یکشنبه 28 آبان 1391 | 16:20
وقتی روضه‌خوان امام حسین تخریب‌چی می‌شود
وقتی روضه‌خوان امام حسین تخریب‌چی می‌شود
در کل مداحان در زمان جنگ دو دسته بودند. یک دسته کسانی که به عنوان تبلیغ رزمی به جبهه می‌آمدند یا به عنوان بازدید ازجبهه حضور داشتند و وظایفشان برگزاری دعای توسل و دیگر برنامه‌ها و عزاداری ها بود و دسته دوم هم خونندگان گردان‌ها و واحدهای عملیاتی هستند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت : حاج جعفر طهماسبی که به قول خودش از جمله خونندگان جبهه است که شربت شهادت به او نرسید و به مقام جانبازی نائل آمد. او متولد اسفندماه 1346 در جوار حضرت عبدالعظیم(ع) است و از سن 8 سالگی مداحی را شروع کرده و تا به حال به لطف خدا و کرم اربابش امام حسین توفیق نوکری دارد. هیئت های بیت الشهداء(دخمه) وانصارالائمه(ع) شهرری و رزمندگان لشگر ده سیدالشهداء(ع)و حضرت رسول(ع) و سنگرسازان بی سنگر تهران پاتوق اوست.

از سال 61 و از 14سالگی قدم در جبهه گذاشته و درتمامی عملیات ها بعد از سال 62 به عنوان تخریبچی حضور پیدا کرده است. بیش از70 ماه از نوجوانی وجوانی خود را در جبهه بوده و هنوز سنگر جبهه را ترک نکرده و بعد از اتمام جنگ نیز با تاسیس هیئت الوارثین که متشکل از رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) می‌باشد و به صورت هفتگی در شبهای شنبه هر هفته در منازل شهدا و جانبازان برگزار می‌شود به عنوان خوننده این هیئت انجام وظیفه می‌کند. به قول خودش، هیئت الوارثین افتخار دارد که 142 شهید تخریبچی تقدیم نموده که ده تن از این شهداء از خوننده های دفاع مقدس هستند. آنچه پیش روی شماست تفسیری جامع از تقسیم بندی نوع مداحان و وظایف آنها در طول دفاع مقدس است.

 

مداح اهل بیت؛ حاج جعفر طهماسبی

 

* آیا مداحی در دوره دفاع مقدس تعریف خاصی دارد؟

من یادم نمی‌آید که در زمان جنگ به امثال ماها مداح گفته باشند. یعنی خود ما هم از واژه «مداح» استفاده نمی کردیم. درمیان رزمندگان تهران رواج داشت که می‌گفتند فلان گردان «خوننده» دارد یا ندارد. از لفظ «خوننده» استفاده می‌کردند و واژه مداح مصطلح نبود.

* فرق مداح بودن با خوننده بودن در چیست ؟

لفظ مداح بودن در آن زمان برای شخص، وقتی به کار برده می‌شد که آن شخص دارای کت بلند، عبا، ردا و... باشد و چون آن بچه‌ها به عنوان مداح به جبهه نیامده بودند و کار اصلی آنها رزمندگی در جبهه بود و تنها در جبهه می‌خواندند و در شهر هم که بودند اگر یک دونگ صدا هم داشتند خرج مجالس شهدا می‌کردند، از لفظ مداح برای آنها استفاده نمی‌کردند. مثلا می‌گفتند فلانی خوننده گردان تخریب یا گردان قمربنی هاشم (ع) است.

