چهارشنبه 20 آبان 1394 | 14:30
دیدار همرزمان و دوستان شهید بروجردی با خانواده آن شهید:
کاری نداشته باشید من در چه گروه و حزبی هستم، شما دنبال امام و ولایت فقیه باشید
کاری نداشته باشید من در چه گروه و حزبی هستم، شما دنبال امام و ولایت فقیه باشید
برادر شهید بروجردی: از شهید بروجردی سوال شد، بعد از امام از چه کسی باید تقلید و پیروی کنیم؟ شهید بروجردی گفت: صد در صد از آقای خامنه ای باید تقلید کرد.

 

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" تعدادی از همرزمان و دوستان شهید بروجردی روز دوشنبه 11 آبان با خانواده شهید محمد بروجردی دیدار داشتند، در این نشست صمیمانه که دو ساعت طول کشید، گفتگویی در خصوص ویژگی ها، خاطرات و زندگی آن شهید با همسر، برادر حسین کرمی از همرزمان و نزدیکان خانوادگی شهید و برادر بزرگ شهید بروجردی مطالبی مطرح گردید که خلاصه ای از آن به این شرح است:

  سردار کریم پور از همرزمان و دوستان قدیمی شهید بروجردی که در این دیدار ما را همراهی می کرد در ابتدا خاطره ای از زیارت امامزاده داود(ع) همراه با شهید نقل می کنند: حدودا 15 اسفند ماه بود و هوا به شدت سرد بود که همراه خانواده هایمان به امامزاده داود(ع) رفتیم، دو پسر من محمود و احمد از سرما داشتند یخ می زدند، که شهید بروجردی، محمود پسرم را در کاپشن خودش قرار داد  و پسر دیگرم احمد را خودم در چادرهایی که از خانم ها گرفته بودم قرار دادم.

در این لحظه برادر حسین کرمی باجناق شهید و از نزدیکان شهید بروجردی هم به جمع ما اضافه می شود، ایشان بعد از سلام و احوال پرسی در جمع پیشکسوتان نشست.

سردار کریم پور ادامه داد: شهید بروجردی شخصیت بزرگی بود که متاسفانه آنطور که باید معرفی نشده است، در سال 57 که امام(ره) قصد ورود به ایران را داشت، ما دنبال شخصی مورد اطمینان  و مسلح بودیم، که کنار امام از ایشان محافظت مسلحانه بکند، که در نهایت شهید بروجردی مسئول تیم سواره نظام امام انتخاب و من هم مسئول تیم پیاده نظام حفاظت از امام شدیم.

برادر حسین کرمی ضمن تائید صحبت های سردار کریم پور در مورد معرفی نشدن شهید بروجردی با توجه به شخصیت بزرگی که داشت گفت: شهید همت خدا رحمتش کند، این شهید نیروی شهید بروجردی بود، شهید همت و متوسلیان بدون اجازه و اذن شهید بروجردی کاری انجام نمی دادند. سردار محسن رضایی در مقطعی قصد داشت متوسلیان را به لبنان و شهید همت را به تیپ محمدرسول الله منتقل کند که این دو بزرگوار نمی رفتند، که آقای رضایی از شهید بروجردی خواست که به این دو شهید بگوید تا آنها بروند، شهید بروجردی هم به آنها گفت که بروید و آنها گفتند چون شما می گویید چشم ما می رویم.

 

همسر شهید خلاصه ای از زندگی شهید بیان کرد و گفت: شهید بروجردی پسر خاله من بود، ما در سال 52 با هم ازدواج کردیم و در سال 62 هم ایشان شهید شدند، در طول این ده سال زندگی مشترک کمتر از یک سال پیش هم نبودیم، قبل از انقلاب درگیر مبارزات سیاسی ،خدمت سربازی، اعزام به سوریه بود و لب مرز هم دستگیر شدند، بعد از انقلاب به کردستان رفتند تا غائله کردستان را بخواباند. نتیجه ازدواج با شهید بروجردی یک پسر و یک دختر است، که خدا را شکر با دعای پدرشان بچه های با ایمان و سالم هستند و تحصیلات عالی را گذرانده اند.

