یکشنبه 8 بهمن 1391 | 08:26
عنايت خداوند

جواد ميرزايي        جانباز 25 درصد

 

تاريخ و محل جانبازي :   11/ 5/62 جنوب       23/11/64 غرب

   

خداوند در قران مثال حق و باطل را اينگونه بيان مي کند که حق در واقع آب درياست و باطل کف روي آب . ممکن است براي مدت زماني باطل روي حق را بگيرد و از ديده ها محو نمايد ولي هميشگي نيست چون موج دريا کف را کنار مي زند و آب گوارا و تميز را جلوه مي دهد . باطل رفتني است وحق ماندني . ما بر حق بوديم و دفاع کرديم ، جانانه هم دفاع نموديم و بالاخره هم پيروز شديم . کشورهاي ديگر ، امروزه با ما تعامل دارند تا راز پروژه هاي نظامي و برنامه هاي ما در جنگ و چگونگي بسيج مردم دررا کشف کنند . همه مي خواهند بدانند به چه شکلي مي توان چنين نظامي را بار آورد . در هر کشوري حفظ و صيانت از مرزها بر عهده افراد نظامي است و کمتر کشوري است مثل ما که نيروي مردمي به طور جد وارد جنگ بشود و اينگونه جانانه از کشورش دفاع کند . اگر به آمار شهدا نگاهي بيندازيم,شهداي بسيجي ما از تمام گروه ها بيشتر است و تنها هدف آنها رضاي حق تعالي و دفاع از نظام جمهوري اسلامي بوده که به دست خودشان به وجود آمده است.آنها قانونا هيچ وظيفه اي نداشتند اما عرق ملي و شهامتشان آنها را وادار به اين مبارزه مي کرد . دشمن مرزها را شکست ، وارد کشور شد ، مقداري از کشورما را صاحب شد ، نقشه ها ي جغرافياييخود را عوض کرد . از قبل پيش بيني کرده بودند که خوزستان و قسمتي از غرب کشور را جزءکشورخودشان کنند ولي با همت بلند مردم و با لطف و عنايت خداوند متعال و به پاس خون هاي گرانبهايي که داديم حتي نگذاشتيم يک وجب از خاک پاک کشورمان به دست عراقي ها بيفتد .

                    عمليات والفجر 8  در اصل دو    عمليات بود يک عمليات ايذايي که اين عمليات براي گول زدن و سرگرم کردن دشمن بود تا بتوانيم به هدف واقعي برسيم و يکي هم عمليات اصلي که گرفتن فاوو گذشتن از اروند رود بود. من در عمليات ايذايي که در جزيره هاي ام الرساس و بوارين در پشت خرمشهر انجام شد شرکت داشتم . البته توفيق چنداني نصيب مانشد  که به طور جدي کمکي بکنيمچون ساعت 11يا  12 ظهر بود که ما در سنگر گروهي بوديم و مي خواستيم وارد مرحله عملياتي بشويم . من در يک لحظه ديدم که اطرافيانم همه مجروح شدند                                                                                                    

و تنفس برايم خيلي سخت شده و ديگر نفهميدم چه شد . بعد فهميدم که شيميايي شده بودم . از آنجا به پشت جبهه منتقل شديم . يک مدت در يکي از بيمارستان هاي تهران بستري بودم . چند سالي گذشت و با داروهايي که مصرف مي کردم حالم خوب بود ولي چند سال پيش ناراحتيم دوباره شدت گرفت . با همتي که بنياد جانبازان کرد ما درمان را شروع کرديم و چند ماهي هم تحتدرمان بوديم و خدا را شکر الان توانايي آن را دارم که در کلاسم در خدمت دانش آموزان باشم .                                                           

انسان موجودي است که مي تواند پرواز کند با دوبال علم و تقوي و پرهيزگاري و من هم در بعد علمي تلاش مي کنم و هم به مناسبت هاي مختلف در بعد رشد و تکامل انساني و مسائل اعتقادي و ديني .  مجروح شدن من در عمليات ايذايي والفجر8 مصادف بود با دوران دانشجوييام. در آن زمان دانشجوي دانشگاه  شهيد محسن مهاجر اصفهان بودم.بايد دانشگاه را در 5/2 سال تمام مي کردم ولي بعد از مجروح شدنم من توانستم در بدترين شرايط و در اوج ناراحتي درسم رادر 4 سال  تمام کنم . شکرخدا الان هم به نظر خودم فرد موفقي هستم . موفقيت مبنايش آن نيست که ظاهر اجتماع  و مردم از شما تعريف کنند بلکه وجدان تنها محکمه اي است که نياز به قاضي ندارد . خداوند يک روح بيدار دروجود انسان قرار داده که اگر با همان فطرت الهي در وجودش حفظ شود خودش مي تواند قضاوت کند .         

 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.