كاملاً مشخص شود. اين نامه دقيقاً نقش خائنانه دكتر علي اميني را در كودتاي 28 مرداد 32 نشان مي‌دهد:

«هيئت محترم تحريريه روزنامه باختر امروز

شماره ششم روزنامه شما، متأسفانه به دستم رسيد. مي‌گويم متأسفانه؛ زيرا مرا وادار كرد با تمام نفرتي كه نسبت به سياست دارم، چند كلمه‌اي نوشته و خاطرات تلخ گذشته را ياد كنم. من هم مثل شما جوان بودم، حرارت داشتم و به دنبال ايده‌آل خدمت به كشور بودم. در جلسه‌اي كه با كافتارادزه، در سفارت شوروي همراه با عباس مسعودي و مجيد موقر و ديگران داشتم و رفع اختلافات مي‌كرديم، به شهادت آنان، نتوانستم از گريه خودداري كنم. در منزل شهاب خسرواني كه گفت‌وگويي درباره اختلافات نفت با انگليس‌ها داشتم، حالم به‌هم خورد كه بيچاره شهاب، بسيار نگران شد و همه جا اين بحث وطن‌پرستي را در ميان مي‌گذارد. خلاصه، من هم مثل شماها جوان بودم و به دنبال ايده‌آل، صدمات زياد بردم تا آنجا كه وقتي به مقامات بالاتر رسيدم، فهميدم سياستي كه به دست خود ما نيست و با ميل و هوا و هوس و نظرهاي بيگانه اداره مي‌شود، ارزش صدمه و عذاب ندارد. فعلاً در گوشه‌اي، مرغداري را بر كرسي‌هاي عاليه كشور ترجيح مي‌دهم و با دو گاو كه يكي را امير و ديگري را وزير نام نهاده‌ام، در تبعيدگاه غربت‌ساخته و به تربيت پسرهاي خود مشغولم و به ياد جدم، امين‌الدوله و صدراعظم كه نوشته است وقتي به مدينه رسيدم متوجه شدم كه كفشداري اين آستان بر صدارت ايران رجحان دارد... من نيز با بد و خوب روزگار ساخته و ديگر يادي از سياست‌هاي عاليه! كشور نمي‌كنم. در اين صورت بسيار متأسف هستم كه خواندن مقاله «و اين مرد نمي‌خواهد با فساد مبارزه كند...» مرا مجبور ساخت براي رفع سوء‌تفاهم، اين چند سطر را براي شما بنويسم. من به شهادت دوستان و آشنايان كه با هم در سياست همكاري داشتيم، هيچ وقت با برادرم، دكتر اميني، در يك راه نبوديم. او در طريق سياست، نظرهاي ديگري دارد و من راه ديگري پيموده‌ام، بنابراين، هرگز مدافع سياست او نيستم ولي آنچه مي‌خواهم توضيح دهم مربوط به اين قسمت از مقاله است كه مي‌نويسد او وزير دارايي كابينه زاهدي بود كه پس از بركناري مصدق قدرت را به دست گرفت. همين كابينه، عاقد قرارداد نفت بود و 5 ميليون دلار از كنسرسيوم به عنوان دستمزد دريافت داشت. نخست وزير كابينه بعد رسماً طي نامه‌اي كه در پارلمان ايران نيز خوانده شد، ادعا كرد كه تنها 2 ميليون دلار از اين پول به عنوان دستمزد به اميني پرداخت شده است!... براي روشن شدن مطلب، من بايد يكي از اسرار عاليه دولتي را فاش كنم! زيرا اگر غير از اين باشد، متأسفانه سري را به گور برده‌ام كه دور از انصاف و جوانمردي است.

