شنبه 16 اردیبهشت 1391 | 17:10
فرمانده‌ای که هیچ گاه به دشمن پشت نکرد
فرمانده‌ای که هیچ گاه به دشمن پشت نکرد
سردار شهیدحسین قجه ای برای لحظه لحظه خویش برنامه گذاشته بود تا از اتلاف وقت و بطالت جلوگیری کند. او در24 ساعت، فقط 6 ساعت می خوابید و برای تفکر ارزش بسیاری قائل بود.

بسیج پیشکسوتان

روز چهاردهم شهریورماه سال 1337 ه. ش حسین قجه‌ای در زرین شهر اصفهان در دستان خسته پدر کشاورزش جای گرفت و در سایه تربیت عالمانه پدر رشد نمود. در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نمود.

از کودکی علاقه زیادی به ورزش کشتی داشت و به عنوان قهرمان اول شهرستان و استان اصفهان برای چند سال متوالی معرفی گشت و به مسابقات انتخابی تیم ملی راه یافت.سال 1353 وارد فعالیت‌های سیاسی شد. سال 1356 به قم مهاجرت کرد و توسط مأموران ساواک دستگیر شد. چند مرتبه نیز به منظور فعالیت‌های سیاسی به شیراز و قم سفر کرد.سرانجام انقلاب اسلامی پیروز شد. چند ماه بعد ازپیروزی، منافقین دست به کار شدند و در مدارس به تبلیغ وسیع پرداختند. افکار نوجوانان و جوانان را تحت تاثیر قرار داده، سعی می کردند به هر نحوی که شده، آنها را جذب کرده،از مسیر اسلام و انقلاب و امام باز دارند.

در مدرسه ای که حسین درس می خواند، یکی از معلمین گرایش شدیدی به سازمان منافقین داشت و اهداف این گروهک پلید و وابسته را برای دانش آموزان طرح می کرد. حسین چندین بار سعی کرد با صحبت، او را از این کار باز دارد که موفق نشد، تا سرانجام به درگیری شدید میان او و معلم منجر شد. از همان جا حسین عزم خود را برای مبارزه با خط نفاق و گروهک های وابسته جزم کرد و فهمید که دشمنان هنوز نمرده اند، بلکه لباس عوض کرده اند.

سردار شهید حسین قجه‌ای، فرمانده گردان سلمان فارسی

 

فرماندهی سپاه زرین شهر وتشکیل گروه ضربت برای مبارزه با مواد مخدر و توزیع کنندگان آن، یکی دیگر از فعالیت های حسین پس از انقلاب بود. در پی صدور فرمان امام خمینی مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران، حسین به این نهاد انقلابی پیوست و در تشکیل و سازماندهی سپاه زرین شهر نقش تعیین کننده داشت وخود نیز فرماندهی آن را به عهده گرفت.

وقتی دشمنان ایران استان‌های کردستان، سیستان وبلوچستان، مازندران وخوزستان را به آشوب کشاندند او به کردستان رفت تا با ضد انقلاب به مبارزه بپردازد.

در بازگشت به زادگاهش فرماندهی عملیات سپاه پاسداران زرین شهر را به او سپردند. برای مدتی نیز فرمانده توپخانه سپاه مریوان و دزلی را پذیرفت. هنوز مدتی نگذشته بود که به عنوان فرمانده عملیات سپاه مریوان و دزلی معرفی گردید. حسینعلی ماه‌ها با ضدانقلاب جنگید و در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده عملیات حاضر شد.

 

سردار شهید حسین قجه‌ای(نفر دوم از سمت چپ) فرمانده گردان سلمان فارسی

 

 او دفترچه یادداشتی با جلد آبی داشت که اکثر دوستانش آن را به خاطر دارند. صفحات داخل آن را به جدول‌های محاسبه نفس و گناهان روزانه تبدیل کرده بود. او هر روز کارهای خود را بررسی می کرد و از نفس خویش حساب می کشید. به محض اینکه بحثی پیش می آمد، سریع داخل جدول ها علامت می زد و شب که می شد با بررسی آنها سعی می‌کرد در روزهای بعد میزان حسناتش را بالا ببرد.

