شنبه 13 آذر 1395 | 15:42
امیر سرلشکر شهید حسن آبشناسان
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم / موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم /  موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

براستی چقدر زیبا گفت شهید دکتر چمران " خدایا تو اين چنين کردي تا به غير از تو محبوبي نگيرم و به جز تو آرزويي نداشته باشم، و جز تو به چيزي يا به کسي اميد نبندم، و جز در سايه توکل به تو، آرامش و امنيت احساس نکنم و چقدر زیباتر شهدا یمان راه سعادت را پیمودند.

یکی از این شهدا، سرلشکر "حسن آبشناسان" ملقب به چریک پیر است  که در یکی از محلات تهران ، امامزاده یحیى، در سال 1315 متولد شد.

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" جمعی از مسئولین سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت از جمله سردار کریم پور مدیر مسئول نشریه سازمان، سردار رضا افروز جانشین سازمان و برادران امیر آبادی از مدیران بسیج پیشکسوتان و جلالی خبرنگار با همسر شهید سرلشکر "حسن آبشناسان"  در مجتمع آموزشی  به همین نام دیدار داشتند.

پیشکسوت بسیجی برادر کریم پور مدیر مسئول نشریه سازمان در این دیدار ، با اشاره به جایگاه والای شهدا در پیشگاه خداوند متعال و در میان مردم اظهار داشت: ایثار و فداکاری های شهدا در راه میهن عزیزمان قابل وصف نیست و زبان از گفتن آن قاصر است

وی با اشاره بر اینکه مردم ایران قدردان ایثار و فداکاری شهدا و خانواده‌های معزز آنان هستند اظهار داشت: اگر این ایثارها نبود کشور و انقلاب حفظ نمی‌شد

دوست دارم مرا با نام آبشناسان بشناسند:

خانم "زنده نام "همسر شهید آبشناسان که بیشتر دوست دارد با نام "آبشناسان" وی را مورد خطاب قرار دهیم، ضمن خوش آمد گویی و خیر مقدم ابراز داشت: خیلی لطف کردید که یاد دوستان شهیدتان  را زنده نگه می دارید. لازم است در جامعه یاد شهدا و ارج نهادن به فداکاریهای آنها بیش از این مطرح باشد.

وی افزود : یک دعایی هست که شهید برای من نوشته بودند و گذاشته بودم روی دیوار، و این دعا این بود: أَللَّهُمَّ غَیِّر سُوءَ حَالِنَا بِحُسنِ حَالِکَ و همیشه این دعا را می خوانم و این دعا یادگاری از شهید هست.

چریک پیر

آبشناسان آنقدر در جنگ بود که از نظر چهره بیشتر از سن واقعی اش می دیدید و زمانی که شهید شدند 48 ساله بودند

یکی از القاب این شهید  " چریک پیر بود " و به این اسم مشهور بود و مقصود از این لقب هم این بود که از نظر عملیاتی، بسیار آدم پر تجربه ای است.

به هیچ عنوان دنبال حاشیه نبود و فقط به کارش فکر می کرد و می گفت: این کارها نتیجه بخش است.

خاطره ای را از پدرم نقل می کنم : وقتی آبشناسان شهید شدند 3 نفر بودند که به شدت سر قبر ایشون بی تابی می کردنند. وقتی از آنها دلیل این کارشان را سوال می کند در جواب می گویند که ما از شاگردانش هستیم و بسیار جوانی کردیم و می ترسیم شهید ما را نبخشد. پدرم با لبخندی می گوید که اگر این (شهید) داماد من هست مطمئن باش شما را بخشیده است.

لازم به ذکر است در پایان این نشست صمیمانه هدایای به رسم یادبود از طرف سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت تقدیم شد.

تصاویر گرفته شده از نمایشگاه محرم در مجتمع آموزشی آبشناسان

 

زندگی نامه :

می خواهیم مروری داشته باشیم بر زندگی یکی از غیورمردان این آب و خاک. فرمانده رشید لشکر ۲۶نوهد (نیروی ویژه هوابرد)، شیر صحرا، تیمسار سرلشکر شهید حسن آبشناسان. او که نامش لرزه بر پشت دشمن می انداخت و جسارتش شهره خاص و عام بود. شهیدی که برغم خلق حماسه های بسیار آن چنان که شایسته اوست به نسل امروز معرفی نشده است.

سرلشکر "حسن آبشناسان"، (1315ـ1364) توانایى خیره‌کننده‌اى در فنون نظامى و شگردهاى رزمى داشت. مردى با مؤلفه‌هاى مثال‌زدنى و برخاسته از ژرفاى زندگى اجتماعى مردم ستم‌کشیده همین دیار. عارفى که دانش‌ و توان انسانى‌اش رشک‌برانگیز بود. کسى که شخص «صدام حسین» براى سرش جایزه تعیین کرده بود و عراقیها هراس داشتند به دشت عباس، جایى که آبشناسان و گروهش آنجا بودند، بیایند. حسن آبشناسان، فرمانده نیروهاى مخصوص ارتش (کلاه‌سبزها) اوایل جنگ، با یک گروه 8 نفره چریک، کارى کرد که در رادیو عراق اعلام شد، یک لشکر از نیروهاى ایرانى در دشت عباس مستقرند.

حسن سال 1315 در امامزاده یحیى، نزدیک نازی آباد، به دنیا آمد. چون تولدش چند روز قبل از شهادت امام حسن (ع) بود، مادرش اسمش را حسن گذاشت.

نحوه شهادت :

شهید حسن آبشناسان در در تاریخ 8/7/1364، در حالی که فرماندهی لشکر ۲۶نوهد (نیروی ویژه هوابرد)، فرماندهی قرارگاه حمزه و لشکر 23 نیروهای مخصوص را بر عهده داشت، همزمان با عملیات قادر، که خود طراحی آن را به عهده داشت، در منطقه سرسول بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. وقتی خبر شهادتش منتشر شد چهار روز بعد از عاشورا بود. این خبر از رادیو عراق با شادی و مارش پیروزی پخش شد.

امید نیکدل، یکی از همرزمان آبشناسان، تعریف می کرد: "در یک عملیات، چند عراقى را اسیر کرده بودیم. یکى از اسیرها تیر خورده بود به زانویش و نمى‌توانست راه برود. باید مى‌کشتیمش. والا امکان داشت خودمان هم تو دردسر بیفتیم. سرهنگ تک و تنها آن اسیر را حدود 8 کیلومتر تا مقرمان کول کرد. فقط به خاطر اینکه زنده بماند. آن عراقى بعد از تمام شدن جنگ همیشه از آبشناسان یاد مى‌کرد. حتى وقتى اسرا آزاد شدند، رفت بهشت‌زهرا سر مزار آبشناسان."
آن شهید در آخرین روزهای عمر خود نیز با وجود ‌۴٨ سال سن به گواهی همرزمانش هر روز صبح در محل کار به ورزش و آماده نمودن جسم خود می‌پرداخت و همیشه این شعر در دفتر کارش نقش بسته بود و هم اکنون نیز زینت‌بخش سنگ مزارش است:

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.