معرفی شهید محمود احمدی تبار

شهید شاخص سال 1391
معرفی شهید محمود احمدی تبار

 

شهید احمدی تبار شمع فروزان محفل انقلاب است که علاوه بر عشق به ولایت، حضور عملی در صحنه های انقلاب و ساده زیستی، دارای ویژگیهایی بود که به کارنامه درخشانشان مهر رفتن از زمین به آسمان با شهادت نهاده شد تا در بحبوحه هجمه ها بر پاسداران ولایتمدار، بار دیگر اقتدار و عظمت سپاه را با نثار خون خود به رخ جهان و مدعیان سیاست و خدمت کشانده و شایستگی کسب حریم خلوت الهی را در عمل به اثبات رساند که همچنان مرزهای میهن در مقابل نیات کثیف دشمن و معاند، ثبات و امنیت پایدار داشته باشند گر چه استکبار و معاندین پس از گذشت چهارده قرن از مکتب نورانی اسلام ناب محمدی(ص) و سه دهه از استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی نتوانسته اند به حقیقت شهید و شهادت در حکومت اسلامی پی ببرند و همواره به منظور سقوط و افول آن در تلاشند. لیکن باید بدانند که تا خط سرخ حسینی در مسیر شهادت دنبال می شود و جبهه مردمی و روحانی آن جانباز تلاشگر حاج محمود احمدی تبار که با کارنامه ای درخشان در دفاع مقدس و سپاه ارتباط خود را علی رغم فعالیت های فرهنگی و مذهبی در تبلیغ و ترویج ارزشهای انقلاب و شهدا با همسنگران حفظ کرد و در مأموریت های تخصصی و تجربه خود را برای تقویت ارتقاء و موفقیت مجموعه به کار می گرفت، از یاد نخواهد رفت و برچنین شهادتی که در سفر معنوی سندش را امضاء نمودند تبریک می گوییم.

سال 1382 بازنشسته می شود. با توجه به آشناییش با منطقه سردشت از او دعوت شد تا در مأموریتی همراه با واحد اطلاعات سپاه عازم منطقه می شود، و این دعوت به دعوت آسمانی تبدیل شد...

همسر شهید:ایشان در سال 82 بازنشسته شدند و اقدام به تأسیس دفتر حج و زیارت نمودند. چند سال بعد از اینکه وارد کار شدند از ایشان دعوت کردند که در سپاه مشغول شود. روزی به من گفت من با این مشغله کاری که در امور حج و زیارت دارم شما سختت نیست که من وارد سپاه بشم؟ (ایشان گاهی حدود 2ماه در مکه اقامت داشتند، پس از بازگشت هم استراحت چندانی نداشتند، دوباره به کار دفتر می پرداختند). بنده ترجیح می دادم که ایشان اصلاً مشغول کار سپاه باشند، تا اینکه در کنار کار دیگری به کار سپاه برسند.

 

برادر شهید: ایشان در طول زندگی مقید بود که نمازهایش را اول وقت و به جماعت بخواند، و به نوافل هم اهمیت زیادی می داد. ایشان از خادمان افتخاری و یکی از خدمتگزاران صدیق و متدین حرم حضرت معصومه (س) بودند.

ایشان هیچوقت از شهدا فاصله نگرفت. اینکه هفته ای یک مرتبه به دیدار خانواده شهدا بروند و با ایشان از نزدیک ملاقات داشته باشند، این هم هیچوقت از برنامه های ایشان حذف نمی شد.

اگر احساس می کرد کسی مشکلی بی تفاوت از مقابل مشکل او نمی گذشت، و با همه وجود می رفت و مشکلش را حل می کرد، و آن موقع بود که آرامش پیدا می کرد.

 

نبوغ سرشار، کار برای رضای خدا، اخلاق حسنه، و ساده زیستی و تواضع صفات خوب مردان خدا را برگزیده بود و عاشقی اهل بیت (ع) را که دیگر حد و مرزی نداشت.

 

 

 

برادر شهید:در زندگی همیشه تکلیف مدار بود. دنبال این بود که ببیند تکلیفش چیست تا به تکلیف خودش عمل کند. حتی گاهی که می دید تکلیف او با خواسته ها و میل نفسانی او در تعارض است، آن چیزی که همیشه قربانی می کرد خواسته های نفسانی خودش بود.

 

مادر شهید:به من و پدرش خیلی علاقه داشت. پدرش که بیمار شد بهش گفتم خسته شدی، گفت خدا این توفیق رو بهم داده احمد آقا (برادرش) رفته مکه من بتونم خدمت کنم. 44روز پدرش در بستر بود، از کنارش نمی رفت. یه سر به خونه ش می زد زودی بر می گشت. شبی هم که پدرش فوت کرد بالای سرش حضور داشت. خداوند عالم به آبروی امام زمان همه ما را به همون راه هدایت کنه...

برادر شهید:هیچ موقع در رابطه با حق کوتاه نمی آمد. عنایت داشت به اینکه حق را پیدا کند و بعد از آن از حق حمایت کند و به دنبال حق باشد، و این جار و جنجال ها و هیاهوها و خیلی از مسائل نمی توانست در ایشان تأثیری بگذارد.