 

بانگاه به این دفتر، بعضی ازاعمال اورا ازنظرمی گذرانیم:

 

سکوت در برابر باطل! شب 1/10/58 در تاکسی سوار شدم، ترانه گذاشته بود. اخطار نکردم که راننده ضبط را خاموش کند.

 

شهید قجه ای سعی می کرد از ساعات کار به نحو احسن استفاده کند. او به نظم و انظباط توجه بسیار داشت، و همین توجه به نظم بود که از او در صحنه های نبرد فردی پیشرو ساخت. در یکی از صفحات دفترچه او می خوانیم:

 

بی نظمی در کار: روز شنبه، بدون اینکه کار مثبتی انجام دهم گذشت...

از همان اول صبح، کارم با برنامه و نظم پیش نرفت...برای صرف صبحانه خیلی وقت تلف کردیم...

سردار شهید حسین قجه‌ای (نفر سمت چپ) فرمانده گردان سلمان فارسی

 

شهید قجه ای در روزگاری که بسیاری برای راحت زیستن، مصلحت اندیشی، تنبلی و...در انجام فرائض دینی خود کوتاهی می کنند، نسبت به نماز خویش اهمیت بسیاری قائل بود. او نمازی را خوشایند پروردگار می دانست که روح تعبد و کوچکی در برابر پروردگار در آن جلوه گر باشد. از یادداشت‌های او می شود فهمید که در طی حیات خویش چه اندازه در برابر خدای خویش اخلاص داشت و نماز را چگونه به پا می داشته است و او خود را مقید کرده بود که با شنیدن صدای اذان، نماز یه پا داشته و از انجام هر کار دیگری بپرهیزد.

نماز بدون دقت: شب هنگامی که اذان می گفتند، چون در جایی مستقر نبودم، نتوانستم نمازم را سر وقت بجا بیاورم...

شنبه ظهر خیلی ناراحت بودم، هر شخص آگاه و فهمیده در اوج ناراحتی به نماز می ایستد تا آرامش پیدا کند، ولی چون من این شناخت را ندارم، ناراحتیم باعث شد که نماز بی روح بخوانم.

 

چهارشنبه، نماز بدون وقت: ظهر چون سرپست نگهبانی بودم، نتوانستم سر وقت نماز بخوانم.

 

نماز بدون وقت مغرب: چون برای آموزش به پادگان رفته بودم، هنگام برگشتن، اذان گفته بودند، نمازم دیر شد...

 

نماز بی روح: روز چهارشنبه به قدری گرفته و در خود فرو رفته بودم که یادم رفت رکعت چندم را می خوانم.

سردار شهید حسین قجه‌ای، فرمانده گردان سلمان فارسی تیپ 27 محمد رسول الله(ص)

 

حسین همواره سعی می کرد اخلاق حسنه اسلامی را رعایت کند و از برخوردهای تند بپرهیزد.

برخورد با مردم: 8/2/58 به علت تاثیر ناراحتی از زخمی بودن هاشم سلیمیان و حرف گوش نکردن او کمی در خانه ناراحتی کردم.

روز چهارشنبه برخورد با مردم: چون یکی از دوستان روی عهد و پیمان خود سستی کرده بود، ناراحت بودم و حتی وقتی سعی کردم، نتوانستم بخندم، چون حق داشتم و رنج می بردم.

اخلاق و رفتار روز دوشنبه: با مادرم سر اشتباهی که کرده بود ناراحتی کردم و بعد از یکی دو ساعت معذرت خواستم و با بچه برادرم هم تند صحبت کردم. باید سعی کنم تکرار نشود.