قبل از انقلاب مداح تعریف خاص خود را داشت و با شکل ظاهری خاصی شناخته می‌شد و عمدتا مداحان به مداحی اشتغال داشتند و ممر کسب درآمد بود و به عنوان یک صنف به آن نگاه می‌شد. از آنها دعوت می‌شد برای مجلس خاص (ترحیم یا جشن های عروسی متدینین ) و یا اعیاد و وفیات ائمه(ع) در مکان خاصی انجام وظیفه کنند. اما با شکل گیری انقلاب هنر ذکر و ذاکری در خدمت انقلاب قرار گرفت. راهپیمایی های مردم که در ایام محرم و خصوصا تاسوعا و عاشورا برگزار شد قشری از همین جوانان مستعد و خوش صدا ظهور کردند که شعارهای انقلابی را با آهنگ خاص اجرا می‌کردند و توده مردم هم با آنها همراهی می‌کردند و بعضی از این شعارها با سبک های نوحه اجرا می‌شد ومردم به سینه می‌زدند واین یک نقطعه عطفی بود برای ظهور و حضور این قشر ازجوانان انقلابی اداره کننده مجالس مذهبی بعد ازانقلاب.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مجالس مذهبی هم متاثر از انقلاب بود و این جوانهای مذهبی و انقلابی و خوش صدا میدان‌دار اینگونه جلسات بودند و برگزاری مجالس مذهبی حتی دهه محرم و صفر به عنوان افزودن به این شور انقلابی بود که برگزار می‌شد. چون انقلاب اسلامی ما درس گرفته از مکتب عاشورا بود. از اینجا قشر مداحان انقلابی شکل گرفت که دیگر شکل ظاهر و تعریف خاص قبل از انقلاب رو نداشت و این قشر پرورش یافت و هرکجا که نظام و انقلاب نیاز داشت حضور پیدا می‌کرد و ادامه همین جوانان، در دفاع مقدس نقش آفرینی کردند. از خواندن دعای های توسل و کمیل شروع شد و به مرور به نوحه خوانی و مرثیه خوانی دوام و قوام پیدا کرد.

* سن و سال این افراد هم کم بود و جوان بودند.

بله، چون نشأت گرفته از انقلاب بود، همه جوان بودند و خیلی ها در نوحه خوانی تقلید از آقای شمسایی و در دعا خوانی از آقای رستگاری تقلید می‌کردند. این افراد پایه‌گذار بعضی سبک ها در مداحی انقلابی شدند. کسانی مثل حاج منصور ارضی هم بودند ولی جلوه نکرده بودند. این افراد، به عنوان مثال در خانه شهدا جلسه برگزار می‌کردند و در آنجا می‌خواندند. یا اگر کسی شهید می‌شد، این افراد به همراه مردم سینه‌ زنان به سمت خانه آن شهید می‌رفتند و در بین راه نوحه‌خوانی می‌کردند. در کوچه و خیابان فضای انقلابی و امید به آینده و حفظ دستاوردهای انقلاب را جلوه می‌دادند. بالاخره آن سال‌ها در مملکت اقشار مردم توسط منافقین به شهادت می‌رسیدند و تنها پیام رسانی مکتب اهل بیت(ع) توان آرام نمودن جامعه را داشت که بخشی از این وظیفه به عهده این قشر بود.

* این اتفاقات برای قبل از شروع جنگ بود و در آن زمان، فضا و محیط جامعه با این شرایط هم‌‌خوانی پیدا کرده بود و آماده شده بود.

فضای مداحی انقلابی بدین شکل شروع شد و اصلا فضای جامعه ایجاب می‌کرد که این مراسمات برگزار شود و باید کسی می‌بود که از این فضا استفاده کرده و جوشش ایجاد کند.

* و اگر فضا آماده باشد، شعر و مداحی هم خودش شکل می‌گیرد.

احسنت. غیر از این مورد به موضوع دیگری هم باید اشاره کنم. و آن اینکه این افراد به مداحی با دید مادی نگاه نمی‌کردند.

* یعنی هر کسی که مداحی می‌کرد، برای ادای دین به انقلاب بود و نگاه مالی نداشت.

بله، با توجه به اینکه بعد از انقلاب، مجموعه‌هایی مثل سپاه، بسیج، جهاد و انجمن های اسلامی ... شکل گرفت، مداحان انقلابی جذب به این نهادهای مردمی شدند، چون این گروه‌ها در حفظ دستاوردهای انقلاب فعالیت می‌کردند. مثلا در کمیته فرهنگی جهاد فعال شدند و یا در بسیج مساجد فعال بودند.

* به گونه‌ای کار فرهنگی محسوب می‌شد.

بله، بخشی از کار آنان سخنرانی بود و بخشی از کارشان مداحی و آن جمله امام که «نهضت با روضه‌خوانی زنده است» به عنوان یک استراتژی محسوب می‌شد و شخصیت‌هایی مثل آقای شمسایی و... به کمک دستاوردهایی انقلاب آمدند. مثلا از سال 1358 تا حدودهای سال 60 که تمام مملکت وارد جنگ شد مداحی بدین شکل بود که این افراد از دل جامعه جوشیده بودند و بعد از جنگ باز در تلاش برای حفظ دستاوردهای انقلاب بودند. زمانی که به مملکت حمله شد، حضور آنها در بسیج، سپاه و ارتش بیشتر عیان شد. چون «فرهنگ عاشورا» تمام برنامه‌های جنگ را جلو می‌برد، نیاز بود تا این افراد به عنوان چهره‌های شاخص در مکتب عاشورا در جنگ حضور پیدا کنند. نکته مهم این است که حضور آنها به چه شکلی و چه کارکردهایی داشت.

