درخشش قــــــــرآن

اختصاصی/13
درخشش قــــــــرآن
خاطرات تفحص پیکر مطهر شهداء

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:"سخنی با اهل دل "

تفحص،واژه مقدسی و نامکشوفی است که هنوز بر زبان ما تلاوت نشده است ،این واژه در قاموس مقاومت ،باغربت... زیبایی،مرثیه و معنویت عجین و آمیخته است و خود آئینه تمام نمای یاد ها ودردهاست. تفحص ذکر است . تفحص شور است و شوق . تفحص اخلاص است و نهایت عشق . حرف نیست که بتوان به قلم آورد .ایمان است، ایثار است،شهامت است و مظلومیت و... و من چه بگویم که زبانم عاجز است ؟

کسی توان به قلم آوردن آنرا ندارد ،یا توان وصف کردنش را ،تنها باید حضور داشت و حس کرد . تنها باید در معرکه بود تا بتوان توصیف کرد. تنها جایی که می توان "شهدا"را دید و جنت خدا را به معنی تمام و کمال یافت ،در میان بچه ها تفحص است . تفحص آدم را به سر حد معرفت و اخلاق میرساند . تفحص انسان را به بزم عاشقان "ثارالله"میرساند . تفحص انسان را وادار به شکستن دیو نفس میکند . تفحص میدان شناخت خود است .تفحص روح قلب را منقلب میکند و عواطف را می پروراند همه ارزش ها و معیارها در تفحص نهفته است و به قول عزیزی "مقدس ترین کاری که امروز در نظام جمهوری اسلامی می شود همین تفحص پیکرهای شهداست ." تفحص با تمام مشکلات خاص خود اصلا یک عالم دیگری است که حضور در آن لیاقت و سعادت عظیمی میخواهد .تفحص، جانبازیست ،تفحص شیفتگی خداست ،تفحص ساخته و خاص شدن است ..آنان که لذت محضر خدا را می چشند ،مادا میکه توان دارند از تفحص دست نمی کشند مگر آنکه خداوند آنان را در جوار رخود بپذیرد.

"عدالت"

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

درخشش قــــــــرآن

زمستان سال 72 به اتفاق تنی چند ازبرادران بنام و یاد خدا و استعانت از شهدا تصمیم گرفتیم بداخل طلائیه برویم . منطقه طلائیه کلا در احاطه آب قرار داشت و جاده اصلی هم قطع شده بود  .

چند روزی بود که تصمیم می گرفتیم بسمت طلائیه حرکت کنیم اما به دلیل آب گرفتگی فراوان موفق نمی شدیم . بالاخره آن روز از بردیگیهای جاده با شنا عبور کردیم در آن هوای سرد ، عشق پیدا کردن پیکر مطهر یک شهید تمام وجودمان را گرم کرده بود . مسافت قریب به 3 کیلومتر را پیاده طی نمودیم تا به داخل طلائیه رسیدیم .

این روز با اول رجب مصادف بود در بدو ورود به دژ اصلی طلائیه به اولین پیکر شهیدی که برخورد کردیم بر روی سطح زمین قرار گرفته بود شهیدی بود سبزجامه از تبار پاسداران که آرم لباسش به سان الماسی می درخشید (واعدو ا لهم ما استطعتم من قوه) .

علیرغم کمبود امکانات و عدم تردد بدلیل آب گرفتگی فراوان منطقه ، بچه ها این مسئله را به فال نیک گرفته و مشتاقانه جهت یافتن دیگر شهدا تلاش زیادی نمودند و موفق شدیم پیکر چندتن از شهدا را بیابیم و با همان وضعیت شکل پیاده روی و شنا از بریدگیها ، شهدا را به عقب انتقال دهیم و خوشحال از اینکه توانسته بودیم علیرغم انتظارمان با توجه به موقعیت طلائیه ،پیکر تعدادی از شهدا را بدست خانواده های آنان رسانده ایم .

راوی:برادر سیدرضا پرورش