دوشنبه 8 خرداد 1391 | 11:49
تاثیر مذهب بر سلامت خانواده
تاثیر مذهب بر سلامت خانواده
مسيري كه رسالت انبياءدر رسيدن به كمال وحركت به سوي سعادت ابدي ترسيم مي كند، زمينه بهداشت و سلامت تن و روان انسان را فراهم مي سازد

بسیج پیشکسوتان

اي مردمان آمد بسوي شما پندنامه اي كه از جانب پروردگار شماست و شفاي آنچه دردلهاي شماست. (سوره يونس آيه57)

سپاس خدايي كه رحمتش مايوس شدني نيست ونعمتش فراگيروبخشايشش نااميد نشدني وپرستشش تكبرنورزيدني است، خداوندي كه رحمتش ذايل نمي شود و نعمتش مفقود نمي گردد(خطبه45، نهج البلاغه).
مسيري كه رسالت انبياءدر رسيدن به كمال وحركت به سوي سعادت ابدي ترسيم مي كند، زمينه بهداشت و سلامت تن و روان انسان را فراهم مي سازد و دورماندن ازاين راه، فرد را به كشمكش هاي دروني ورواني، احساس پوچي و بي هدفي وياس و نااميدي در برابر محروميت ها، ناملايمات و فشارهاي رواني مي كشاند. دين ودينداري حقيقتي است كه به جامعه هويت و انسجام بخشيده و در افرادآن حس همبستگي بوجود مي آورد. در ميان ارزشها و باورهايي كه در دين وجود دارد، شكل دادن به روش زندگي افراد نقش مهمي ايفامي كند و روش زندگي، يكي از شاخصهاي مهم سلامت ازجمله: سلامت روان است، و از اين رو دين و دينداري بطورمستقيم و غيرمستقيم، در سلامت روان دخالت دارد. ارزشها و باورها و در رأس آنها ايمان و معتقدات ديني، از عناصر متشكل مهم شخصيت مي باشد. همچنين موازين و قوانين اخلاقي كه در تعيين نوع رفتار وكردار اجتماعي افراد نقش بزرگي دارند، بر پايه معتقدات و دستورات دين استوارند. بدين ترتيب معتقدات و دستورات ديني در تمام شئون زندگي، در رشد و شخصيت تأثيرداشته و روابط بين فردي و اجتماعي افراد را مشخص و معين مي كند و حتي در درمان و پيشگيري از اختلالات رواني، نقش مهمي ايفا مي كند(فقيهي،1384).
گردآوری و تنظیم؛  عبدالله محمدی عیسی آباد
رفتارها و عقايد مذهبي، تأثير مثبت در معنا كردن زندگي دارند. رفتارهايي از قبيل توكل به خداوند، عبادت، زيارت و... مي توانند از طريق ايجاد اميد و تشويق به نگرش هاي مثبت، موجب آرامش دروني فرد شوند. داشتن معنا و هدف در زندگي احساس تعلق داشتن به منبعي والا، اميدواري به ياري خداوند در شرايط مشكل زاي زندگي، بهره مندي ازحمايت هاي اجتماعي و معنوي و ... همگي از جمله روشهايي هستندكه افراد مذهبي با دارا بودن آنها مي توانند در مواجهه با حوادث فشارزاي زندگي، آسيب كمتري را متحمل شوند(يانگ وماو،2007).
مذهب مي تواند در تمامي موقعيت ها، نقش مؤثري در استرس زايي داشته باشد و در ارزيابي موقعيت، ارزيابي شناختي فرد، فعاليت هاي مقابله، منابع حمايتي و ... سبب كاهش گرفتاري رواني شود. بر اين اساس مدتهاست كه تصور مي شود بين مذهب و سلامت رواني، ارتباط مثبتي وجود دارد(لوين وتايلور1998).
به نظر شما زندگي چيست؟ چه چيزي زندگي شما را معني دار و هدف دار كرده است؟ صداقت، شجاعت، صبر و تحمل، مهرباني، خيرخواهي، شادي، اميد و عشق همه ارزشهاي معنوي اي هستند كه زندگي بدون آنها تلخ، سخت و بي معني است معنويت و ارزشهاي معنوي بخش مشتركي بين تمام انسانها است و همه به ارزشهاي بسيار و زيباي آن اعتقاد دارند اما اين اعتقاد در بعضي ها قويتر و دروني تر است و همين باعث مي شود آنها راحت تر و با آرامش بيشتر زندگي كنند و براي خودشان و ديگران مفيد باشند. افراد معتقد به باورهاي مذهبي و معنوي، سلامت رواني بالاتري دارند تحقيقات نشان داده افراد مذهبي مي توانند با تنش و استرس مقابله كنند و با شرايط استرس زا كنار بيايند و سازگاري بدست آورند.همچنين تحقيقات نشان داده اين افراد بهتر مي توانند هيجان هايي مثل خشم خود را كنترل كنند. ميزان عزت نفس اين افراد هم بالاست و مهارتهاي اجتماعي قوي دارند20 تا 60 درصد متغيرهاي سلامت روان افراد بزرگسال توسط باورهاي مذهبي تبيين مي شود.

