یکشنبه 11 اردیبهشت 1401 | 09:46
استغفارلطف خداست بردلها وجان ها(دربیان رهبری)

به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"  استغفارى كارگشاست كه استغفار حقيقى و جدّى و حقيقتاً طلب باشد. فرض بفرماييد شما گرفتارى بزرگى داريد و مى‌خواهيد رفع اين گرفتارى را از خداى متعال بخواهيد. مثلاً خداى نكرده، عزيزى از عزيزان شما دچار مشكلى است؛ راه‌هاى عادى را هم رفته‌ايد، ولى نتوانسته‌ايد آن مشكل را حل كنيد؛ حالا به پروردگار عالم متوسّل شده‌ايد و دعا و تضرّع مى‌كنيد. انسان در آن حال كه فرضاً فرزند يا عزيزى از عزيزانش دچار بيمارى است و درِ خانه‌ خدا رفته و حال دعا پيدا كرده است، چگونه از خدا طلب مى‌كند؟ آمرزش گناهان را اين‌گونه از خدا طلب كنيد. حقيقتاً آمرزش را طلب كنيد و تصميم داشته باشيد كه آن گناه را ديگر
انجام ندهيد.
استغفار بی‌محتوا
البتّه انسان ممكن است تصميم هم داشته باشد كه گناه را انجام ندهد، باز دچار لغزش شود و انجام دهد؛ باز دوباره توبه مى‌كند. اگر انسان صد بار هم دچار توبه‌شكنى شد، باز دفعه‌ صدويكم، بابِ توبه باز است. منتها شما كه توبه و استغفار مى‌كنيد، از اوّل نبايد تصميم داشته باشيد كه حالا ما استغفار مى‌كنيم، باز مى‌رويم دوباره همان كار غلط و خلاف را انجام مى‌دهيم! اينکه نشد.
روايتى ديدم كه از قول يكى از ائمّه اين‌طور فرموده است: من استغفر بلسانه و لم يندم بقلبه فقد استهزئ بنفسه؛(بحارالانوار،
ج 75، ص 356)كسى كه به زبان استغفار مى‌كند، امّا در دل از گناه پشيمان نيست و خيلى هم خوشحال است كه اين گناه را انجام داده است ‌ـ به زبان مى‌گويد: «استغفر الله» ‌ـ اين آدم خودش را مسخره مى‌كند. اين، چگونه استغفارى است؟! اين، استغفار نيست. استغفار، يعنى انسان برگردد، واقعاً به طور جدّ از خداى متعال بخواهد كه او را به‌خاطر اين كارِ خلاف ببخشد. چطور انسان تصميم دارد كه باز همان كار خلاف را انجام دهد؟ آيا رويش مى‌شود كه از خداى متعال، طلب بخشش كند؟
سبحـه در كف، توبه بر لب، دل پُر از شوق گناه
معصيت را خنـده مى‌آيـد بر استغفـــار ما!
اين، چطور استغفار كردنى است؟! اين استغفار، كافى نيست. استغفار بايد جدّى و حقيقى باشد. استغفار، مخصوص يك عدّه آدمهاى معيّن هم نيست كه بگوييم كسانى كه خيلى گناه كردند، استغفار كنند؛ نه. همه‌ انسانها ‌ـ حتّى در حدّ پيامبر ‌ـ بايد استغفار كنند. ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر.(سوره‌ فتح، آيه‌ 2) پيامبر هم بايد استغفار كند.
استغفار، يا از گناهى است كه ما انجام داده‌ايم، يا از گناهان اخلاقى است. اگر فرض كنيم كه يك انسان، هيچ گناهى هم انجام نداد؛ نه دروغ، نه غيبت، نه ظلم، نه خلاف، نه شهوترانى، نه اهانت به كسى، نه تعدّى به مال مردم ‌ـ البتّه اين‌طور آدمها، خيلى كمند ‌ـ
امّا بسيارى از همين‌طور آدمهايى كه اين‌گونه گناهان جوارحى را هم ندارند، مبتلا به گناه جوانحى ‌ـ گناه اخلاقى ‌ـ هستند. اگر همين آدمى كه هيچ گناهى نمى‌كند، وقتى كه ميان مردم راه مى‌رود، نگاه كند و بگويد: اين بيچاره مردم، همه مشغول گناهند؛ ولى ما الحمدلله خودمان را نگه داشتيم و گناه نمى‌كنيم ‌ـ خود را بالاتر از آنها به حساب بياورد ‌ـ اين خودش يك گناه و يك تنزّل و يك سقوط مى‌شود و استغفار لازم دارد. تحقير انسانها، خود را بالاتر از ديگران دانستن، كار خود را ارزشى بيش از ارزش كار مردم دادن، يا بعضى از صفات اخلاقى زشت ديگرى كه در انسانها هست ‌ـ مثل حسد و طمع و خود بزرگ‌بينى ‌ـ اينها استغفار لازم دارد.