* این نحوه شکل گیری از چه زمانی به صورت عینی شکل گرفت؟

برای این موضوع نمی‌توان زمانی مشخص کرد. وقتی دشمن به مملکت ما تعرض کرد امام از همه مردم بخصوص جوانها خواست که با حضور در جبهه ها به دشمن تو دهنی بزنند. لذا همه اقشار برای مقابله و جنگیدن با دشمن به جبهه ها آمدند، در آن زمان سازمان خاصی در جبهه برای سازماندهی نیروهای مردمی نبود هر کس هر چه در توان داشت مخلصانه رو می‌کرد. یکی رانندگی، آشپزی، پزشکی و ... یکی هم علاوه بر توانمندی های مورد نیاز جبهه صدای خوشی داشت و یا پای منبر بزرگ شده بود و توان ارائه معارف دین را داشت. همه آمده بودند از کشورشان دفاع کنند. در این فضایی که توصیف کردم فرض کنید کسی هم به عنوان مداح برای رزمندگان ‌بخواند. روال کار هم به این گونه بود که اول از دعا ‌خواندن شروع می‌کردند، بعد دو خط شعر از این ور و اون ور پیدا می‌کردند و بعدها نوحه‌خوانی و سینه‌زنی و کم‌کم به عنوان مداح یا خواننده در بین بچه‌ها جا می‌افتاد. یعنی مکان خاصی برای آموزش این افراد وجود نداشت و آنها بر اساس تجربه و ممارست به این سطح می‌رسیدند. از آن زمان که نیاز به حماسه آفرینی توام با معنویت در جبهه ها احساس شد حضور کسانی که بتوانند به این وظیفه مهم بپردارند اهمیت پیدا کرد. حضور روحانیت به عنوان کسانی ‌که علم به معارف دین داشتند و در حوزه های علمیه آموزش دیده بودند بخشی از این خلاء را پر کرد و مداحان انقلابی بخش باقی مانده را پوشش دادند و اسناد و تصاویر و فیلم های باقی مانده از آغازین روزهای دفاع مقدس مبین این موضوع است. البته جایی نبود که آموزش خاصی برای این قشر تدارک ببیند. حضور این عزیزان در جبهه هدایت الهی را در پی داشت که «الذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا»

 

 

 

*یعنی مداحان در جنگ از صنف خاصی نبودند؟

خیر، اصلا این‌ طور نیست. از اوایل جنگ به صورت خودجوش این کار صورت گرفت. مثلا قبل از اینکه خرمشهر سقوط کند، جمعی از رزمندگان در گوشه‌ای ایستاده‌اند، یکی از آنها که کلاه بر سر دارد و آماده عملیات است، آرپی‌چی و اسلحه هم روی شانه‌اش است، شروع به نوحه‌خوانی می‌کند به سبک محلی و بقیه هم سینه می‌زنند. این شروع کار است. یعنی این فضا به یک فضای عاشورایی تبدیل می‌شود چون نیاز بود که این اتفاق بیفتد.

* در انقلاب و قبل از جنگ، مردم با ریتم‌ها آشنا شدند که مثلاً برای خواندن «ای شاه خائن» نیازی به مداح و خواننده نیست.

بله، قبل از انقلاب همان کسانی که شعارها را در راهپیمایی ها برای توده مردم می‌خواندند، بعد از انقلاب به نوحه‌خوان تبدیل شدند. مثلا می‌خواندند: «شیون نکن مادر در مرگ خون ‌بارم». خب برای خواندن این نوحه نیازی به حرفه‌ای بودن هم نیست. آن زمان هر کس از هر توانی که داشت در کار استفاده می‌کرد. در قبل از انقلاب عمل آنها به گونه‌ای ایستادن مقابل شاه بود و بعد از انقلاب برای حفظ دستاوردهای انقلاب بود و همین روال در جنگ هم بوجود آمد.

