شنبه 19 آبان 1397 | 09:18
برادر شهید مذهب‌شناس
درخواست علیرضا از مادرم تقسیم حقوقش بین نیازمندان بود
درخواست علیرضا از مادرم تقسیم حقوقش بین نیازمندان بود

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  به نقل از دفاع پرس، شهید «علیرضا مذهب شناس» از جوانان پایگاه بسیج مسجد الرسول (ص) محله نازی آباد تهران بود که برای دفاع از آرمان‌هایش به جبهه‌های نبرد علیه باطل شتافت و در ارتفاعات کله قندی مهران به شهادت رسید.

در این خصوص خبرنگار دفاع پرس با «حمید مذهب شناس» جانباز دفاع مقدس و برادر شهید «علیرضا مذهب ‌شناس» گفت‌و‌گویی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:

دفاع پرس: در ابتدا بفرمایید بگویید شهید حق شناس در چه تاریخی و در کجا به دنیا آمد؟

برادرم ششم اسفند 1343 در محله نازی‌‌ آباد تهران به دنیا آمد.

دفاع پرس: از دوران نوجوانی و جوانی برادر برایمان بگویید؟

برادرم علیرضا در نوجوانی به همراه برخی از دوستانش به باشگاه کاراته می‌رفت و به صورت منظم به فعالیت ورزشی می‌پرداخت. همیشه به مسجد الرسول (ص) نازی‌ آباد می‌رفت و در پایگاه مقاومت بسیج مسجد به انجام فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی می‌پرداخت.

دفاع پرس: چه چیزی باعث شد برادرتان تصمیم گرفت که به جبهه برود؟

واقعیت امر این است که حس مبارزه‌طلبی و قیام علیه باطل از زمان سرکوب‌های گسترده رژیم پهلوی علیه مردم مبارز انقلابی در وجود علیرضا و خانواده ما بیش از گذشته قوت گرفت؛ با پیروزی انقلاب و باز شدن دریچه‌ فعالیت‌های دینی ـ مذهبی برادرم همچون سایر جوانان مبارز انقلابی در پایگاه‌های مقاومت بسیج به فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی پرداخت و زمانی که کشورمان مورد تجاوز ناجوانمردانه رژیم بعث قرار گرفت؛ بر خود واجب دید که از خاک و میهن عزیزمان در برابر دشمن به خیل جوانان انقلابی و مبارز بپیوندد.

دفاع پرس: بعد از اینکه علیرضا قصد رفتن به جبهه را داشت، خانواده چه نظری داشتند؟

ابتدا پدر و مادرم گفتند که سن شما کم است؛ باید 2 سال بگذرد که بتوانی به جبهه بروی؛ اما وقتی که با شوق و اشتیاق فراوان علیرضا مواجه شدند، پدرم موافقت کرد و رضایت‌نامه را برایش نوشت.

دفاع پرس: زمانی که به جبهه رفت چند سال سن داشت؟

علی هنگامی که به جبهه رفت 18 سال سن داشت.

دفاع پرس: وی با چه انگیزه‌ای به جبهه رفت؟

علیرضا معتقدبود وظیفه هر انسان مسلمانی که در برابر دشمن از دین، ایمان و خاکش دفاع کند. و بخاطر همین اعتقاد جانش را در راه انقلاب فدا کرد. 

دفاع پرس: به جز از علیرضا کسی از اعضای خانواده به جبهه رفته است؟

بله، بنده نیز از جانبازان دفاع مقدس هستم که در عملیات کربلای 8 براثر اصابت شلیک گلوله از ناحیه دست مجروح شدم. حقیقتا همیشه غبطه می‌خورم که چرا من هم مانند برادر و پدرم شهید نشدم.

دفاع پرس: شما گفتید پدرتان نیز شهید شده است، ایشان در چه تاریخی به شهادت رسید؟

آن زمان من یکسال از حضورم در جبهه می‌گذشت در اسفند 1364 خبر شهادت پدرم را به من دادند.

