شنبه 1 مهر 1391 | 17:24
اختصاصی بسیج پیشکسوتان/ ویژه هفته دفاع مقدس
یادی از سردار شهید سعید قهاری
یادی از سردار شهید سعید قهاری
پایگاه اطلاع رسانی بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت : در فروردین ماه 1331 خداوند متعال فرزند پسری به آقا حسینعلی عنایت کرد که نامش سعید نامیدند

به گزارش خبرنگار گروه حماسه ودفاع مقدس بسیج پیشکسوتان

از همان ابتدا عنایات خداوند متعال برای نورسیده مشهود بود درهای خیر و برکتی هم که با تولد او به روی خانواده باز شده بود و همه را بیش از پیش متوجه این حقیقت می کرد که سعید فرزند دوم خانواده فرزند پر خیر و برکتی است که از همان روز که چشم گشوده موجبات رزق و روزی بیشتر و خیر و برکت برای اهالی خانواده شده است.

سعید از همان دوران کودکی در مجالس مذهبی حضوری پررنگ داشت همزمان با ورود به دبستان در جلسات روضه، مرثیه و سخنرانیهای مذهبی شرکت می کرد. او همواره شکل گرفتن شخصیت دینی و موفقیت های معنوی اش را مدیون حضور در همین جلسات میدانست در سال 56-55 یعنی به محض آنکه به سن جوانی رسید یعنی 23-24 سالگی فعالیت انقلابی خود را بر علیه رژیم پهلوی شروع کرد و چندین بار به دست دژ خیمان نظام شاهنشاهی یعنی ساواک دستگیر و به زندان روانه شد و مورد شکنجه و آزار قرار گرفت.


دوره جوانی اوقات فراغت خود را در خدمت خانواده پدر و مادر بود با وجود غنی بودن خانواده ولی دست از کار و تلاش برنمی داشت تا به نوبه خود سهمی در تأمین معاش خانواده داشته باشد فعالیت در کنار تحصیل وجودش را برای سختی های آینده آماده می ساخت و به گونه ای بار می آمد که آماده زندگی سخت باشد.


«    سالهای مبارزه »


در سالهای اوج گیری انقلاب در تظاهراتها و پخش اعلامیه و... نقش فعال را در همدان ایفا کرد در سال 56-57 با حضور در تشکیلات مخفی، در عملیاتهای مسلحانه علیه رژیم شرکت داشت. در اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مهره های اصلی کمیته و سپاه پاسداران همدان شد و همزمان با شکل گیری کمیته و بعد سپاه همدان به عنوان مسئول بسیج سپاه همدان و بعد مسئول آموزشی مشغول به کار شد که بعد از مدت یک سال نیم از تشکیل سپاه همدان به عنوان اولین فرمانده سپاه نهاوند معرفی شد که در کنار شهیدان طالبیان – شهید محسن امیدی امام جمعه وقت شهید حیدری – شهید رسولی از سرداران بزرگ نهاوند افتخار خدمت پیدا کرد.


«  غائله کردستان »


سال 58 به دنبال شروع غائله کردستان بتدریج همراه عده ای از برادران همدان راهی آن خطه شد و با به عهده گرفتن مسئولیت قسمتی از عملیات برعلیه حزب و پاکسازی این شهر از لوث وجود ضد انقلاب نمود همین آغازی شد برای ماندکار شدن در این استان محروم ولی این ماندگازی مانع از حضورش در جبهه های دیگر نگردید و او از طریق ارتباطی که با شهید چمران و خانم دباغ داشت در عملیات آزادسازی شهر مرزی پاوه در استان کرمانشاه نقش اساسی داشت که در تمام مدت جنگ پاوه در کنار شهید چمران چون ستاره ای می درخشید و هیچ وقت از کار و فعالیت خسته نمی شد به قول خودش وقتی عملیات پاوه تمام شد رفتن برای همدان برای امتحان درسی که شهید چمران گفت آقا سعید کجا میروی گفتم میروم همدان امتحان دارم گفت امتحان تو همین جاست. شما رزمنده و آدم هستید باید اینجا بمانید ولی من... که به توصیه شهید چمران ماندم و الحمدلله در این عملیات و پاکسازی رو سفید درآمدم.