* این نوع مداحی یا خوانندگی‌ در جبهه چگونه خود را عیان کرد؟

یکی از این نمونه‌ها شهید مهدی خندان بود. او اهل حماسی خواندن بود. شاید بعضی‌ها بگویند این خواندن مثل خواندن در زورخانه است. در مدح حضرت علی(ع) خواندن، شعر حماسی خواندن یا در اواسط مداحی شور گرفتن یا در مداحی مردم را به شور آوردن و به اوج آوردن که از هنرهای مهدی خندان بود. هنوز رزمندگان تهران به جنوب کشور نیامده بودند و در جبهه های غرب در کنار فرمانده دلاور خود حاج احمد متوسلیان با دشمن می‌جنگیدند کسی مثل مهدی خندان دعای توسل می‌خوانده و سینه‌زنی می کرده. به گونه‌‌ای هم بوده که هر نوحه‌ای که یادش می‌آمده می‌خوانده و بقیه هم که جوان بودند سینه‌زنی می‌کردند. مهدی خندان یک ته صدایی داشت و نیاز اون جمع رزمنده را برطرف می‌کرد . مهدی هم از کودکی در این مکتب بزرگ شده بود و خود را عرضه کرد. در ابتدای جنگ کار به این شکل بود .

* پس آن مداحی که در لشکرها و به صورت گسترده صورت می‌گرفت، از چه زمانی آغاز شد؟

از آن زمان که برای دفاع از کشور سازمان رزم درست شد و تیپ ها و لشکرها شکل گرفت و اعزام نیرو به جبهه به صورت تخصصی شد. مثلا رسته های مهندسی رزمی، بهداری رزمی و... یک عده هم به عنوان تبلیغی رزمی به جبهه اعزام می‌شدند که در تبلیغات رزمی یگان‌ها مشغول می‌شدند که روحانیون و مداحان از آن جمله بودند و از عملیات فتح‌المبین به بعد بحث تبلیغی رزمی در جبهه جا افتاد و فکر می‌کنم در پشت جبهه ستاد تبلیغات جبهه و جنگ متولی اعزام این عزیزان بود و طلاب و روحانیون را به صورت مبلغ رزمی به جبهه اعزام می‌نمود و آنها به عنوان روحانی به یگانها و گردانها و واحدهای عملیاتی و ستادی مامور می‌شدند. بعضا مداحان نیز از این طریق اعزام می‌شدند و قبل از عملیات‌ها برای خواندن دعای توسل و کمیل و برگزاری عزاداری به تیپ ها و لشگرها و قرارگاه‌ها اعزام می‌شدند و به عنوان نیروی ستادی به حساب می‌آمدند و توقع حضور در خط مقدم از آنها نبود.

 

 

مثلا آقای حاج سعید حدادیان تعریف می‌کرد که قبل از عملیات خیبر به همین شکل به جبهه اعزام شده و در آنجا مداحان دیگری مثل حاج اسماعیل اخباری از مداحان کاشان هم آنجا حضور داشت. این عزیزان از این طریق اعزام می‌شدند و محدوده انجام وظیفه اونها مشخص بود.

یا مثلا در شب عملیات‌ها در قرارگاه ها حضور پیدا می‌کردند وقبل از اعلام رمز عملیات توسلی پیدا کرده واحیانا هم نوحه‌ای می‌خواندند و مستمعان آنها فرماندهان جنگ و احیانا علماء و مسولین کشوری و لشگری بودند که در قرارگاه حضور داشتند. این دسته از مداحان جزء نیروهای تبلیغاتی رزمی جنگ بودند.

* یعنی آنها نیروی ستادی بودند که تبلیغات می‌کردند، ولی ما نیروی رزمی هم داشتیم که مداحی می‌کردند. ولی در کل عنوان رزمنده داشتند.

در کل مداحان در زمان جنگ دو دسته بودند. یک دسته که در بالا اشاره کردم و دسته دوم هم خونندگان گردان‌ها و واحدهای عملیاتی هستند. کسانی که به عنوان تبلیغ رزمی به جبهه می‌آمدند یا به عنوان بازدید از جبهه حضور داشتند و وظایفشان برگزاری دعای توسل و دیگر برنامه‌ها و عزاداری ها بود. مداحانی از تهران به عنوان مهمان مثل حاج منصور ارضی، محسن و مرتضی طاهری، علی خورشیدی و... می‌آمدند و در حسینیه لشکر برنامه اجرا می‌کردند و شاید هم به صورت هماهنگ شده در گردانی مهمان می‌شدند و دو ساعتی هم آنجا مداحی می‌کردند و می‌رفتند.

