چهارشنبه 29 آذر 1391 | 07:28
توفیق چلوگوشت پس از مدتها خوردن ساچمه پلو
توفیق چلوگوشت پس از مدتها خوردن ساچمه پلو
مدتی بود که با خوردن عدس پلو (رزمنده ها می گفتند ساچمه پلو) مریض شده و غذای حسابی نخورده بودم؛ این راننده‌ها آن شب یک گوسفندی را خریده و کشته بودند؛ چلوگوشت خوشمزه‌ای را در جبهه به ما دادند که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت " آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی، فرزند مرحوم حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی‌(ره) در زمان جنگ طلبه جوانی بود که بارها برای تبلیغ به جبهه ها رفته و خاطراتی از آن دوران دارد. وی در سخنانی یاد شهید سیدعلی روحانی فرزند مرحوم آیت‌الله سیدمهدی روحانی را گرامی می‌دارد. و درباره این شهید می گوید: گاهی اوقات از جبهه که برمی‌گشت تماس می‌گرفت و قرار مباحثه می‌گذاشت، عبا بر دوش، لباس رزم بر تن و عمامه بر سر می‌آمد پای مباحثه و گاهی با همان هیات به جبهه برمی‌گشت. یک روز که آمد از او  ‌پرسیدم کجا بودی، ‌گفت دیشب از جبهه رسیده ام.

صبح می‌آمد مباحثه خودش را شروع می‌کرد؛ یک، دو، سه، پنج و یا ده روز بیشتر آرام نمی‌گرفت و دوباره به جبهه برمی‌گشت.

  هیچ سندی از برخی طلاب رزمی تبلیغی در دست نیست بسیاری از طلاب بودند که ورقه‌ای پر نمی‌کردند و اسمی نیز نمی‌نوشتند؛ امروز هم هیچ سندی از آنان در دست نیست؛ با حضور خود در مناطق جنگی، به فعالیت‌های تبلیغی خود می‌پرداختند و برمی‌گشتند.   سنگر فرماندهی و آن روزنه کوچک وقتی به جبهه غرب رفته بودم در سنگر فرمانده، زیر روزنه‌ای که در سقف داشت می‌نشستم و از نور و هوایی که از روزنه به داخل سنگر می آمد استفاده می‌کردم و گاهی هم شب‌ها همانجا می‌خوابیدم؛ این امر سبب اعتراض برخی رزمنده‌ها شده بود.شبی شماری از رزمنده‌ها به من گفتند که چرا همواره در سنگر فرماندهی هستی و به سنگر ما نمی آیی؛ آن شب به سنگر یکی از رزمنده‌ها رفتم. درست همان شب خمپاره‌ای از همان روزنه وارد سنگر فرماندهی شده و آن را کاملا از بین برده بود.   توفیق چلوگوشت پس از مدتها خوردن ساچمه پلو در جبهه جنوب به بخش راننده‌های کمرشکن اعزام شده بودم؛ معمولا هر بخشی که می‌رفتم اول سؤال می‌کردم که عقیدتی کجاست؛ یکی از بچه‌های بسیجی که اونجا بود به من گفت شما برای چه اینجا آمده‌اید، هر روحانی که اینجا آمده برگشته. بعد گفت: در اینجا برخی راننده‌های کمرشکن حضور دارند که اصلا نماز هم نمی‌خوانند و به اجبار آمده‌اند؛ با خودم گفتم باید شبی به سراغ این‌ها بروم. از او خواستم با هم پیش این راننده‌ها برویم ولی قبول نکرد و گفت: اینها فرهنگ خاص خودشان را دارند، من جرأت نمی‌کنم نزدیک آنها بروم.    یک شب راننده‌ها با استفاده از باطری‌های چند تریلی یک لامپ بسیار قوی روشن کرده در چادری نشسته و گعده گرفته بودند؛ رفتم آنجا و از دور گفتم شنیدم راننده‌ها افراد با معرفتی هستند مهمان که می‌آید به سراغش می‌آیند، اما من دو شب است که در سنگر بسیج هستم سری به ما نزدید.این گفته‌ها سبب شد که پس از استقبال، من را بالای سنگر خودشان نشاندند؛ بزرگ آنها پیرمردی به نام کریم بود؛ سعی کردم باب رفاقت و دوستی را با او باز کنم.    البته مدتی بود که با خوردن عدس پلو (رزمنده ها می گفتند ساچمه پلو) مریض شده و غذای حسابی نخورده بودم؛ این راننده‌ها آن شب یک گوسفندی را خریده و کشته بودند؛ چلوگوشت خوشمزه‌ای را در جبهه به ما دادند که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.   آن شب گذشت و چیزی به این راننده‌ها نگفتم، تنها خوش و بشی کردیم و تمام شد؛ فردا دوباره اصرار کردند که پیش آنها بروم؛ وقتی رفتم شروع کردم به نصیحت، گفتم برای جبهه و رزمنده‌ها این همه زحمت می‌کشید، فکر کردید اگر شهید شوید چه می‌شود.   از خواندن نماز شروع کردم؛ به آقا کریم گفتم که شما بزرگ اینها هستید نماز بخوانید و سایر راننده‌ها تکرار کنند. کریم مرتب می‌گفت: نه حاج‌ آقا، شما خودت بخوان، از ما اصرار و از او انکار، بالاخره شروع کرد به خواندن نماز، آنهم چه خواندنی، جز یک الله اکبر و لا اله الا الله چیز دیگری بلند نبود.    گفتم: آخر شب است و آقا کریم خسته شده، شاید یادش رفته است؛ بالاخره اینقدر با اینها رفیق شدم که حمد و سوره را من خواندم و آنها در نوار کاست ضبط کردند و با تمرین فراوان نماز را یاد گرفتند. می‌گفتند: حاج آقا وقتی می‌رویم خط این صدای ضبط شده شما را گوش می‌کنیم تا نماز را به خوبی یاد بگیریم.   کم کم دو چادر یک سنگر را به هم متصل کردیم و نماز جماعت مفصلی را در آنجا به راه انداختیم.   انتهای پیام/ رسا

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.