همسر شهیدی که رگهای بریده گلوی همسرش را بوسید
همسر ولی الله، قرآن را نگه داشته یک کاسه آب زلال یک اقیانوس بغض و بیقراری توی دلش، می خواهد شوهرش را از زیر قران خدا رد کند. همان قرآن سفره عقد. دست و دلش می لرزد. آرام در گوش همسرش گفت: یک امانتی برات گذاشتم لای قرآن، حلالم کن.
پایگاه اطلاع رسانی بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت
به گزارش بسیج پیشکسوتان : شهید ولی الله استرآبادی، بچه مسجد اللهیان، رزمی کار، لیدر بچه حزب اللهی های محله ایرانمهر پائین گرگان، بیست روزه داماد، برای چندمین بار عازم جبهه است.
خداحافظی این بار یک جورایی فرق داره، همسر ولی الله، قرآن را نگه داشته یک کاسه آب زلال یک اقیانوس بغض و بیقراری توی دلش، می خواهد شوهرش را از زیر قران خدا رد کند.
همان قرآن سفره عقد. دست و دلش می لرزد. ولی الله با لبخندی از مهر قرآن را بوسید. چندم قدم که دور شد. ایستاد و اشاره کرد.
زن دوقدم برداشت، ولی الله گفت: بمان. جلو رفت. آرام در گوش همسرش گفت: یک امانتی برات گذاشتم لای قرآن؛ به مادر اینا نگو. حلالم کن.
و رفت...
دیدگاه ها