این یک طیف بود، یک طیف هم خوانندگان گردان‌ها بودند. این ها بسیجیانی بودند که به جبهه اعزام می شدند و در گردان و یا واحد رزمی سازماندهی می شدند و وظیفه رزمی بعهده می گرفتند. به عنوان تیربارچی، آرپی جی زن، تخریبچی، امدادگر و تک تیرانداز و یا فرمانده گردان و گروهان و یا دسته بودند و چون در جمعی که قرار می‌گرفتند احساس نیاز کردند خود را نشان دادند و شروع به خوانندن ‌کردند. اینها در کنارخود رزمنده های مستعد دیگری رو هم پرورش دادند. چون جنگ بود و و احتمال شهادتشون می‌رفت می‌خواستند بعد از خودشان گردان یا واحدشون معطل نماند. می‌شد که در یک دوره در گردان یا واحدی چند خوننده بود و گردانی که خوننده داشت رونق بهتری داشت. بقول فرماندهان جنگ نیرو بهتربرایش می آمد. بازار رفاقت و صمیمیت در آن داغ تر بود.

اگر وظایف دسته دوم یعنی خوننده های رزمنده رو را از صبح تا غروب بررسی کنید، وظایف بسیار متنوعی داشتند. بعضی اوقات هم اصلا نوحه‌خوانی و مداحی نمی‌کردند. مثلا اگر با فرمانده مشکلی پیدا می‌کردیم، اعتصاب می‌کردیم و یک ماه مداحی نمی‌کردیم. اجباری هم در کار نبود که باید مداحی بکنیم. اگر فرمانده خطایی در مسائل نظامی از ما می‌دید می‌توانست مؤاخذه کند ولی نمی‌توانستند ما را مجبور به خواندن بکنند چون وظیفه ما جنگیدن بود، نه نوحه‌خوانی.

بعضی از همین بچه‌ها ابایی از کار نداشتند و هر کاری که می‌توانستند انجام می‌دادند، مثلا اگر مؤذن و مکبر نبود، یا پیش‌نماز نبود، بچه‌ها به جای آنها این کار را می‌کردند. چون جزء گروه‌های مرجع گردان‌ها بودند و دیگر رزمندگان به آنها مراجعه می‌کردند و اقبال داشتند. چون بیش خودشان می‌گفتند مداحان دم از امام حسین می‌زنند و برای او می‌خوانند پس از بقیه بالاترند و نوکر تابلودار امام حسین هستند.

 

 

 

* امکان دارد یک روز این خوننده گردان را برایمان تشریح کنید؟

اگر روز را از قبل از اذان صبح بدانیم بعضی از خواننده های رزمنده قبل از اذان صبح برنامه مناجات خوانی داشتند و گاها موذن اذان صبح بودند. بعد از نماز تعقیبات نماز را می‌خواندند وبعد از نماز صبح دعا و زیارت می‌خواندند. تا قبل از عملیات بدر خواندن دعای عهد بعد از نماز صبح در جبهه مرسوم بود و بعد از آن بیشتر بعد از نمازصبح زیارت عاشورا خوانده می‌شد. بعد از آن هم برنامه صبحگاهی بود که باز قرآن صبحگاهی و دعای صبحگاهی با خواننده بود. بعد از دعای صبحگاهی او به همراه گردان و یا واحد عملیاتی باید برای دویدن همراه می‌شد و اشعار حماسی می‌خواند بعنوان مثال می‌گفت: «بسم‌الله، بسم‌الله، حسبی ربی جل الله، مافی قلبی غیرالله..». و بقیه هم تکرار می‌کردند. بعد از تمام شدن صبحگاه در حال برگشتن به مقر گردان در بین رزمنده های تهران رسم بود که  نوحه‌خوانی می‌کردند بعد از صرف صبحانه وظایف رزمی خود را انجام میدادند اگر قرار بود به کلاس آموزش بروند باز توقع بود که خواننده گردان برای از بین بردن خستگی در آموزشهای سخت رزمی اشعارحماسی بخواند. بعد نماز ظهر وعصر و اذان و تعقیبات و نماز مغرب و عشا و مقدمات و موخرات آن و شبهای چهارشنبه و جمعه دعای توسل و کمیل و... به همین دلیل است که نمی‌توان صرفا به این بچه‌ها مداح گفت چون وظایف متعددی داشتند. پس خوننده بهترین واژه است.

*این همه وظایف نانوشته برای یک خوننده رزمنده؟

وظایف این بچه‌ها را در جبهه باید ریز کرد. یکی از وظایف این بود که فضا را حماسی بکند، و دیگر اینکه بچه‌‌ها را از لحاظ معنوی آماده کنند. چون دعاها و زیارات موجبات بالا رفتن معنویت رزمندگان را فراهم می‌کرد.به هرحال می‌توان به جرات ادعا کرد، خوننده و روحانی گردانها و واحدهای عملیاتی، فرمانده معنوی بودند.