وقتي در دربار بودم يكي از دوستان كه نامش را نمي‌برم و فعلاً در اروپاست، حامل پيامي از يكي از سفراي دول بيگانه بود و نزد من آمد. بايد عرض كنم كه اين شخص، منظوري جز در ميان گذاردن مطالب از لحاظ روابط دوستانه كه با آن سفير داشت، ابراز نداشت و عنوان كرد كه آنها حاضر هستند 5 ميليون دلار براي مخارج يا براي دستمزد به شرط اينكه اقداماتي براي سرنگون كردن دولت شود، بپردازد و عقيده دارند كه اين كار بايد به وسيله برادر شما، سرتيپ محمود اميني كه رئيس ژاندارمري وقت بوده، انجام شود. من عنوان كردم تصور نمي‌كنم سرتيپ محمود اميني، اين وظيفه را تعهد كند. او اصرار كرد كه با مشاراليه صحبت كنيد، زيرا بايد جواب داده شود. من با سرتيپ اميني مذاكره كردم و ايشان رد كرد. البته اين مذاكرات و مباحثات به اين اختصار نيست كه امروز مي‌نويسم و حاشيه زياد دارد كه از موضوع روزنامه خارج است. خلاصه جريان بعدي را همه مي‌دانند و امروز ديگر مطلبي نيست كه بر كسي نهفته باشد و منجر به سقوط دولت شد. من هم پس از حبس سياسي به تبعيد به رم آمدم تا زماني كه دكتر اميني به سمت سفير ايران در امريكا منصوب شد و در عبور از رم ديداري دست داد و ضمن بحث درباره ماجرا به اين مطلب اشاره كردم. ايشان گفت 5ميليون دلار پرداختند و بعد نخست‌وزير وقت، زاهدي، از من پرسيد 5 ميليون دلار چه شد؟ ايشان فشار آورد كه اين براي مخارج بوده است، من ناچار شدم به پرداخت‌كننده مراجعه كنم. آنها 2 ميليون ديگر دادند كه به آقاي زاهدي تحويل شد!

اگر دكتر اميني خود را نوه امين‌الدوله، صدراعظم، مي‌خواند كه زير نامه دستور پادشاه وقت، همان مظفرالدين شاه، كه نوشته است: امين‌الدوله، من ناخوش هستم و ناگزير بايد براي معالجه به مسافرت اروپا بروم، شما قرض از روس‌ها بكنيد كه من بتوانم اين مسافرت را انجام دهم، نوشته: اعليحضرت، راضي نشويد كه ايران زير بار قرض خارجي رود و من افراد اين مملكت را سرانه به يك پول به روس‌ها بفروشم... پس به عقيده من بايد اين مطلب روشن شود و بر حسب وظيفه بگويد اين پول چه شده و به كي داده شده و به چه مصرفي رسيده است؟ ولو اينكه به ارزش از دست دادن كرسي صدارت ايشان تمام شود. او بايد اين سر را براي مردم ايران روشن سازد و از زير بار ننگي كه براي اسلاف و اعقاب خواهد گذاشت، خود را برهاند. بايد مخبران جرايد دولتي داخلي و خارجي از ايشان سؤال كنند كه موضوع چه بوده و براي روشن شدن افكار عمومي، مطلب را چنانچه بوده توضيح دهند. شما هيئت تحريريه كه نمي‌دانم كي هستيد و در كجا مي‌باشيد و فقط آدرس شما را در سوئيس با شماره بانكي شما كه در روزنامه نوشته‌ايد، مي‌شناسم، وظيفه داريد در جواب مقاله‌اي كه نوشته‌ايد، نامه مرا درج كنيد. گو اينكه اين مطلب براي من گران تمام مي‌شود و با اينكه در اين گوشه خود را دور از سياست نگاه داشته و توقعي از هيچ كس و هيچ مقامي و هيچ جمعيت و جبهه‌اي ندارم ولي ناگزيرم اين چند كلمه را نوشته و مطلب را تا آنجا كه مي‌دانم روشن سازم. فقط توقع من از تمام وطن‌خواهان و جبهه‌هاي مختلف، اين است كه موضوع را دنبال كنند و انتظار من از دكتر اميني اين است كه از اين نصيحت غفلت نكند».

آقاي اميني را فقط به خاطر مصاحبه بعد از فرار شاه تبعيد كردند يا دلايل ديگري هم براي اين امر وجود داشت؟

ايشان اول به اتهام شركت در كودتا دستگير و زنداني شد. بعد هم به مصدق نامه‌اي نوشت به اين مضمون: «من از حضرتعالي كسب تكليف كردم كه از اين كارِ گند كناره‌جويي كنم، موافقت نفرموديد. بالاخره، اين جوان آن چه را نبايد بكند كرد و با حيله و مكر همه را از من پنهان داشت. من چه مسئوليتي در قبال اعمال خلاف كسي كه خود مسئول بود و فرار اختيار كرده است، مي‌توانم داشته باشم؟ اين گندكاري و اين عمل ناجوانمردانه، دستوري است كه خود لابد از آنجا به رئيس گارد داده است. آخرين ضربه بي‌آبرويي را اين جوان به من زد، خداوند ان‌شاءالله جزاي او را بدهد. به هر حال آبرويي براي من باقي نماند و متهم به خيانت هستم. كفيل دربار، ابوالقاسم اميني». غير از مصاحبه، اين نامه هم قطعاً در تبعيد ايشان تأثير داشته، چون همه اتهامات را متوجه دربار و شخص شاه مي‌كند.

با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

 

 

منبع: روزنامه جوان