شهیدی که عزادار نمی‌خواست رهرو می‌خواست

تحلیلی بر 2 وصیتنامه شهید علیرضا موحددانش
شهیدی که عزادار نمی‌خواست رهرو می‌خواست
شهید علیرضا موحددانش از شخصیت‌های بزرگ و چهره‌های خاص دفاع مقدس است. جوانی با تمام متر و معیار‌های آزادگی. موحددانش در اوج جوانی و بر اساس شایستگی و توانایی، در سخت‌ترین برهه جنگ فرمانده تیپ شد و با دو بار جانبازی هیچ‌گاه از مسئولیت شانه خالی نکرد

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  به نقل از جوان، احمد محمدتبریزی - شهید علیرضا موحددانش از شخصیت‌های بزرگ و چهره‌های خاص دفاع مقدس است. جوانی با تمام متر و معیار‌های آزادگی. نمونه‌ای از یک انسان صالح و پاک که راه درست زیستن را آموخته و زندگی و سخنانش را برای روزی که نیست و برای آن‌ها که هستند به یادگار گذاشت. موحددانش در اوج جوانی و بر اساس شایستگی و توانایی، در سخت‌ترین برهه جنگ فرمانده تیپ شد و با دو بار جانبازی هیچ‌گاه از مسئولیت شانه خالی نکرد و تا آخرین لحظه در جبهه‌ها حاضر شد. مثل شهید حسین خرازی، یک دستش را از دست داد و عکس‌های او با چهره‌ای مصمم و لبی خندان و آستینی خالی تصاویر یک ابرمرد را در ذهن‌مان تداعی می‌کند. ایران با همین فرماندهان جانباز که اراده و غیرت از وجودشان سرازیر می‌شد توانست در هشت سال جنگ تحمیلی مقابل تمام دنیا بایستد. موحددانش و دیگر رزمندگان کاری کردند تا پس از هشت سال، دنیا مقابل ایران سر خم کند و افکار عمومی جهان با نام‌هایی آشنا شود که در چهره شرقی‌شان مردانگی و شجاعت موج می‌زند.
از شهید موحددانش دو وصیتنامه به یادگار مانده که به صد‌ها بار خواندن می‌ارزد. پر از حرف و نکته‌های ریزبینانه از دیدگاه یک جوان انقلابی در دهه ۶۰. نخستین فرمانده تیپ سیدالشهدا (ع) اولین وصیتنامه‌اش را دو سال پیش از شهادت و در شب آغاز عملیات فتح‌المبین نوشته است. در آن زمان او جانشین فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر (ع) بود. موحددانش دومین وصیتنامه‌اش را حدود شش ماه قبل از پروازش در مرداد ۱۳۶۲ می‌نویسد. در آن زمان او به فرماندهی تیپ سیدالشهدا (ع) منصوب شده بود. هر دو وصیتنامه مطالب مهم زیادی برای چندین بار خواندن و عمل کردن دارند. به مناسبت سالروز شهادت شهید موحددانش نگاهی تحلیلی بر وصیتنامه وی و توصیه‌هایش برای امروزمان داریم.
مبادا در غفلت بمیرید
«مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی/ تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ/ من ز. او عمری ستانم جاودان/ او ز. من جسمی ستاند رنگ رنگ» ... خودآگاهی از مرگ، نهراسیدن از آن و آماده بودن برایش در هر کلام شهید موحددانش هویداست. مرگ برای او نه به شکل موجودی وحشتناک و ترسناک، بلکه حس ملاقات با معبود و دیدار با یک دوست را تداعی می‌کند. کسی که از مرگ بترسد، این‌چنین مشتاقانه به آغوشش نمی‌رود. او با انتخاب شهادت، بر زیبایی‌ها تکیه زده و جز زیبایی چیزی نمی‌بیند: «ای کسانی که از مرگ می‌هراسید قبول که مرگ حق است و ما نباید یک عمر از یک لحظه کوتاه که اسمش مرگ است بترسیم و بنشینیم تا آن مرگ به سراغمان بیاید بلکه باید به پیشوازش برویم.»
همچنین موحددانش این انتخاب آگاهانه را نشان شعور و آگاهی می‌داند: «در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد و مؤمن با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب می‌کند و این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (ع) باقی است و یزیدیان بر فنا.» این جملات به خوبی بینش عمیق فرمانده شهید و دیگر شهدا را نشان می‌دهد و سند محکمی در برابر حرف کسانی است که جبهه رفتن رزمندگان و شهادت‌شان را یک انتخاب احساسی می‌دانستند: «مادرجان! یادت باشد که فرزندت مشتاق مرگ بود و از مرگ هراسی نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت و مرگ با عزت را بر زندگی پرذلت ترجیح می‌داد.»
در دفاع مقدس رزمندگان در اوج آزادگی و به دور از هیچ اجبار و تحمیلی سرنوشت شان را انتخاب می‌کردند و به دلیل فطرت پاک و غیرت ذاتی‌شان نمی‌توانستند مقابل تجاوز دشمن بیگانه خاموش بنشینند و دفاع از کشور را تکلیف می‌دانستند. آن‌ها نمی‌خواستند در دوران پیری و در رختخواب به مرگ عادی از دنیا بروند بلکه عشق به شهادت در وجودشان موج می‌زد. شهادت برایشان، چون شهد شیرین بود و هر لحظه طالب نوشیدنش بودند. وقتی انسانی به این باور برسد که دنیا فانی و پوچ و هیچ است و دنیا را یک منزلگه موقت بداند و هر لحظه‌اش با فکر شهادت و کوچ کردن از دنیا سپری کند، برای خودسازی‌اش بیشترین تلاش را می‌کند. علیرضا موحددانش می‌نویسد: «پدر و مادر خوبم! بدانید که اگر مرگ من در پیشگاه خدا شهادت محسوب می‌شود هم‌اکنون جایگاه والایی دارم و در کنار کسانی هستم که از شما نسبت به من دلسوزترند. مادرجان! یادت باشد که فرزندت مشتاق مرگ بود و از مرگ هراسی نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت و مرگ با عزت را بر زندگی پرذلت ترجیح می‌داد.»
شهید آوینی می‌گوید شهید به دنبال تاریخ‌آفرینی و باهدف زیستن است. شهید موحددانش نیز در وصیتنامه‌اش جملات زیبایی در همین خصوص دارد، آنجا که می‌نویسد: «به شما توصیه می‌کنم برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید، که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید، که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در بی‌تفاوتی بمیرید که علی‌اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.»
نقطه عطف و طلایی‌ترین جمله این فرمانده شجاع تیپ سید‌الشهدا (ع) را باید در این جمله دانست: «شهید عزادار نمی‌خواهد، رهرو می‌خواهد.» این جمله را باید بار‌ها و بار‌ها خواند. به راستی شهدا به عزادار نیازی ندارند. آن‌ها فارغ از دنیا و مسائلش هستند و افرادی را می‌خواهند که راهشان را ادامه دهند. این خون‌های ریخته شده بدون دلیل نبوده و نباید اجازه داد خون شهدا پایمال شود. سیره شهدا یک اصول روشن برای همه است. وصیتنامه هر شهید، سبک رفتاری و زندگی‌اش مسیر را نشان‌مان می‌دهد.