* شب‌ها و روزهای عملیات چه می‌کردند؟

همه این مقدمات برای ذی المقدمه بود .مطالبی که عرض شد برای روزوشبهایی بود که تا عملیات فاصله داشت اما روزها و شبهای نزدیک به عملیات کارها بیشتر می‌شد و باز بستگی به این داشت که وظیفه واحد وگردان شما در عملیات چیست؟ جزء خط شکنهاست یا در مراحل بعد وارد عملیات می‌شود . درگیری شما با دشمن در چه فاصله ایست. مثلا خواننده ای که در واحد تخریب در جنگ فعالیت می‌کرد به خاطر واحد رزمی‌اش باید توان بیشتری می‌گذاشت. باید رزمنده تخریبچی ازجهت معنوی در اوج باشد تا بتواند وظیفه اش که همانا باز کردن میدان مین درتاریکی شب وعبور رزمندگان از آن می‌باشد بدون کوچکترین خطا و دلهره و ترس انجام دهد و هیچ عقبه ای غیر امام حسین(ع) وعاشورا نمی‌تواند او را حفظ کند. خوننده با توجه به این حساسیت ها باید خودش را آماده کند. یا خوننده ای که در واحد اطلاعات عملیات جبهه مشغول است باید توان مضاعفی را خرج کند تا از جهت معنوی واحد عملیاتیش آماده شب عملیات شود. همه هنر یک خواننده شب عملیات است. ماموریت ابلاغ شده و واحد یا گردان شما آماده درگیری با دشمن است. مسولین گروهانها و دسته‌ها ماموریت رو برای رزمنده های تحت امرشون توضیح دادند و همه منتظرند و اونجاست که چشم و گوش همه به خوننده گردان دوخته شده که خود هم با تجهیزات کامل آماده نبرد است، اونجا دیگه آخر کاراست. شاید نیاز به اداره مجلس طولانی نباشد. همه دلها آماده است وبا یک سلام به امام حسین(ع) همه کربلایی می‌شوند. معمولا فرمانده ها زرنگ هستند و در این موقع خودشون رو جلو نمی اندازند . چون رزمنده ها طالب نیستند که فرمانده در شب عملیات زیاد حرف بزند. شب عملیات سکوتی حکم‌فرما است و این سکوت باعث می‌شد که رزمندگان حوصله چیزی جز روضه‌خواندن و سینه زدن رونداشته باشند. آنها این توقع را داشتند که خوننده گردان شروع به خواندن بکند و چیزی بخواند که رزمندگان به امام حسین وصل بشوند.

 

 

جعفر طهماسبی(نفر دوم از چپ) در زمان جنگ تحمیلی

 

* فضا را کاملا باید برای رودرویی با دشمن آماده می‌کردند؟

احسنت. شما زمانی که فضا را برای رزمندگان آماده کنید وبا گره زدن این فضا به عاشورای و کربلا دلهره و اضطراب رو کم کنی و توکل به خدا و توسل به ائمه(ع) در وجود یک رزمنده پمپاژ کنی و مضافا رزمنده بداند خوننده این ابیات واذکار هم جلوتر ازخودش با دشمن درگیر می‌شود با اعلان رمز و دستور حمله از جا کنده میشه و حتی کارایی سلاحش هم بالا میره واز مهماتش هم به نحو احسن استفاده میکنه و اگر قرار باشد اوجی بگیرد، می‌گیرد.

حساب کنید مثلا در عملیات توپ و تانک دشمن روبه روی شماست و اگر بخواهید با یک گروهان با دشمن مواجه شوید ممکن است شکست بخورید، پس باید کاری کنید که یک بسیجی به اندازه چند رزمنده کارایی داشته باشد. حالا چه اتفاقی می‌افتد؟ باید در اینجا خواننده وارد میدان شود و شجاعت را به همسنگرانش تزریق کند لذا او باید آدم نترسی باشد که واقعا هم این طور بود.

مثلا وقتی همه زمینگیر می‌شدند بارها دیده شده بود خواننده گردان  از روی زمین بلند می‌شد و می‌گفت: «بگو یا علی» یا «ذکر دل بُوَد، یا علی مدد» که بچه‌ها را به وجد بیاورد و از جا بلند کند، که دوباره بجنگند.

