
به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" دنیا امروزاز سخت افزارونرم افزاربه فکر افزار رسیده اند نحوه زندگی انسان ها به نحوه فکری که در ذهن ایجاد می شود بستگی دارد.اما چون فکر خود واحد مستقلی نیست از نظام باورها دستور می گیرد یعنی فکرمثبت ومفید وموثریا فکرمحاط درحقیقت (فکری که ریشه اش حقیقت باشد).انسان های حقیقت گریزهمیشه برای نا امیدی،خستگی، خمودگی، غر زدن و در نهایت فراراز حقیقت، دلیل یا بهانهای دارند. حتی اگر جزو دهک دهم جامعه که هیچ، فراتر از آن هم باشند و از انواع واقسام مواهب برخوردار،آنقدربرخوردار که بیمحابا وحساب وکتاب درفروشگاهی بزرگ،چرخدستی راپرکنند. حتی اگرمسئول باشند و بودجهای قابل توجه وچندین وچند نیروزیردستشان باشد.بازهم میتوان نشست و نالید وحرف در حرف آوردکه؛ای آقا!این چه وضعی است. نمیشودکاری کرد.دست مابسته است وهزارویک کمبود داریم،بودجه اندک است و مانع بسیار. نیرو کم است و یا اصلاً نیست...
41 سال پیش که صدام به خیال یک پیروزی حتمی و سریع به ایران حمله کرد، دو روز پس از آغاز جنگ به خبرنگاران گفت بقیه مصاحبهاش رادرتهران خواهد کرد. صدام و اربابانش خیلی هم بیراه فکر و محاسبه نکرده بودند. روی کاغذ و با محاسبات زمینی، ظاهراً مو لای درز فکر پلیدشان نمیرفت. انقلابی نوپا که هنوز خود را پیدا نکرده و ایرانی آشفته که هر گوشهاش مزدورانی آتش افروختهاندوناامنی وترورخبری روزمره است،لقمهای راحتالحلقوم به نظر میرسید. آن روز هم اگر کسی با عقل معاشاندیش صحنه را مینگریست، ایستادگی در مقابل ماشین جنگی جهنمی رژیم بعث، چیزی جز توهم و دیوانگی نمینمود.
مرداد ماه سال 1388 -در کوران ایام فتنه- رهبر انقلاب دردیداراعضای بیت وسپاه ولیامر، خاطره عجیبی از روزهای آغازین جنگ نقل میکنند که خلاصه و مضمون آن از این قرار است؛ چند فرمانده ارشد نظامی در اتاق جنگ ستاد مشترک ایشان را کناری کشیده و کاغذی رانشان میدهند که درباره شرایط وخیم تجهیزات نیروی هوایی است. برآوردها نشان میدهد در بهترین حالت تنها 31 روز دیگر برخی از هواپیماها امکان پریدن دارند. «گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توی دلم یک قدری حقیقتاًخالی شد!گفتیم عجب،واقعاًهواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهای روسی مرتباً میآید. حالا خلبانهایش عرضه خلبانهای ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم میآمدند؛ انواع کلاسهای گوناگون میگ داشتند.
گفتم خیلی خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام،جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند وماداروندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجوری میگویند؛ میگویند ما هواپیماهای جنگیمان تاحداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیمای سی 130 است و ترابری است، تا سی روز و سی و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهی کردند، گفتند- نقل به مضمون- این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند،خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام برای من قانعکننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنایی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این راعقیده داشتم.لذادلم قرص شد، آمدم به اینها گفتم امام فرمودند که برویدهمینهارا هرچی میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.»
نیرویی که قراربودظرف یک ماه زمینگیرشود،طی هشت سال ازخودرشادتهایی بر جای گذاشت درتاریخ کشورماندگارشد.حمله به پایگاه هوایی اچ-3تنهایکی ازاین عملیاتهای غرورآفرین است که به عنوان نمونهای از موفقترین نبردها، در تاریخ عملیاتهای هوایی نظامی دنیا ثبت شده است.
محاسبه آن فرماندهان اشتباه به نظر نمیرسیداما دستگاه محاسباتی امام فرق داشت و افقهایی را میدید که از چشم دیگران پنهان بود. همانطور که آمریکاییها با آن دبدبه و کبکبه درباره رژیم پهلوی و مردم ایران اشتباه محاسباتی داشتند. این اشتباه چنان عمیق و فاجعهآمیز بود که زمستان سال 1356 جیمی کارتر -رئیسجمهور وقت آمریکا- و همسرش روزالین در اقدامی بیسابقه در تاریخ آمریکا، برای جشن کریسمس راهی ایران شدند تا مهمان شاه و فرح باشند. کارتر در کاخ نیاوران جام شراب را با افتخار بالا گرفت و ایران را «جزیره ثبات» نامید. یک سال بعد شاه ازاین کشور به آن کشور آواره بود و مستاجران کاخ سفید هنوز گیج و منگ از اینکه کدام طوفان «جزیره ثبات» را به «سیاهچاله کابوس» آمریکا تبدیل کرده است. 43 سال گذشته است ونه کابوس ایران انقلابی آنهارارهاکرده است ونه چندان ازمنگی آنها کاسته شده است. دشمن با همه گیجی و منگی، امروز یک چیز را خوب فهمیده است. راه غلبه بر ملت ایران در گرو چند عامل راهبردی و پایهای است؛
برهم زدن اتحاد و انسجام ملی -به هر طریق ممکن و بهانهای-، کشتن نور امید در دل ملت به خصوص جوانان و بالاخره حساسیتزدایی و ایجاد انحراف از اصول و مبانی انقلاب. جنگ نرمی که ازسه دهه پیش آغازشد،دو دهه قبل شدت گرفت و حدوداً یک دهه است که به اوج خودرسیده ووضعیتی«هرزمانی» و«هرمکانی»به خودگرفته است،این اهداف راهبردی را دنبال میکند.
خداوند درمورد یهودیان بنی نضیر که قدرت فوق العاده داشتند:ای مسلمانان شماگمان نمی کردیدکه از خانه هاشان بیرون روندوخودشان هم می پنداشتند که قلعه هایشان نگهدارشان از(خشم)خداست اما خداازآن جایی که تصور نمی کردندبرایشان آمد...پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت (دستگاه محاسباتی).(سوره حشر آیه 2). درآیه4همان سوره خداوند می فرماید:( این گرفتاری وعذاب وآوارگی وجلای وطن)برای آن بود که آنهابادستورات خداوولایت او مخالفت کردندوهرکس باولایت خدا مخا لفت کندخدا سخت کیفر است. جنگ دیروز را جوانان گمنام اما لبریز از امید و ایمانی پیش بردند که گوششان به جماران بود و بار جنگ امروز را هم جوانانی بر دوش دارند که شاید پایشان به حسینیه امام خمینی(ره) در خیابان جمهوری اسلامی نرسیده باشد اما گوششان به آنجاست و سنگر را حفظ کردهاند و به وعده رهبر انقلاب درباره «چشمانداز روشنِ آینده» ایمان دارند. اگر کسی مرد میدان نبرد باشد نه منتظر فرمان فلان مسئول میماند و نه معطل حمایت فلان دستگاه. نشانهها هرچند به ظاهر کوچک، به آدمی قوت قلب و امید میدهندباتوکل، فکرحقیقت فقط از ایمان سرچشمه میگیرد.ودردستگاه محسباتی بروز می کند.لذا لحظه به لحظه برمعنویت وایمان جامعه با فداکاری وایثارجوانان ومردم خوبمان افزوده خواهد شد. پیشکسوت بسیجی محمد صادقی
دیدگاه ها