در سال 63 فرماندهی سپاه جوانرود و بعد سال 66 اوج جنگ و قضیه شیمیایی حلبچه فرماندهی سپاه پاوه به او محول شد تا پایان یافتن این مدت مأموریت در بیش از 50 عملیات پاکسازی غرب کشور حضوری فعال داشت جزء اولین کسانی بود که در شیمیایی شهر مظلوم حلبچه به کمک شتافت و نقش مؤثر ایفا کرد و همچنین شرکت فعال در عملیات والفجر 10 که خود نوعی تحمل رنجها و مصائب را به گردن گرفت.
در دوران حضورش در کردستان بسیار زحمت کشید و با تمام توان جسمی و معنوی که داشت به کار می گرفت و حتی میتوان گفت که ساعتها و روزها بدون غذا بسر می برد و گاهی خودش ابراز میداشت که در 24 ساعت فقط یک کمپوت خوردم دیگر وقت غذا خوردن و نشستن نداشته ام.


اواخر 66 برای دوره سوم دافوس به تهران فراخوانده شد که آن بزرگوار دوره و دانشگاه هیچوقت او را از نیاز به منطقه دور نکرد در زمانی که مشغول دوره دافوس بود عملیات مرصاد (منافقین) در غرب کشور (اسلام آباد، سر پل ذهاب، کرمانشاه) پیش آمد که فوراً دوره دافوس را ترک کرد و به منطقه خود را رساند که نقش بسیار مؤثری در عملیات مرصاد پیدا کرد و بعد از عملیات دوباره به تهران برگشت برای ادامه دوره. 



«ایمان راسخ حاج سعید »


مبارزات بی امان حاج سعید در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن با پیروزی انقلاب اسلامی پیوستن او جزء اولین افراد به نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گواه قوت باورهای او و روح بزرگ و جهاد خالصانه اش می باشد.


بعد از پیوستن به سپاه پاسداران به عنوان معلم و مربی رزمندگان به آنان آموزشهای لازم جهت دفاع مسلحانه از دستاوردهای خونبار انقلاب اسلامی را میداد که در این راستان 6 هزار جوان بسیجی پسر و 5 هزار جوان بسیجی خواهر در همدان آموزش داد و آماده دفاع از مرز و بوم میهن اسلامی کرد.


با شروع جنگ تحمیلی از رزمندگان و فرماندهان پیشتاز برای هجرت و جهاد به مناطق کردستان و آذربایجان شد. او کارش را در این مناطق با حضوری مؤثر آغاز کرد و در نبردهای موفق رزمندگان اسلام در کردستان، آذربایجان و جنوب و در آزادسازی شهرها، محورها و مرز نقشی کارساز داشت که در آزادسازی شهر مرزی پاوه در استان کرمانشاه از لوث ضد انقلاب با وجود شرایط خاص آن زمان با ایمانی راسخ و عزمی جزم به همراه شهید چمران و سایر رزمندگان اسلام سرافرازانه عمل نمود و سپس با صلابت به عنوان فرمانده ای پیشتاز به پاکسازی منطقه پرداخت و با سرعت برای تعمیم حاکمیت انقلاب اسلامی در کردستان سر و جان را در طبق اخلاص گذاشت.


با شروع جنگ تحمیلی او نبرد خودش را در دو جبهه آغاز کرد.او در پیروزی رزمندگان اسلام در منطقه کردستان نقش عظیمی داشت و آنچنان دارای ذکاوت، مهارت و مدیریت بود که به بهترین نحو عملیاتها را طراحی و صحنه نبرد را اداره می نمود.


