یکشنبه 23 مهر 1391 | 10:52
اختصاصی/
گردرش...
گردرش...
گروه حماسه و دفاع مقدس پایگاه اطلاع رسانی بسیج پیشکسوتان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

احمد با آقایش نیز هست. این روزهای آخر قبل از عملیات که برای دیدن احمد به گردان مسلم می رفتم احساس می کردم که باید حداکثر استفاده را داشته باشم و تا می توانم با احمد باشم که احمد اهل ماندن نبود... بقول دوستان «از دنیا بریده» تواضع و فروتنی بسیار بالای حاکی از وجود بسیار والا و حلیم بود.

یک چشمه صفا درون پیراهن داشت                   یک باغ نسیم نور در دامن داشت

چند روز قبل از عملیات احمد به عنوان کمک فیلمبردار در عملیات پیش من آمد. روز قبل از عملیات یا شب عملیات بیت 2 بود که پایین بلندی های اولاغلو و گردرش –که در شب های قبل آزاد شده بود – در حال فیلمبرداری از گردان های راهی خط مقدم بودیم. احمد در این حال تدارک فیلمبرداری اعم از آوردن وسائل، شارژ باطری، عوض کردن فیلم و حمل اسلحه را به عهده داشت و من به احمد سفارش می کردم، اگر خدا خواست و شهید یا مجروح شدم، فیلم فیلمبرداری شده عملیات را حتماً به عقب جبهه بیاورد و اصلاً به جنازه من کاری نداشته باشد ولی غافل از اینکه او لیاقت دیدار معشوقش را یافته بود.

 

 

وقتی که آن لحظه وصال رسید «گلوله» خمپاره ای به طرف ما آمد و ناخودآگاه به زمین افتادیم و من جراحت کمی برداشتم، فکر کردم که احمد هم زیاد صدمه ندیده. احمد به صورت سجده رو به زمین افتاده بود. وقتی بالای سرش رفتم دیدم که احمد شهید شده و به کوی محبوب پرکشیده...

دوربین فیلمبرداری هم ترکش خورده بود و دیگر نمی توانست  «حماسه ای» را ثبت نماید...

داستان آن لحظه و حال من حکایت عجیبی بود که قادر به گفتن آن نیستم...

 

بسیج پیشکسوتان

ع-پ-48

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.