بسیجی :زهرا محمودی
چشم های منتظر...
سرشارِ از تغزل ناب و قصیده تر
دیوان جان فشانی تو برگزیده تر
...ای آسمان نشین به قدت طعنه میزنند
دنیا کنار غیرت تو قد خمیده تر
از چشم شاخهها همه افتاده اند و تو
هرچند دیر ، میرسی اما رسیده تر
کارون هنوز ویله کنان جار میزند
...گاهی رسا و گاه به سوزی بریده تر
باید چگونه گفت به چشمان منتظر؟
برجاده ماند و فاصلهها هی کشیده تر..
خورشید روز واقعه وقتش شده بتاب
گلدان آرزو شده رنگش پریده تر
از فصلهای فاصله مفقود من نپرس
...باران ادامه دارد و یک عمر دیده تر
منبع:بسیج پیشکسوتان
دیدگاه ها