پس بخشی از وظایف این بچه‌ها که خواننده های گردان بودند، آماده کردن بقیه رزمندگان در حین عملیات بود.و خیلی ازاین صداهای نازنین در عملیاتها خاموش میشد.کرارا میشد بعد از عملیاتها که مواضع دشمن تصرف میشد و خط خودی تثبیت میشد تازه سراغ خوننده را می‌گرفتند وبا بدن غرق خونش مواجه می‌شدند و جالب اینجاست که عمده مداحان شهید ما از این قشر و طیف هستند.

* آیا تا اینجا کار تمام می‌شد؟

نه! تازه اومدیم سرخونه اول. از دیگر وظایف خوننده ها بعد از عملیات بود. مثلا بعد از عملیات، از هر گردانی چند نفر شهید شده بودند. بالاخره بچه‌ها همه با هم رفیق بودند و برای هم از برادر عزیرتر و این طور نبود که بعد از تمام شدن هر عملیات، هر کس به مرخصی برود و گردان از هم بپاشد. گردان باید سریع به عقب برمی‌گشت و بازسازی می‌شد و نیروی جدید به کار گرفته می‌شد، تا کادر گردان درست شود و گردان خودش را پیدا کند. چون دو شب دیگر این گردان باید دوباره به خط بزند.

فضا باید عوض می‌شد و همین نیرویی که دوست و رفیق خود را در درگیری اول از دست داده و شهید شده دوباره باید آماده رزم می‌شد. مثلا در عملیات خیبر و بعد از آن از نیروها و گردان‌ها به دفعات استفاده می‌شد.مثلا گردان واحدی در چند مرحله عملیات به کارگرفته می‌شد. فرض کنید این نیرویی که به عقب آمده که داغ رفیق شهید هم دیده وشرایط روحی خاصی هم داره باید برای جنگیدن مجدد و برای رفتن به دل دشمن باید آماده شود.از دست فرمانده کاری ساخته نیست.غیر از سازماندهی مجدد.روحانی گردان هم نمیتواند زیاد کارساز باشد.چون فرصت برای مباحث عمیق اعتقادی نیست .اینجا فقط کار امام حسین علیه السلام است که از حنجره یک خوننده به کمک بیاید و بگوید که کسانی که شهید شدند به پیش خدا رفتند و ما هم می‌خواهیم به پیش آنها برویم.آروم کردن رزمنده ای که رفیقش شهید شده به این آسونی هم نبود.تازه می‌گفت من چرا لیاقت شهادت پیدا نکردم .کلی وقت باید با روحانی گردان بگذاری تا او را آرام کنی و به او بفهمانی که تو باید خلاء نبود رفیق شهیدت را هم باید پرکنی . شما اگر از فرماند‌هان عملیاتی سؤال کنید که جایگاه خوننده در کنار شما چه بود؟ می‌گوید: «از لحاظ معنوی یک پشتوانه و یک معاون برای من بود». و جایی که از دست فرمانده کاری برنمی‌آمد به روضه خوان می‌گفتند دیگر نوبت تو است و از اینجا به بعد تو باید کاری بکنی.

 

 

*آیا ماموریت خواننده تمام شد یا نه؟

باید صبر داشته باشی تا آخرش بیایی. بعد از عملیات هم که به مرخصی می‌رفتند بخشی از این معنویت فضای جنگ توسط رزمندگان باید وارد شهر می‌شد.اولین کار رزمنده ها بعد از عملیاتها که به مرخصی می‌آمدند وقبل از دیدن خانواده به دیدار خانواده شهدا می‌رفتند و خواننده ها در منازل شهدا با روضه خوانی و سینه زنی موجبات آرامش پدر و مادر و بستگان شهدا را فراهم میکردند. و اگر در دوران مرخصی مراسم شب هفت یا ختم شهیدی برگزار می‌شد نوحه‌خوانی می‌کردند.

در ایام مرخصی هم چون عضویت درپایگاههای بسیج داشتند. در مراسماتی که برای شهدا و مناسبت‌های ملی ومذهبی برگزار می شد با خواندن اشعار حماسی و نقل دلاوری های شهدا و رزمندگان هم فضای جامعه را برای ایثارگری گرم نگهدارند و هم نیروهای آماده ایثار و شهادت برای گرم نگه داشتن جبهه ها راهی شوند .و معمولا اینطور بود که وقت بازگشت مجدد به جبهه عده ای اعزام گرفته وساک بدست همراهشان می‌شدند.

