پایگاه اطلاع رسانی بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت
کجایی صیاد که وقتی آقا حرف می زد یادداشت برمی داشتی وقتی ازت می پرسیدند خوب چرا می نویسی این سخنان که از تلویزیون پخش می شه، جواب دادی: مگه اجرای امر فرمانده برای ما لازم نیست؟ تاخیر در اجرای امر فرمانده هم برای ما زشته...
این ثبات و آرامش را باید قدر بدانیم. ملت قدر میدانند. من که به شما عرض میکنم، در واقع خطابم به کسانى است که میخواهند قدرنشناسى کنند در مقابل این ثباتى که وجود دارد؛ آن کسانى که با حرکات خود، با اعمال نادرست خود، با کجتابىهاى خود سعى میکنند این ثبات و آرامش را، این استقرار را، این طمأنینه و ثبات را در کشور به هم بزنند. البته مسئولین کشور، با تدبیر، حواسشان هست؛ من هم تأکید میکنم؛ هم به مسئولین قوهى مجریه، هم به مسئولین قوهى مقننه، هم به مسئولین قوهى قضائیه، که مراقب باشند بدخواهان و دشمنان با توطئهى خود نتوانند این آرامشى را که در سطح کشور وجود دارد - که نشانهى بزرگترین اقتدار این ملت است، که میتواند همهى خیرات را به طرف آنها جلب کند - به هم بزنند.
(بیانات در اجتماع مردم شیروان-1391/07/24)
دلها دست خداست، ارادهها مقهور ارادهى الهى است. مردم مؤمنند، متوجه به حقایقند؛ سفارش ما بیشتر به مسئولین است، به سیاستمداران است، به مدیران گوناگون است؛ مراقب باشند دشمن نتواند این آرامش و استقرار و طمأنینهاى را که به فضل الهى در کشور وجود دارد و دشمن سعى کرده این را به هم بزند و نتوانسته، به هم بزند؛ سعى کنند این آرامش و استقرار را حفظ کنند؛ نگذارند تلاطم به وجود بیاید. گاهى یک حرف، گاهى یک عمل نسنجیده، گاهى یک اقدام نابجا، موجب تلاطم در محیط سیاسى میشود؛ باید خیلى مراقب باشند.
دشمنان سعى میکنند مردم ایران را خسته و ملول و نومید نشان دهند. مردم با حرکاتِ خودشان دارند نشان میدهند که دشمن دروغ میگوید؛ دشمن مغرضانه قضاوت میکند. البته متأسفانه بعضى از تریبوندارهاى داخل هم بر طبق میل دشمن - نمیگوئیم عمداً؛ غفلتاً - حرف میزنند. بعضىها خودشان خسته شدهاند، میگویند مردم خستهاند...مردم خسته نیستند. مردم در میدان و در صحنه حاضرند؛ آمادهى کارند. باید میدان را براى مردم آماده کرد، باز کرد، آن وقت مىبینید که مردم هر جائى که احساس کنند وظیفهاى وجود دارد، با چه انگیزهاى، با چه اهتمامى، با چه عزم راسخى وارد میشوند؛ همچنان که امروز هم وارد شدهاند.
(بیانات در اجتماع مردم شیروان-1391/07/24)
از ناحیهى مسئولین کشور هم، آنها اتحاد لازم را با هم داشته باشند؛ همدلى داشته باشند، برنامهریزى داشته باشند، مسئولیتشناسى و مسئولیتپذیرى داشته باشند، تقصیرها را گردن هم نیندازند، حدود قانون اساسى را نسبت به خودشان حفظ کنند. قانون اساسى ما نقص ندارد، کمبود ندارد. نقش مجلس معلوم است، نقش دولت معلوم است، نقش رئیس جمهور معلوم است، نقش قوهى قضائیه معلوم است؛ هرکدام وظائفى دارند، باید به وظائفشان عمل کنند؛ با هم همدلى کنند، با هم همراهى کنند، با هم همزبانى کنند. «پس زبان همدلى خود دیگر است / همدلى از همزبانى بهتر است».
(بیانات در اجتماع مردم شیروان-1391/07/24)
درد نوشت: دشمن شاد شدید خسته نباشید....این نامه نگاری ها در همان دفترهایتان انجام می دادید چی می شد؟؟؟حتما میخواستید همه عالم بفهمند که با هم اختلاف دارید....عناوین خود را به رخ هم کشیدید که چه بشود...؟؟؟ اختیارات خود را به رخ هم کشیدید که چه بشود...؟؟؟می گذاشتید چند ماهی از بیانات اماممون در خراسان که تاکید زیاد کردند همدلی مسئولین بگذرد...بعد شروع می کردید اختلاف ها...تا حداقل دلمان خوش باشد که یادشان رفته آقا چه گفته...تا بگوییم غفلت کردند...تا فکر میکردیم به قول آقا به عمد نبوده....غفلتا بوده...اما....امید ما به شما بیشتر از این ها بود....چه زود بعضی ها در امتحان آخر الزمان رد شدند...امتحان ایمان...گویا آمدن آقا خیلی نزدیک شده که....
دل نوشت: کجایی صیاد که وقتی آقا حرف میزد...یادداشت برمیداشتی...وقتی ازت می پرسیدند خوب چرا می نویسی این سخنان که از تلویزیون پخش می شه....جواب دادی: مگه اجرای امر فرمانده برای ما لازم نیست..؟تاخیر در اجرای امر فرمانده هم برای ما زشته....گفتی این صحبت ها رو توی ماشین تبدیل به دستورالعمل میکنم و وقتی به ستاد کل میرسم میدم برای تایپ و بعد میره برای اجرا...برای من این حرفهای آقا سخنرانی نیست...دستوره...از لحظه ای که می شنوم تکلیف بر عهده من هست که امری رو که از فرمانده ام گرفتم باید اجرا کنم...برای همین تا وقتی به ستاد کل برسم وقت رو تلف نمی کنم....
کجایی صیاد...؟؟؟حرفهای فرمانده رو نمی شنوند یا خودشون رو به نشنیدن میزنند...؟؟؟؟کجایی صیاد که بیینی....کجایی صیاد که نگذاری امر فرمانده رو زمین بمونه...؟؟؟کجایی صیاد که....
کجایی صیاد که تو قنوتت می گفتی اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای....کجایی صیاد......؟؟؟؟
امام نوشت: دوستان عیب کنندم که چرا دل به تودادم.....باید اول به توگفتن که چنین خوب چرایی…
دیدگاه ها