اگر فرض كنيم، انسانى است كه اين گناهان را هم ندارد؛ ولى مثلاً در باب علم توحيد، پيش نرفت. در اين صورت، يك قصور است و بايد استغفار كند. باب علم توحيد و معرفت به پروردگار، باب محدود و راه بن‌بستى كه نيست؛ راه بى‌نهايت است كه همه‌ انبيا و اوليا، در اين راه مشغول پيشرفت و تكامل نفس و فراهم كردن معرفت بيشتر نسبت به ذات مقدّس پروردگار و صفات كماليّه‌ حضرت حقّند. هر مقدارى كه اين گونه افراد، در اين راه پيش نرفتند، يك قصور و يك عقب‌ماندگى و يك ناتوانى معنوى است كه استغفار لازم دارد.
تضرع و استغفار ائمه(ع)
استغفار، براى همه است. لذا ملاحظه مى‌كنيد كه ائمّه(ع) در اين دعاها، چه سوزوگدازى دارند. بعضى خيال مى‌كنند كه امام سجّاد(ع) اين سوزوگداز را كرده است، براى اينکه به ديگران ياد بدهد. بله؛ ياد دادن به ديگران كه هست ‌ـ هم در شكل و هم در مضمون كار ‌ـ امّا اصل قضيه اين نيست. اصل قضيه، آن حالت طلبِ خود اين بنده‌ صالح و انسان والا و بزرگوار است. اين سوزوگداز، متعلّق به خود اوست. اين اظهار تضرّع پيش پروردگار، متعلّق به خود اوست. اين ترس از عذاب خدا و ميل به تقرّب الى‌الله و رضوان الهى، متعلّق به خود اوست. اين استغفار و طلب از خدا، واقعاً متعلّق به خود اوست.
ممكن است مثلاً توجّه به مباحات در زندگى ‌ـ لذّتهاى مباح، كارهاى مباح ‌ـ در نظر انسانى كه در آن حدّ از علوّ درجه است، يك نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش مى‌خواست كه در چارچوب ضرورتهاى مادّى و جسمانى قرار نمى‌داشت و همين نيم نگاه را هم به مباحات و به مسائل عادى زندگى نمى‌كرد و در راه معرفت و در آن وادى بى‌نهايت به سوى رضوان الهى و بهشت معرفت الهى، بيشتر پيش مى‌رفت. وقتى چنين چيزى نشده است، پس استغفار مى‌كند. بنابراين، استغفار براى همه است.
عزيزان من! ماه رمضان را براى استغفار مغتنم بشماريد و از خداى متعال طلب مغفرت كنيد. ملّت ما با اين روحيه‌ فداكارى، با اين استقامتى كه نشان داده، با اين كار بزرگى كه كرده است، با جوانان نورانى و خوبى كه دارد، اين جوانان با اين تعداد، غير از جامعه‌ ما، قطعاً در هيچ جاى عالم وجود ندارد، با اين زنان و مردان و مادران و فداكاريهاى گوناگونى كه از اين مردم سرزده است، استعداد پيشرفت زيادى در زمينه‌هاى مادّى و معنوى، دنيايى و اخروى دارد. اين ملت، با استغفار، رحمت الهى را به سوى خود جلب كند.
همه استغفار كنيد. آن كسانى كه اهل عبادتند، آن كسانى كه در امر عبادت متوسّطند، آن كسانى كه حتّى كاهل در كار عبادتند و فقط به اقلّ واجبات اكتفا مى‌كنند، آن كسانى كه حتّى گاهى خداى نخواسته بعضى از عبادت واجب هم از آنها ترك مى‌شود، همه و همه توجّه داشته باشند كه اين رابطه‌ بين آنها و خدا، كار را پيش مى‌برد. از خداى متعال، آمرزش و مغفرت بخواهيد و طلب عفو كنيد. از خدا بخواهيد كه مانع گناه را بردارد؛ اين ابر را از مقابل خورشيد فيض و لطف و تفضلّات خودش برطرف كند، تا لطفش بر اين دلها و جانها بتابد. آن وقت ببينيد كه تعالى و اعتزازى به وجود خواهد آمد.
بیانات در خطبه‌هاي نماز جمعه‌ تهران ـ 28/10/1375
تهیه وگردآوری بسیجی پیشکسوت محمد صادقی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.