* خاطره‌ای از این تاثیرگذاری دارید؟

اوایل شهریورماه سال 65 بود که رفتیم برای عملیات کربلای 2 .عملیات در منطقه حاج عمران بود.از تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) مامور شدم به گردان حضرت قاسم (ع) که شب عملیات به میدون مین که رسیدیم با کمک شهید اسماعیل خوش سیر معبر رو برای عبور گردان بازکنیم. شب عملیات با گردان همراه شدیم و چند ساعت سرازیری ارتفاع کدو رو پایین رفتیم. قرار بود بعد از گردان حضرت علی اصغر(ع) با دشمن درگیر شویم تقریبا وارد دشت شده بودیم که درگیری شروع شد و منورهای خوشه ای که توسط هواپیماهای دشمن ریخته می‌شد. همه منطقه رو روشن کرده بود و قرار بود هم زمان یگانهای دیگر مثل تیپ ویژه شهدا و لشگر9 بدر ارتفاع شهید صدر و 2519 را هم تصرف کنند که اگرعملیات به روز کشید وما در دشت به سمت چومان مصطفی در حرکت بودیم از آتش دشمن در امان باشیم که این مواضع به علت فشار دشمن تصرف نشد و تقریبا دو یا سه گردان از تیپ سیدالشهداء(ع) در منطقه درگیری بودند . گردان حضرت علی اصغر(ع) درگیری سختی با دشمن داشت و هوا داشت روشن میشد که فرمان رسید عقب برگردید. باید قبل از اینکه هوا روشن شود گردانها بالای ارتفاع کدو باشند . چون با روشن شدن هوا بمباران هواپیماهای دشمن شروع میشد.ما هم دست به کار شدیم تا با کمک فرماندهان نیروها را به عقب بکشیم .بخشی از نیروها نزدیک میادین مین بودند و نگرانی از ورود رزمندگان در مسیر برگشت به میدان مین و تلفات وجود داشت به خاطر این موضوع عقب نشینی با احتیاط صورت می‌گرفت. از یک طرف هم باید شهدا و مجروحین رو از منطقه تخلیه میکردیم با توجه به جمیع  جهات به روشنی هوا خوردیم مسیر طولانی بود و باید ازارتفاع کدو باشیب تند بالا میرفتیم.خیلی از رزمنده ها تجهیزاتی مثل دوشکا،خمپاره،تیربار و مهمات همراه داشتند و از شدت خستگی و تشنگی کنار تخته سنگ ها زمین‌گیر شده بودند.ما هم در یک مسیر مالرو مجروحین وشهدا رو عقب میاوردیم که با این منظره مواجه شدیم .هواپیماهای دشمن در آسمان ظاهرشده بودند و هرلحظه امکان بالا رفتن تلفات بچه ها وجود داشت .رزمنده ها بچه های تخریب و اطلاعات رو می‌شناختند من تا به ستون بچه های بی‌ حال و مشغول استراحت رسیدم، شروع کردم به اشعار حماسی خواندن و یا علی گفتن و چند تایی از بچه ها که دورم بودند مرا همراهی کردند و این شعربیادم رسید و دم گرفتم "ذکردل بود یا علی مدد یا علی مدد یاعلی مدد" شاید چند دقیقه نگذشت که رزمنده ها از زمین کنده شدند و یک صدا فریاد میزدند "یا علی مدد" و صدای فریاد اونها در داخل دره های ارتفاع کدو می پیچید . نام علی(ع) بدنهای تشنه و بی رمق رو از زمین کند و توانستیم با کمک دوستان یکی دو گردان را از منطقه درگیری بیرون بیاوریم.روز 10 شهریورماه سال 65 بود که ما با کمک ذکر علی از مهلکه بیرون آمدیم.جالبه بالا که اومدیم یکی از دوستان اطلاعات عملیات به من گفت جعفر "بهتره یکی از ما بریم اسیر بشیم و به بچه های دربند دشمن سبک جدید امسال مسجد جامع بازار رو یاد بدیم" سربسته بگویم که امیرالمومنین سینه زنهای امام حسین رو نجات داد تا خودشون رو به محرم برسونند چون 15 شهریور سال65 روز اول ماه محرم بود.ازاین نوع خاطرات در جبهه ها زیاد است و نام اهل بیت(ع) و توسل به آنها و توکل به خدا تمام سرمایه رزمنده های خوننده بود که در جبهه ها عرضه می‌کردند.

* گفتگو از حسین جودوی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.