یکشنبه 7 خرداد 1391 | 13:43
به بهانه ی ورود پیکر 96 شهید خونین بال دفاع مقدس
 به بهانه ی ورود پیکر 96 شهید خونین بال دفاع مقدس
دروازه ها را بگشایید تا از میان ستون های دود عود، چشمان منتظر، گل های محمدی را ببویند و ببوسند. دروازه ها را بگشایید به سوی جنگاوران خورشیدی ما، با بانگ بلند تکبیر و هزار صلوات...

«به بهانه ی ورود پیکر 96 شهید خونین بال دفاع مقدس»

 

دروازه ها را بگشایید تا از میان ستون های دود عود، چشمان منتظر، گل های محمدی را ببویند و ببوسند. دروازه ها را بگشایید به سوی جنگاوران خورشیدی ما، با بانگ بلند تکبیر و هزار صلوات...

 

این چه داغیست که از سوی افق آوردند             بهر چشمان ترم بازگهر آوردند

   بوی باروت هنوز از تن او می جوشد                  پیکری سوخته زان مرد خطر آوردند

آه دیدم که بر دوش ملائک                                   بهر آن مادر گریان پسر آوردند

 

کاروان می آید، نزدیک می شود، استخوان های جا گرفته در تابوت، پیچیده در پرچم سه رنگ، آری کاروان شهیدان می آید... شهیدانی که رفتند، یاران سینه سرخ مهاجر، دیواره ی زندان خاک را شکستند و رشته های فریب و خدعه ی دنیا را گسستند ، در میدان های ایثار و معرفت بذر جان خویش کاشتند تا درخت اسلام و انقلاب را در طراوت و سرسبزی هموار بیابند.

خدایا در خلوت اشکشان چه طلبیدند؟ و در استغاثه ی سجودشان چه خواستند که این چنین بی تاب و پریشان پرگشودند؟ در نماز آخرینشان تمنای چه کردند که این همه سبکبال و سبکروح شده بودند؟

خدایا! اینان در زیر باران آیات وحی تو خویش را تعلیم ساخته بودند و در چشمه سارها غبار از دل و جان شسته بودند و در فضای قدس مسجد درس عشق و اخلاص و ایثار آموخته بودند...

اینان داغ مهر تو بر دل داشتند و شعله ی پرفروغ کربلا در جان... آگاهانه و عاشقانه کوله بار سفر بستند در مقابل تمنای پدر، اشک مادر، تنها با یک لبخند و یک سخن، که وظیفه است، تکلیف است، راه حسین (ع) است، افتخار است و...

راه سپردند، سرخ رفتند و سبز بازگشتند...

خدایا اینان از تو ، تو را طلبیدند، در هنگام حمله جمجمه به تو سپردند و دندان خشم نسبت به کفر بر هم فشردند. چون کوه در تهاجم تیر دشمن قامت افراشتند و سپس در میدان حماسه و شرف عشق تن سپردند.

اینک به حضور تو آمده اند و به بارگاه تو راه یافته اند ، کربلا می جستند به حسین (ع) رسیدند ، شهادت خواستند سعادت یافتند و بهشت طلبیدند و ترا دیدند.

در وصیت نامه هایشان که اندام را می لرزاند و جان ها را به میهمانی ایمان و تقوا می خواند ما را به صبر و شکیبایی ، به تداوم راه شهیدان ، به پاسداری حریم اسلامی و ولایت خواندند... گفتند تردید و تزلزل مباد، سستی و درنگ روا مدارید و نماز و دعا وعبادت را سرمایه سازید ، گفتند دل به دنیا مبندید که فریبناک و لغزاننده است، عنکبوت غفلت بر دیوار وجودتان لانه نکند و موریانه وسوسه بردلتان نیفتد، محکم باشید و صبور، صادق و صالح باشید و خاضع و خاشع و راکع...

آری عزیزان! به تقوایمان خواندید و به پایداری و اطاعت از ولایت دعوتمان کردید.

قسم به خون پاکتان در راستای راهتان گام بر میداریم، قرآن زمزمه لب هایمان، دعا سلاحمان، دفاع از ولایت راهمان، نبرد با دشمنان دین و اسلام شعارمان و استقامت و ایثار کارمان خواهد بود، ما نام مقدستان را بر برگ برگ لاله های خونین کشورمان خواهیم نگاشت.

وه که چه سعادتی!!!

 

 

 

                                                                                                               پیشکسوت  بسیجی

                           عدالت

کد:م/پ/44           

 

منبع: بسیج پیشکسوتان

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.