 


«اجر جهاد»


حاج سعید زمانی که جانشین قرارگاه شهید شهرامفر سنندج بود برای پاکسازی منطقه سقز و منطقه ای بنام وزنه با بهترین طراحی تاکتیک و تکنیک بدون دادن حتی یک شهید آن منطقه کوهستانی و تمامی دره های آن را از لوث وجود عوامل وابسته به استکبار جهانی پاکسازی کرد. او خود را وقف هدف مقدس خویش و وقف انقلاب نمود خانواده اش می گویند چه شبها و چه روزهایی که فقط آثاری از حاج سعید در منزل بود ولی خود حاجی حضور در منزل نداشتند اگر بخواهیم شهید حاج سعید قهاری را بهتر بشناسیم باید راز و رمز و موفقیت او و تحمل مبارزه بی امان او را از قله ها و کوهها و دره های مریوان، جوانرود و پاوه، اشنویه، سقز، مهاباد، پیرانشهر، نقده جستجو کرد شاهد اصلی این رزم بی امان با ضد انقلاب کوردل دزلی مریوان میداند دو جیله، طویله سلیمانیه عراق میداند.
راستی چگونه وصف کنیم عملیاتهای برون مرزی حاج سعید قهاری را؟
کدامین عملیات برون مرزی شرح دهیم عزیزان این سطر کوچک و ضفحه جای تفسیر و شرح آن را ندارد باید کتابها در این وصف نوشت!
آنچه که برایش مهم بود پیشبرد اهداف مقدس امام خمینی رضوان الله علیه در عالم بود و بدین صورت بود که به فرموده مقام منیع ولایت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای اجر جهاد خویش را با شهادت گرفت او در تمامی میادین جلوتر از دیگران حرکت میکرد که یک برادر پیشمرگه کرد می گوید ما بچ? کوهستان بودیم ولی حاج سعید ما را در کوهستان جا می گذاشت و ما مانند بچه دنبال او میدویدیم.


« مهذب نفس »


آنها که بیشتر می شناسندش می گویند در میدان جنگ در مبارزه با مظاهر استکبار و در میدان شهادت پیشتاز بود و از همه سبقت می گرفت و به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام مصداق عینی حملو ابصائرهم علی اسیاقهم بود.
چهره زیبا و نورانی او در موارد و صحنه های مختلف که در اثر عبادت و دعاو ذکر مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام و برادرش حضرت ابوالفضل (که علاق? ویژه حاج سعید به علمدار کربلا، ابوالفضل داشت) نورانیتی خاص پیدا می کرد و چشمان منورش به واسطه عشق بر این خاندان اشک می ریخت که ایشان در کمتر مواردی گریه می کردند به محض جاری شدن نام ابوالفضل بر زبانش اشک از چشمان خسته اش جاری می شد. او نمونه یک انسان ساخته شده مکتب اسلام بود و اخلاص در اعمالش موج می زد و به همین خاطر بود که در جمع دوستان و رزمندگان چون ستاره ای می درخشید و روشنی بخش محفل آنان بود او مهذب النفس و عاشق ولایت بود و عمل خویش را خالصانه برای اداء و انجام امر ولایت در طبق اخلاص گذاشته کما اینکه آخرین مأموریت و عملیاتی که منجر به شهادت آن عزیز بعد از 30 سال خدمت شد به قول خودش امر ولایت بود وقتی همسرش به رفتن عملیات معترض می شود می گوید حاجی منطقه خیلی صعب العبور و برف گیر است و به دلم افتاده این عملیات با بقیه عملیاتها دیگرت فرق دارد. حاج سعید می گوید بنده تنها عمل کننده و مجری عملیات نیستم بلکه امر فرمانده مافوق هم می باشد.چون حضرت امام فرمود تبعیت از فرمانده مافوق واجب است در این صورت اطاعت امر از دستور و رعایت کرد که جا دارد نام این 15 نفر شهید مظلوم که در جهنم دره خوی و سلماس به همراه حاج سعید به درجه رفیع شهادت نائل آمدند شهدای ولایت نام داد.


