سن ازدواج در اغلب کشورهای درحال توسعه، روندی صعودی دارد و آمارها نشان میدهد در چند دهه اخیر به طور مرتب با نوسانات جزیی افزایش یافته است. بخشی از این افزایش عملی به دیدگاههای فرهنگی باز میگردد که واکنشی در برابر الگوی توسعه در این جوامع است. سن مطلوب ازدواج برای اقشار کمسواد و بیسواد نیز که از الگوهای توسعه تاثیرپذیری کمتری دارند 3 - 2 سال پایینتر از این حد است.
تحول الگوهای دختران که ادامه تحصیل و کسب شأن تحصیلی، شغلی و اجتماعی را تشویق میکند و ازدواج را مانع دستیابی به آنان میپندارند در افزایش سن ازدواج در نظر و عمل تاثیری چشمگیر دارد. بیاعتمادی نسبت به جنس مخالف، وسواس بیش از اندازه در انتخاب همسر و غیره عوامل دیگری هستند که در تاهل تاخیر ایجاد میکنند.
نکته دیگر الگوپذیری از جوامع توسعه یافته غربی است. به نظر میرسد با آنکه تمایل به استقلال در جوانان بسیار زیاد است، دیگر ازدواج مسیر تحقق آن محسوب نمیشود و نگرشی مبتنی بر جستجوی استقلال در تجرد به چشم میآید. جوانان ترجیح میدهند به استقلال مالی برسند، خانهای بخرند یا اجاره کنند و آخر سر تجرد آزادانه را محک بزنند.
آسیب دیگری در این حوزه مطرح میشود که باید آن را ناشی از عرف نادرست فرهنگی جامعه ما و مطرح شدن یکسویه پیشنهاد ازدواج صرفا از جانب پسرها دانست. به نظر میرسد فرهنگ ما در اینباره رویهای خشک و انعطافناپذیر اتخاذ کرده است در حالیکه در دین اسلام مطابق خطبه عقد این زن است که خود را به ازدواج مرد در میآورد و پیشنهاد برای ازدواج را هم میتوان بر همین اصل استوار کرد.
بسیاری از پسران با وجود علاقه به ازدواج از آنجا که خود را از نظر موقعیت مالی و شأن خانوادگی و طبقاتی در خور گزینههای ازدواجشان نمییابند از مطرح کردن پیشنهاد آن نیز حتی به صورت تلویحی و غیرعلنی اجتناب میکنند. اینجاست که نرمش طرف مقابل و علاقه طبیعی او به ازدواج میتواند مشکل را حل کند و همه موانع را پس بزند.
اغلب دختران و پسران ازدواج و تشکیل خانواده را نقطه عطفی در روند زندگیشان میدادند، به آن فکر میکنند و در صورت توانایی برای تاهل به اقدامات عملی دست میزنند. در حقیقت افزایش سن تاهل در جامعه ما با دلایل اقتصادی نظیر تامین معیشت خانواده آینده، اشتغال و مسکن ارتباطی قوی دارد و از این نظر با عوامل تاخیرساز تاهل در کشورهای غربی که دلایل عمده فرهنگی دارند به کلی متفاوت است.
البته ناگفته نماند این مشکلات اقتصادی علاوه بر ناتوان ساختن بخش بزرگی از جمعیت جوان برای تشکیل خانواده بهتدریج از مطلوبیت ازدواج و تاهل نیز میکاهد و نوعی مقاومت منفی در برابر این جریان طبیعی زندگی پدید میآورد. جوانها بهویژه پسران ازدواج را عقلانی در نمییابند! رفتن زیر بار هزینههای گزافی که پیش، حین و پس از ازدواج وجود دارد و از مخارج مراسم نامزدی، عقد و عروسی تا اجارهخانههای سنگین با وجود بیکاری یا سطح درآمدی پایین یا غیرممکن است یا بسیار دشوار و بر این اساس تجرد هر چند که طولانی شده باشد یک مزیت محسوب میشود.
فرهنگ جدیدی که میان جوانان پسر به دور از تعارفات و تبریکهای ازدواج و پیوند زوجین در حال شکلگیری است و تاهل و به دوش گرفتن بار سنگین زندگی خانوادگی را نوعی حماقت، فریب، ندانم کاری یا به قول معروف افتادن در چاه زندگی پس از بیرون آمدن از چاله تجرد میداند، دلیلی بر صحت این مدعاست.