از ویژگی های مهم ایشان در زمان امام راحل (ره) این بود که عنایت داشت خط امام را از کلام امام کاملاً استخراج کند، و بر همون اساس استفاده کند. گاهی می شد که ایشان سخنرانی های امام را 10 مرتبه گوش می دادند تا نکاتی که می خواد رو در بیاره. پس از رحلت امام نسبت به رهبری هم همینطور بود. همیشه کوشش می کرد خط رهبری را از کلام رهبری استخراج و استنباط کند. حتی در مسائل فتنه هایی که پس از انتخابات پیش آمد ایشان دقیق ترین موضع گیری ها را داشت، و تأکیدش هم بر حرف های مقام معظم رهبری بود. می گفت رهبری خط و راه را دقیق نشان داده، و بر همین اساس حرکت می کرد.

 

 

خاطراتی کوتاه از زبان دوستان  سردار شهید محمود احمدی تبار

بعد از جنگ که لشکر ۱۷ در قم مستقر شد بنا به صلاحدید فرماندهی وقت، گردان ها تجدید سازماندهی شدند. فرماندهی گردان سلمان به بنده واگذار شد و ایشان به عنوان جانشین معرفی شدند. به نظر می‌رسید که شهید عزیز از پیش با فرماندهی صحبتی داشته و به شرطی قبول مسئولیت کرده اند که جانشینِ بنده باشند شاید به این دلیل که نمی خواستند به عنوان نیروی مسئول من خدمت کنند. این مسئله تنها و تنها برآمده از اخلاق حسنه و روح بزرگ شهید احمدی تبار بود.

مرگ در بستر برای امثال شهید احمدی تبار کوچک و حقیر بود. این شهید بزرگوار پس از سه دهه به آنچه که لیاقتش را داشت رسید. در هر مأموریتی که این عزیز در دوران دفاع مقدس جهت انجام کارهای شناسایی می رفت به دلیل ویژگی ها و خطراتی که کار شناسایی و اطلاعات داشت هر لحظه امکان شهید شدنش بود اما مشیت خداوند متعال بر این قرار گرفت که ایشان بمانند و مثمر ثمر باشند.

راوی: برادر حاج محمود کیایی نژاد

 

 

شهید احمدی تبار در گذشته مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) بود. میان ایشان و شهید عاصمی پیوندی ناگسستی بود. این دو از نظر اخلاقی تا اندازه ای به هم نزدیک شده بودند که می‌بایست آنها را دوقلوهای واحد اطلاعات نامید. شهادت گوهری است که به هرکس نمی دهند. می‌بایست عاشق بود و آماده پرواز. این شهید عزیز در دوران دفاع مقدس بارها و بارها در همین منطقه ای که به شهادت رسید تا عمق خاک دشمن نفوذ کرده و از موانع گذشته بود اما به آنچه که دنبالش بود نائل نشد تا اینکه ۲۷ سال بعد در همین نقطه به آرزویش رسید.

شهید حاج محمود در انتخاب رفیق بسیار دقت می کرد. زمانی هم که وارد واحد اطلاعات لشکر شد شهید علی اکبر نظری ثابترا به عنوان دوست و رفیق صمیمی انتخاب کرد. یکی دیگر از کسانی که با او رابطه خوبی برقرار کرده بود شهید مهدی زین الدین است. حاج محمود خیلی به آقا مهدی علاقه داشت. همانگونه که حاج احمد کاظمی به شهید مهدی باکری علاقه مند بود و در سرزمین او به شهادت رسید شهید احمدی‌تبار هم سرانجام در سرزمینی شهید شد که سالها پیش آقا مهدی زین الدین در آن به شهادت رسیده بود.

راوی: برادر حاج حسین کاجی

 

 

شهید حساسیت فوق العاده ای نسبت به مسئله حق الناس داشت. دوستانی هم که بعد از شهادت ایشان در مجلس یادبود گرد هم آمده بودند به این مطلب اذعان داشتند. بنده یکبار این دقت نظر را به چشم خودم دیدم. از آنجا که ایشان دفتر زیارتی داشت یک روز برای دیدنشان به دفتر رفتم. بیرون از دفتر مشغول صحبت بودیم که بنده لحظه ای به خودرویی که در کنار خیابان متوقف بود تکیه دادم. حاج محمود گفت: «آقا مهدی شما می دانی این ماشین برای چه کسی است که به آن تکیه دادی؟ شاید صاحب این ماشین راضی نباشد.»

راوی: برادر مهدی راشدی

 

شهید برای ثبت نام دو دخترش در مدرسه ایثارگران از ایشان درخواست پول کرده بودند. ثبت نام در این مدرسه برای فرزندان شاهد رایگان است. شهید احمدی تبار پول را پرداخت کرده و گفته بود: «شما یک روزی این پول را پس می دهید.» در آن زمان متوجه منظور او نشده بودند تا اینکه ایشان به شهادت رسید.

راوی: برادر حاج حسین کاجی