انسانهايي با تفكر معنوي، دوستان بهتري نيز هستند. داشتن تفكر معنوي باعث بهبود روابط بين فردي مي شود. مهرباني با ديگران، داشتن رفتار منصفانه و دور از تكبر و غرور، پذيرش ديگران، بخشش وكمك كردن به ديگران همه از نتايج معنوي است(فولادبند،1386).
اين را هم بگويم كه ما موجودات انساني نياز بدان داريم كه با مردم ارتباطي نزديك و صميمانه و معتدل داشته باشيم و هر قدر اين رابطه بهتر و دوستانه تر و انساني تر باشد خود را راحت تر و آسوده خاطرتر و وارسته تر احساس مي كنيم. به هر حال آدمهاي گوشه گير و مردم گريز معمولاً افرادي نگون بخت و غمگين و عبوس هستند و همانطوركه زندان انفرادي باعث تزلزل و اُفت شخصيت مي شود و حتي به عدم تعادل رواني زنداني منجر مي گردد، دوري گزيدن از مردم نيز مي تواند عوارض روحي وخيمي براي انسان ببار آورد(رزم آزما،1375).
و از اينروست كه بيشتر اوقات در درون خانواده هستيم اما در تنهايي مطلق روحي خويش فرو مي رويم و سدهايي كه بين خود و ديگران كشيده ايم جز آنكه بر تنشها و تشويشها و هراسهاي ما بيفزايند كار ديگري صورت نمي دهند و اگر چاره اي نيانديشيم و اين فاصله و گسستگي را علاج نكنيم  بي گمان بسوي بيماري هاي رواني از جمله اسكيزوفرني و ... پيش خواهيم رفت (رزم آزما،1375).
مطالعات و تحقيقاتي در اَقصي نقاط جهان در اين زمينه صورت گرفته كه اشاره اجمالي به گزيده اي از آنها خالي از لطف نيست.
روانشناسي بهداشت، در سالهاي اخير اهميت زيادي براي نقش راهبردهاي مذهبي و سبك زندگي افراد در چگونگي وضعيت سلامت جهاني و رواني آنها در نظر گرفته است. شيوه هاي مقابله مذهبي با مسائل، توانايي هاي شناختي و رفتاري هستندكه فرد مضطرب به منظور كنترل نيازهاي خاص دروني و بيروني فشارزا بكار مي گيرد(كينگ وديگران،1997).
در مقابله مذهبي از منابع مذهبي مثل دعا، نيايش، توكل و توسل به خداوند... استفاده مي شود. يافته هاي اخير نشان مي دهندكه اين نوع مقابله ها هم منبع حمايت عاطفي و هم وسيله اي براي تفسير مثبت حوادث زندگي هستند مي توانند مقابله هاي بعدي را تسهيل نمايند بنابراين بكارگيري آنها براي اكثر افراد موجب تقويت سلامت روان مي شود(گوردون وسونگ،1994).
پاتريك فاگان معتقد است اعمال مذهبي در بالابردن سطح بهداشت رواني فرد كاهش اضطراب و افسردگي بدست آوردن عزت نفس و خشنودي در روابط فردي و اجتماعي مؤثر است. به نظر وي افزايش سطح سلامت رواني تأثير به سزايي در زياد شدن طول عمر شخص و امكان بهبودي و كاهش ابتلا به بيماريهاي كشنده دارد(گراناچر2000).
مينارو(1997) نيز اثر زيارت مذهبي را روي افسردگي و اضطراب 24 بيمار سالمند بررسي كرد. او دريافت كه علائم بيماري آنها بعد از زيارت، كاهش زياد داشته است و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زيارت هم اين اثر ادامه دارد.
گارتز و همكارانش(1991) در زمينه سلامت رواني و باورهاي مذهبي، شش مقاله را بررسي كردند و دريافتند كه در تمام اين بررسيها ميان باورهاي مذهبي و سلامت رواني رابطه مثبتي وجود دارد.
ابراهيمي و نصيري(1375) در پژوهشي با عنوان رابطه ميان عملكرد دين و افسردگي نشان دادندكه نگرشهاي مذهبي و برپاداري نماز هر كدام به گونه اي در حفظ تعادل رواني و استمرار اميدواري انسانها تأثير گذارند.
از مطالب بيان شده چنين نتيجه مي گيريم:

