چهارشنبه 31 خرداد 1391 | 21:39
جانباز شهید گردان سلمان شناسایی شد
جانباز شهید گردان سلمان شناسایی شد
شهید عبدالرزاق علی شیری که پس از قطع شدن دستش، مجدداً در جبهه‌های حق علیه باطل حضور پیدا می‌کرد.

بسیج پیشکسوتان

خبرگزاری فارس: جانباز شهید گردان سلمان شناسایی شد

 

 در روزهای گذشته دو تصویر از یک رزمنده که بر کمر خود شمشیر بسته بود و خود را برای مقابله با دشمن آماده کرده بود را با عنوان «رزمنده یک دست که با شمشیر می‌جنگید» در خبرگزاری فارس منتشر شده بود که از مشخصات این رزمنده اطلاعی نداشته و از مخاطبین خود خواسته بودند تا جهت شناسایی این رزمنده یاری کنند.

اطلاع پیدا کردیم  پس از انتشار این مطلب، تماس های گسترده‌ای با دفتر خبرگزاری گرفته شده و  رزمنده را نیز شناسایی نموده اند؛ شهید عبدالرزاق علی شیری که پس از قطع شدن دستش، مجدد در جبهه‌های حق علیه باطل حضور پیدا می‌کرد.

شهید عبدالرزاق علی شیری در 12/3/1341 در شهرستان کرج  واقع در منطقه چهار صد دستگاه دیده به جهان گشود. در دوران کودکی در اثر تب شدید از ناحیه پای چپ فلج گردید به طوریکه بعد از بهبودی نسبی از ناحیه همان پا می لنگید. در سال 1345 به شهرستان گنبد کاووس مهاجرت نمودندو شهید مذکور تحصیلات ابتدایی و تا سال دوم راهنمایی را در همان شهز گذراند.

در سن 12سالگی بود که در سال 1354 همراه والدین خویش مجددا به کرج  بازگشتند و در محله حاجی آباد سکنا گزیدند. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه در رشته علوم تجربی در دبیرستان دهخدا در سال تحصیلی 58-59 موفق به اخذ دیپلم گردید. او قهرمان جودو در شهر زادگاهش (کرج) بود.

پس از اتمام تحصیلات نامبرده جهت خدمت نظام مقدس سربازی خود را معرفی نمود ولی از آنجایی که قسمت پای چپ در دوره طفولیت فلج شده بود از خدمت بر خلاف میلش در تاریخ 6/11/1359 معاف گردید.  بعداز مدتی برای تامین امرار معاش خانواده در کارخانه روغن نباتی جهان به کارگری مشغول شد و در سال 1360به جبهه رفت و برای اولین بار مجروح گشت و پس از بهبود یافتن بار دیگر در سال 1361به جبهه سو مار اعزام گشت و در عملیات مسلم بن عقیل (منطقه سومار) در اثر اصابت ترکش راکت (بمباران هوایی)دست چپ خویش را از ناحیه کتف از دست داد . اما با این حال 15 روز بعد از مجروحیت مجدد به جبهه بازگشت.

برای سومین بار در سال 1362به جبهه فکه رهسپار گردید و در عملیات والفجر یک تیری به بغل گوش وی اصابت نمود و برای چهارمین بار درجبهه پنجوین عراق در اثر اصابت چند ترکش شدیدا مجروح گردید.

وقتی دستش از بدن قطع شد، شمشیری از دوستش (شهید علی مردانی) گرفت تا اگر در خط کار به جنگ تن به تن کشید بتواند دشمن را پای در بیاورد.

از هوش بالایی برخوردار بود و درسش از همه بهتر بود. به طوری که رژیم طاغوت برای بورس شدنش در خارج کشور پیشنهاداتی به او داده بود که قبول نمی کرد. بعد از انقلاب هم بچه های سپاه اصرار داشتند که او درس را ادامه بدهد اما می گفت: ‌تا جنگ ادامه دارد درسم را نمی خوانم. آنقدر جبهه رفت که  بالاخره شهید شد.

پیرامون قرآن و مسائل دینی، اطلاعات کافی و کاملی داشت. یک از دوستانش تعریف می‌کرد که عبدالرزاق خواب دیده بود که همه 22 رفیقش شهید می شوند که همین هم شد و همه آنها شهید شدند.

وی در سال 16/9/64 ازدواج کرد و هنوز چند ماهی از دوران متاهلی اش نگذشته بود که مجددا در 21/11/1364 در منطقه ام الرصاص برای سرگرم کردن دشمن طی یک عملیات متهورانه در قلب دشمن فرماندهی عملیات را به عهده داشت و این بار برای دیدار معشوق آماده شده بود و پس از پنج سال در عرصه جبهه وجنگ و از دست دادن دوستان خود همراه ظفرمندان تیپ  سیدالشهدا در ادامه عملیات والفجر هشت در فاو بر قلب بعثیان یورش بردند در مورخه 1/12/1364 (در محدوده کارخانه نمک) به آرزو دیرینه اش که همان لقاا...بود رسید. اما پیکر این قهرمان 13 سال بعد به وطن بازگشت.

کد:ع1

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.