«از نگاه دیگران»


می گویند سردار به ورزش علاقه داشت می گویند به اهل علم احترام می گذاشت می گویند به روحانیت احترام ویژه می گذاشت به تقویت علمی جوانان کشورا همیت میداد، میگویند سنگ صبور بسیجیان و خانواده معظم شهداء بود، می گویند اهل رضا و تسلیم بود و این ویژگی در چهره همیشه بشاش او تبلور داشت، می گویند معتقد به صدقه بود و هر روز خود را با صدقه آغاز می کرد، می گویند مسلح به دعای عهد بود و بطور دائم دعای عهد را در هنگام خروج از منزل زیر لب زمزمه میکرد، می گویند اهل عبادت بود و خلوص در عبادت او زبانزد بود، می گویند با قرآن انس ویژه ای داشت و تلاوت قرآن از برنامه های روزانه او بود، می گویند عاشق ولایت بود و در اطاعت از فرماندهی با توجه به بعد ولایتی آن بسیار اهتمام داشت، می گویند هرکس با او یک برخورد داشت جذب اخلاق و شخصیت او می شد.


« عشق برای عملیات »


این زبان اغلب دوستان و همرزمان حاج سعید قهاری است. آنهائی که سالیان با شهید مأنوس بودند مسائلی که همیشه برای دوستان مسلم بود عشق به عملیات، رزم، شهادت بود. تعریفات صحبتهای او در جمع اقوام و دوستان خاطرات جنگ و جبهه، حال و هوای منطقه بود. حاجی دائم خانه بدوش بود. خانواده اش دائم در جابه جایی وسائل و غربت بودند و این مطلب زبانزد همگان بود که یک مستند سال 86 بنام مهاجر عاشق ساخته شد این گویای مهاجرتهای زیاد و مکرر او با خانواده بود. به همسر و بچه هایش علاقه خاصی داشت ولی همیشه اولویت به کار خدمت خالصانه میداد.

سوابق شهید قهاری  

 


savabeghe masuliati


و در آخر هم از آذرماه 85 فرمانده لشکر3 نیروی مخصوص حمزه سیدالشهداء را بر عهده گرفتند که تا روز شهادت یعنی 4اسفند 85 در لشکر خدمت نمودند.


savabeghe jebhe 


 


savabeghe janbazi  


 


و جانباز شیمیایی که در سالهای آخر تشخیص داده شده بود.

 


 

مناجات نامه شهید قهاری  

السلام علیک یا ابا الحسن ،یا امیر المومنین یا علی بن ابی طالب ، یا حجت الله علی خلقه ، یا سیدنا و مولانا ، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا ،یا وجیها عند الله ، اشفع لنا عندالله .
درود بر پیامبر گرامی اسلام که پیامبر رحمت و لطف بود. درود بر خاندان گرامی او که همگی نوری در تاریکی بودند .
همانا که حافظان امت و نشانه ی روشن دین و ترازوی سنجش فضائل هستند.
در شبی با خدای خود رازو نیاز می کنم که شب بسیار عزیزی است ، شب قدر ، شب خیرات ، شب برکات!

خدایا ! از اینکه 50 سال عمر با عزمت با سلامتی جسمی به بنده عطا کردی سپاسگذار و شاکرم.

خدایا ! وابستگی های دنیایی را از من دور کن و برایم بی ارزش قرار بده تا بتوانم زود از آن بگذرم .

خدایا ! عبادات ناقص و خیرات حسنات نا چیز بنده حقیر را مورد قبول خودت قرار ده.

خدایا ! بر خانواده سخت گرفته ام. بخاطر هجرت زیاد و عدم رسیدگی، آنها را از من راضی گردان.

خدایا ! اگر عمری از من باقی است و نمی توانم درست به کار بگیرم به رهبرم( آیت الله خامنه ای ) عطا فرما.

خدایا ! آرزویی ندارم. آرزوی بنده آزادی قدس شریف و پیروزی اسلام شکست آمریکاست .

خدایا ! تو به من قدرت و توفیق دادی تا با دشمنان دین در سخت ترین شرایط بجنگم. پس ختم زندگی دنیاییم شهادت در راه خود(حق) باشد و در لباس سبز پاسداری ، تا در کنار دوستان شهیدم آرام گیرم .


   والسلام


سرباز خاکی ولایت،سعید قهاری سعید


سال 82

 

  عکس های جوانی شهید قهاری  






بسیج پیشکسوتان

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.