جمعه 20 بهمن 1391 | 16:54
برای شهدای گمنام
آمده‌ام؛ اما شرمنده‌ام ...
آمده‌ام؛ اما شرمنده‌ام ...
آن روزگاری را که همه یکرنگ و همدل بودند، به یاد می‌آورم و این روزگاری را که به بی‌اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آلوده شده‌اند، می‌نگرم که ناگاه کسی نهیبم می‌زند: این تذهبون؟امروز چقدر نگرانم که مبادا صدای شما در میان این هیاهو‌ها گم شود؛ امروز چقدر دلشوره دارم که مبادا فراموش کنیم نان و نمک انقلاب را خورده‌ایم و در بستر جمهوری اسلامی آرمیده‌ایم.

 

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"روزهای پنجشنبه، روز زیارت مزار پاک شهدا و مفقودین عزیز است؛ روزی که مردم و خانواده‌های آن عزیزان به یاد فرزندان شجاع و مخلص خویش بر سر مزار‌هایشان حاضر می‌شوند و از آن‌ها برای توفیق در زندگی خویش یاری می‌گیرند.

در این پنجشنبه از روزهای مبارک دهه فجر انقلاب اسلامی، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره همه شهدای دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس، با این دلنوشته، آن بزرگان را مخاطب خویش قرار می‌دهیم؛ باشد که هیچ گاه نام و راه و یاد آنان را فراموش نکنیم.

به دیدارتان آمده‌ام تا باز هم بر فراز این مزارهای زیبا ـ که عطر اخلاص می‌دهند ـ دعای فرج بخوانم.

امروز من مهمانم و شما میزبان؛ چگونه از من استقبال می‌کنید؟

دوست دارم به نگاهی من را با راه عشق آشنا کنید؛ به چراغی راه رستگاری را نشانم بدهید و به جرعه‌ای از شراب معرفت سیرابم سازید و به دعایی امیدم بخشید.

هر بار که وصیتنامه شهیدی را می‌خوانم از خودم شرمنده می‌شوم؛ هر روزی که از برابر منزل شهیدی رد می‌شوم از خود خجالت می‌کشم؛ هر‌ گاه که از جلوی تابلوی شهیدی می‌گذرم بر خود می‌لرزم که آیا شما از ما راضی هستید و آیا ما آن گونه که باید به شما وفادار بوده‌ایم؟

آن روزهای سرشار از ایمان و اخلاص را با این روزهایی که ‌گاه به تزویر و ریا آلوده می‌شوند، مقایسه می‌کنم و تردید بر جانم می‌نشیند که مبادا از راهتان جدا شده باشیم!

آن سال‌های سراسر صداقت و پاکی را به یاد می‌آورم و این زمانه‌ای را که ‌گاه دروغ و دورنگی بر چهره‌اش چنگ می‌اندازد، می‌بینم و بر خود نهیب می‌زنم که مبادا امانت شما را از یاد برده‌ایم؟

آن روزگاری را که همه یکرنگ و همدل بودند، به یاد می‌آورم و این روزگاری را که به بی‌اخلاقی‌های سیاسی و اجتماعی آلوده شده‌اند، می‌نگرم که ناگاه کسی نهیبم می‌زند: این تذهبون؟

امروز چقدر نگرانم که مبادا صدای شما در میان این هیاهو‌ها گم شود؛ امروز چقدر دلشوره دارم که مبادا فراموش کنیم نان و نمک انقلاب را خورده‌ایم و در بستر جمهوری اسلامی آرمیده‌ایم.

مبادا فراموش کنیم رویش دوباره نخل‌های خم شده جنوب، سرافرازی دوباره کوه‌های غرب، خروش زیبای خلیج فارس و امنیت مرزهای شرقی همه از فداکاری و ایثار شماست.

یقین دارم که همواره راه روشنتان را زنان و مردانی ادامه خواهند داد و جوانان این نسل هستند که بی‌اعتنا به همه تهدید‌ها و تطمیع‌های فرهنگی راهتان را می‌پیمایند و با شناخت مسیری که برای آن از هستی خویش گذشتید، به آرما‌‌ن‌هایتان وفادار خواهند بود.

برادرهای مهربانم

گمنام‌های بزرگ

شما با صفا و صمیمیت با ما سخن می‌گفتید. با صداقت در میان مردم قدم می‌زدید. با تواضع به مردم سلام می‌کردید. با اخلاص در صفوف نمازهای جمعه و جماعت حاضر می‌شدید و لحظه لحظه‌هایتان با عشق به امام و اسلام و وطن و مردم می‌گذشت. به دنیا پشت پا زدید. خود را ندیدید و به بازاری رفتید که جان فروختید و بهشت خریدید.

... و امروز در کنار این همه مردان و زنانی که به زیارت خاک شما آمده‌اند و در میان عطر بوی گلابی که این مادر بر سنگ قبر‌هایتان می‌پاشد، از شما می‌خواهم دعا کنید که در گیر و دار حوادث روزگار، لحظه‌ای از راه مستقیمی که شما جان بر سر آن باختید غافل نشویم.

 

انتهای پیام/

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.