 

سردار شهیدحسین قجه ای برای لحظه لحظه خویش برنامه گذاشته بود تا از اتلاف وقت و بطالت جلوگیری کند. او در24 ساعت، فقط 6 ساعت می خوابید. او برای تفکر ارزش بسیاری قائل بود. در جایی از دفترچه آبی او می خوانیم:

 

شنبه درباره تفکر: به هیچ وجه کار فکری پیش نیامد و دلیل آن این است که نظم در کارم نبود.

تفکر: روز پنجشنبه فکر کردم، حتی از یک ساعت هم خیلی زیاد تر، البته فکر نبود، خود خوری بود...

 

در کنار پرورش روح و روان، پرورش جسم نیز جایی خاص در برنامه روزانه او داشت. غالبا صبح‌های زود، پس از نماز، ورزش می کرد. با کوهستان و کوه‌های سر به فلک کشیده مانوس بود. در سطوری از دفترچه اش می خوانیم:

...شنبه درباره ورزش: امروز ورزش نکردم و دلیلش هم تنبلی است...

 

پرهیز از بیهوده گویی یکی از دیگر اموری بود که شهید قجه ای به آن توجه داشت.

 

روز پنج شنبه بیهوده گوئی: طی روز چند مورد تقریبا سخنان کوتاه و بیهوده ای به زبان آوردم...

 

او خود را مقید کرده بود که روزهای دوشنبه و پنج شنبه را روزه بگیرد و تا هنگام شهادت نیز بر این امر پایدار بود.

شهید قجه ای از غیبت کردن حتی پشت سرد شمنان نیز پرهیز می کرد. هنگامی که مجبور شده بود به قول خودش غیبتی بکند، در دفترچه آن را اینگونه عنوان می کند:

روز پنج شنبه، غیبت: بنا به وظیفه شرعی لازم دانستم برای لوث کردن بعضی از منافقان غیبت کنم.

چون روز جمعه روز رای گیری بود، مجبور شدم برای لوث کردن بعضی چهره ها، افشایشان کنم. ولی در برخی موارد بی‌خود بود، چون شنوندگان خود اطلاع داشتند.

 

مطالعه از جمله کارهایی بود که شهید قجه ای برای آن جایگاهی ویژه در برنامه ریزی خود قرار داده بود. اگر روزی موفق نمی شد مطالعه کند، به سادگی از آن نمی گذشت و به خود گوشزد می کرد که روز بعد کمبود آن را جبران کند.

مطالعه: در روز شنبه مطالعه نکردم...

روز دوشنبه: نه کار مثبتی انجام دادم نه کار مطالعه کردم. وقتی هم که خواستم مطالعه کنم خوابم برد...

شهید قجه ای که خود از خانواده ای مستضعف بود، هیچ گاه گرسنگان و مستمندان را از یاد نمی برد. او برای هر لقمه ای که می خورد، محاسبه داشت. در حالی که عده ای به آنچه می خوردند و اسراف و تبذیری که می کنند، هیچ اهمیتی نمی دهند، او برای کمترین چیزها از خود بازخواست می کرد:

اسراف در غذا: روز چهارشنبه در خوردن نارنگی زیاده روی کردم و به آنهایی که ندارند بخورند، فکر نکردم...

او مصداق بارز«حاسبو اقبل ان تحاسبو» و«موتو اقبل ان تموتوا» بود. او پیش از آنکه دچار محاسبه آخرت گردد، اعمال و کردار خویش را در دنیا به محاسبه کشید و پیش از آنکه مرگ به سراغش بیاید، عاشقانه مرگی سرخ را برگزید. در ابتدای دفترچه آبی او سه جمله نوشته است:

- پایه های اسلام چیست؟

چگونه می توان زیست؟

بخش به یاد ماندنی.

 

 

عملیات بیت‌المقدس و جاده اهواز – خرمشهر در تاریخ 15/2/1362 جایگاه عروج این سردار ملی وافتخار آفرین ایران بزرگ است.اودر سن 25 سالگی شربت شهادت را نوشید و بر اثر اصابت گلوله به سرش به دیدار معبودش شتافت.

انتهای پیام/

 

منبع:.farsnew

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.