دين تنها بخش قابل تأمل در هستي انسان نيست بلكه مهمترين عرصه در زندگي بشري است كه آدمي بدون توجه به آن دچار خسران ابدي مي گردد حتي اگر در ساير جنبه هاي زيستي، رواني، اجتماعي و ... به شكوفايي رسيده باشد. و با توجه به اينكه در سال 1948 كميسيون مقدماتي سومين كنگره جهاني بهداشت رواني براي بهداشت رواني يك تعريف دو قسمتي ارائه داده است كه:
1-    بهداشت رواني، حالتي است كه از نظر جسمي، رواني، عاطفي در حدي است كه اگر با بهداشت رواني ديگران انطباق داشته باشد براي فرد مطلوبترين رشد را ممكن مي سازد.
2-    جامعه ي خوب، جامعه اي است كه براي اعضاي خود چنين رشدي را فراهم مي آورد كه براي داشتن بهداشت رواني خوب، شرايطي وجود دارد: روبروشدن با واقعيت، سازگاري داشتن با تغييرات، گنجايش داشتن براي اضطرابها، كم توقع بودن، احترام قائل شدن به ديگران، دشمني نكردن با ديگران، كمك رساندن به مردم و ... و هدف بهداشت رواني، پيشگيري از وقوع ناراحتي و حفظ سلامت رواني به منظور ايجاد يك محيط فردي و اجتماعي مناسب و همچنين درمان اختلالات جزئي رفتار است.
 خانواده كه يك نهاد اصلي ويژه جامعه است و در برقراري رابطه انساني سالم و درست ميان اعضاي خانواده مهمترين عامل سلامت خانواده است كه با همدلي، همفكري و همكاري و صميميت و ... روابط سالمي را ميان اعضاي خانواده مي تواند برقرار نمايد. و با توجه به تحقيقات صورت گرفته به اين نتيجه رسيده اند كه آندسته از مردم كه اعتقادات مذهبي كمتري دارند   وضعيت بهداشت و سلامت رواني ضعيف تري دارند و معمولاً اين خانواده ها دچارآشفتگي، اضطراب و افسردگي بيشتري مي شوند. اما آندسته از خانواده هايي كه اعتقادات مذهبي قويتري دارند از بهداشت رواني مثبت تري برخوردارند.و اين سلامت و آرامش رواني را نيز به فرزندان خود انتقال مي دهند و در نتيجه آنها در خانواده و اجتماع افرادي با اعتماد به نفس بالاتر و خلاق تر و ... خواهند بود.

منبع:طنین یاس

انتهای پیام/ع-پ-48

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.