{همسر شهید بروجردی}

برادر حسین کرمی خاطره ای از شهید بیان کرد و گفت : شهید صیاد شیرازی با من تماس گرفت و گفت شهید بروجردی را پیدا کن و به ایشان بگو سریع با من تماس بگیرد، کار واجبی دارم باید به ایشان بگویم. شهید بروجردی تازه از پل ذهاب برگشته بود و در منزل خوابیده بود، من رفتم  و شهید را بیدار کردم، بعد از تماس با شهید صیاد، سریع آماده شد، و به عملیات ثامن الائمه رفت و بعد از 25 روز که برگشت ما با هم فامیل شده بودیم، به من گفت: چشم منو دور دیدی با ما فامیل شدی؟

{نوه ی شهید بروجردی}

برادر حسین کرمی خاطره ی دیگری از شهید بروجردی در کرمانشاه اشاره داشت و گفت : شش ، هفت روز رفتم پیش شهید بروجردی که آن زمان ارومیه بود، برف شدیدی آمده بود و هوا سرد بود، من که مرخصیم تمام شده بود منتظر بودم به من بگوید از کرمانشاه بیا ارومیه، ولی هیچ وقت چنین کاری برای من انجام نداد، با وجود اینکه می دانست در کرمانشاه به ما سخت میگذرد. به من گفت: الان برف آمده، تو برگرد و بهار که هوا خوب شد بیا ارومیه  تا برویم در منطقه بگردیم، من هم گفتم چشم و به کرمانشاه برگشتم.

بعد از چند ماه یکی گفت از قرارگاه حمزه تماس گرفتند با شما کار دارند، من رفتم و جواب دادم، شهید بروجردی بود و ایشان گفت: اگر به این زودی میای ارومیه بیا وگرنه من شهید می شوم و منو دیگر نمیبینی.

بعد از کلی پیگری مرخصی گرفتم و بلیط گرفتم تا به ارومیه بروم، از ساختمان بیرون آمدم که حاج حسین رحیمیان به من گفت برگرد، انشاالله که دروغ است. گفتم چی دروغ است، گفت محمد بروجردی شهید شده است.

من چند بار به خانه شهید تماس گرفتم ولی کسی بر نمی داشت، با قرارگاه حمزه تماس گرفتم اینجا هم کسی جواب نمی داد، بالاخره قرارگاه حمزه جواب داد و گفت: بله بروجردی قبل از ظهر شهید شده است، من به ارومیه نرفتم و به تهران رفتم،  ولی این جمله ی ایشان تو ذهنم مانده که گفت: دیر بیای دیگه منو نمی بینی.

همسر شهید خاطره ای از روز قبل از شهادت شهید برای ما بیان کرد و گفت: روز قبل از شهادت من و بچه ها را به نماز جمعه برد و به من گفت: این آخرین نماز جمعه من است، صبح روز شهادت (شنبه) بچه ها را بیدار کرد و آنها را بغل کرد و خداحافظی کرد، و گفت من دیگر برنمی گردم مواظب بچه ها باش، من هم فکر کردم شوخی می کند ولی ...

همسر شهید بروجردی از روز شهادت شهید بروجردی توضیحاتی داد و گفت: در ارومیه و در محوطه سپاه زندگی می کردیم، ساعت دو بعد از ظهر دیدم هلیکوپتر از منطقه برگشت و محوطه شلوغ بود و قرآن هم پخش کرده بودند ولی کسی به ما اطلاع نداده بود که چه اتفاقی افتاده است.

به ما گفتند باید بروید تهران، ما را شب به تهران منتقل کردند، فردای آن روز در ارومیه تشییع اش کردند ولی متاسفانه ما را نگه نداشتند که حداقل در تشییع همسرم شرکت داشته باشم، بعد از ارومیه پیکر شهید را به کرمانشاه منتقل کردند و یک روز هم در آنجا تشییع شد و در نهایت پیکر همسرم به تهران منتقل شد. ساعت 4 صبح بعد از غسل دادن شهید در معراج الشهدا به ما اطلاع دادند، به معراج الشهدا بیایید و شهید را ببینید، ما رسیدیم آنجا شهید هنوز کفن نشده بود، همان روز در تهران تشییع و در بهشت زهرا آرام گرفت.

حسین کرمی خاطره ای از شهید اشاره داشت و گفت : من و شهید در جمعی نشسته بودیم، از محمد سوال کردند که شما جزء سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هستید؟ شهید جا خورد با دست به پای من زد و گفت: من شهید می شوم و شما می مانید، اما نصیحت می کنم شما کاری نداشته باشید من در چه گروه و حزبی هستم، شما دنبال امام و ولایت فقیه باشید، بعد از امام هرکس از علما که به عنوان رهبر انتخاب شد، از آن پیروی کنید کاری نداشته باشید که من یا فلانی چه می گوییم، این گروه چه حرفی می زند، باید از امام پیروی کنید.

برادر بزرگتر شهید بروجردی خاطره ای از آن شهید نقل کرد و گفت : باجناق من در عروسی اخوی کوچکتر من از شهید بروجردی سوال کرد، بعد از امام از چه کسی باید تقلید کرد؟ شهید بروجردی گفت: صد در صد از آقای خامنه ای باید تقلید و پیروی کرد؛ که هنوزم باجناقم می گوید 30 سال پیش ایشان از کجا می دانسته که آقای خامنه ای به عنوان رهبر انتخاب می شود.

{برادر شهید بروجردی}

 

 

تهیه و تنظیم : امین حرثی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.