تربیت و حمایت خانوادگی باید ازدواج ساده را تشویق کند و زمینه را برای انگیزشهای تشکیل خانواده برای جوان فراهم آورد. دولت نیز باید به این انگیزه درونی شده پاسخ بدهد و با ایجاد بسترهای اجتماعی و اقتصادی مناسب برای ازدواج، جوانان را حمایت کند. مجموعه این تلاشها را میتوان در یک طرح جامع چنین تصور کرد. سیاستگذاری فرهنگی جامعه باید به گونهای باشد که رشد متناسب فرد را در زمینههای جسمی، عاطفی، عقلی، اقتصادی و... رقم بزند.
این که یک جوان در سنین پس از بلوغ از نظر عقلی و عاطفی توانایی ازدواج و اداره خانواده جدیدش را داشته باشد، همچنین امکانات مالی نیز برایش فراهم باشد. در حال حاضر جوان سالها پس از بلوغ تازه به دنبال شغل یا تامین مسکن میرود و در چنین شرایطی، طولانی شدن فرآیند تاهل و افزایش نامعقول و دردسرآفرین سن ازدواج نیز اجتنابناپذیر است.
همان گونه که گفته شد، تغییر نگرشها و شناختهاى افراد کمک زیادى به تغییر رفتار آنان مىکند، و هر تغییرى بدون داشتن زیرساخت هاى فکرى محکم، دوامى نخواهد داشت. وظیفه مهم متصدیان امور فرهنگى مثل حوزه، دانشگاه، صدا و سیما، مطبوعات، هنر و مانند آن، این است که در این زمینه، برنامه ریزى جدى داشته باشند. برخی از کارهایى که مىتوان در این زمینه انجام داد، عبارتند از:
1. ارزش دانستن تأهل: اگر تأهل و همسر داشتن به عنوان یک ارزش، و تجرد ضد ارزش تلقى شود، همان گونه که در روایات اهل بیت(ع) آمده است، کمک زیادى به تغییر نگرش افراد نسبت به سن ازدواج مىشود. لازمه این کار آن است که فرهنگ دینى در ازدواج، جایگزین فرهنگ مادى گردد و نگرش جوانان ما به ازدواج همان نگرش اولیاى دین باشد که به آن به عنوان وسیلهاى براى نزدیک شدن به خدا نگاه مىکردند.
2. درجه بندى ملاکهاى انتخاب همسر: در فرهنگ دینى، مهم ترین ملاک براى انتخاب همسر، ایمان و اخلاق است و ملاکهاى دیگر از اهمیت کمترى برخوردارند. این در حالى است که در جامعه کنونى ما، ملاکهایى همچون مدرک، ثروت، پست و مقام و به طور کلى، مظاهر مادى بیشترین اهمیت را دارند. به همین دلیل، تمام تلاش جوانان این شده است که از هر راهى، امتیازات مزبور را به دست آورند و از این طریق، به مقبولیت اجتماعى کافى برسند. اما به دلیل آنکه رسیدن به این ملاکها، زمان زیادى مىطلبد، به ناچار از ازدواج در ابتداى جوانى محروم مىشوند و بدین روى، سن ازدواج افزایش مىیابد. اگر مسوولان فرهنگى کشور ارزشهاى واقعى را، که ایمان و اخلاق در صدر آن است ترویج کنند، نه تنها سن ازدواج کاهش پیدا مىکند، بلکه بسیارى از مشکلات دیگر نیز حل خواهد شد.
3. گسترش فرهنگ قناعت و ساده زیستى: اگر در جامعه ساده زیستى و استفاده از حداقل امکانات مادى ارزش گردد و یا ـ دست کم ـ ضد ارزش نباشد، سن ازدواج کاهش پیدا مىکند؛ اما اگر داشتن خانه و اتومبیل مدل بالا و امکانات مادى ارزش شود و چشم و همچشمىهاى زیان آور گسترش یابد، جوان امروزى ما ناچار است به دنبال تهیه آن برود و تا وقتى آن را تهیه نکرده است، ازدواج نکند. در نتیجه، از داشتن خانواده در سن جوانى، محروم مىماند.
انتهای خبر/ع1
منبع:hbornanews
دیدگاه ها