دفاع پرس: برادر شهیدتان در دوران نوجوانی و جوانی فعالیت خاصی انجام ‌می‌دادند؟

قبل از انقلاب یک هیات عزاداری به نام رهروان شهدا در محله‌مان وجود داشت که در دهه‌های اول محرم خانواده ما و بخصوص برادرم علیرضا در آن فعالیت مذهبی انجام می‌داد. علیرضا در انجام فعالیت‌های مذهبی و سیاسی، برپایی خیمه‌های عزاداری و تبلیغ اسلام و انقلاب در بین نوجوانان نازی آباد سرآمد هم سن‌هایش بود.

همچنین برادرم ذهن خلاقی داشت که در همان سن نوجوانی در پی طراحی یک خودرو بود که تقریبا نصف آن را طراحی کرد و آن را «60-61» نامگذاری کرد. ولی چون در آن زمان به جبهه رفت کار اتمام خودرو نیمه‌کاره ماند.

دفاع پرس: یکی از بارزترین خصوصیتی که از شهید به خاطر دارید برای ما بازگو کنید؟

ایشان اگر کار خیری را انجام می‌داد به صورت مخفیانه بود، اهل هیاهو و خودنمایی نبود. همیشه این را می‌گفت اگر می‌خواهیم به کسی کمک کنیم باید پنهانی باشد تا خداوند از ما بپذیرد.

به یاد دارم زمانی که اولین حقوق خود را دریافت کرد آن را به مادرم داد و گفت اگر نیازمندانی را می‌شناسی که با این مبلغ گره از کارشان باز می‌شود آن را بینشان تقسیم کن. مادرم نیز به گفته‌ی علیرضا عمل کرد و آن را بین چند خانواده نیازمند تقسیم کرد. 

دفاع پرس: شهید مذهب شناس در کدام عملیات و در چه تاریخی به شهادت رسید؟

وی در 18 آبان 62 در عملیات والفجر 3 در ارتفاعات کله قندی شمال مهران به شهادت رسید. هنگامی که برای عقب‌راندن دشمن با همرزمانش به ارتفاعات کله قندی می‌رود، از ناحیه شکم تیر می‌خورد و دچار خونریزی شدیدی می‌شود و سرانجام بعد از 2 روز به شهادت می‌رسد.

دفاع پرس: خاطره‌ای از شهید در ذهن دارید بگویید؟

هنگامی که گلوله به شکمش اصابت می‌کند، دچار خونریزی شدید می‌شود؛ با کمک همرزمانش به پایین تپه می‌رود و به آمبولانس منتقلش می‌کنند و در حین بازگشت به مقر، لاستیک آمبولانس‌شان در چاله گیر می‌کند که علیرضا در همان حالت خونریزی به کمک بقیه می‌آید و تا خارج کردن ماشین از چاله، پا به پای بقیه کمک می‌کند که باعث تعجب بقیه می‌شود و در پاسخ به جمله همرزمان و پرستارش که می‌گویند: «شما زخمی هستید و باید در آمبولانس بمانید» می‌گوید: «مگر خون من از خون دیگر رزمندگان رنگین‌تر است» که این رفتار علیرضا باعث تعجب همرزمانش می‌شود.

دفاع پرس: به عنوان جانباز دوران دفاع مقدس و هم‌‌چنین برادر و فرزند شهید، چه پیامی برای نسل‌های نوجوان و جوان انقلاب دارید؟

ما نیز مانند شهدا و دلاوران هشت سال دفاع مقدس که برای سرفرازی اسلام و انقلاب از جان، مال و خانواده‌شان گذشتند و در در برابر دشمن ایستادند. باید به مقاومت خود ادامه دهیم و در مقابل استکبار جهانی که همان آمریکا و هم پیمانانش است ایستادگی کنیم. یک صدا و متحد پشت سر ولایت به رهبری امام خامنه ای عزیز استوار بایستم چرا که دشمن از اتحاد ما بسیار هراس دارد و نمی‌خواهد ما همدل باشیم.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.