به گزارش پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت "خيانت دوستان كوفي در ماجراي امام حسين(ع)، براي وي گام موفقيتآميزي بود در راه رسيدن به آن شكوه و موفقيت درخشان تاريخي ولي خيانت همين جمع، در ماجراي امام حسن(ع) - در مسكن و مدائن - ضربت مهلكي بود كه صفوف او را متلاشي ساخته و حالت آمادگي براي جهاد را از وي گرفت.
مقام معظم رهبري در ابتداي کتاب« صلح امام حسن(ع)» مينويسد:«اينك كه با فراهم آمدن ترجمه اين كتاب پرارزش و نامي، جامعترين و مستدلترين كتاب درباره (صلح امام حسن) در اختيار فارسيزبانان قرار ميگيرد، اينجانب يكي از آرزوهاي ديرين خود را برآورده مييابم و جبهه سپاس و شكر بر آستان لطف و توفيق پروردگار ميسايم. پيش از اينكه به ترجمه اين كتاب بپردازم، مدتها در فكر تهيه نوشتهاي در تحليل موضوع صلح امام حسن(ع) بودم و حتي پارهاي يادداشتهاي لازم نيز گرد آورده بودم، ولي سپس امتيازات فراوان اين كتاب مرا از فكر نخستين بازداشت و به ترجمه اين اثر ارزشمند وادار كرد. درباره كتاب و مؤلف آن هر چه بنويسم، به شيوايي و ارج نوشته سيدشرفالدين عاملي - آن شرف دين و آبروي مسلمين - نخواهد بود.»
مناسب ديديم بخشهايي از گفتار پاياني کتاب صلح امام حسن(ع) به قلم سيدشرفالدين عاملي و ترجمه رهبر معظم انقلاب را در زير بياوريم که پاسخي است به علت تفاوت رفتار دو فرزند اميرمؤمنان علي(ع).
مقايسه ميان شرايط امام حسن(ع)و شرايط امام حسين(ع)
بسياري از مردم معتقدند كه روح مناعت هاشمي كه همواره چون عقابي بلند پرواز، قلههاي مرتفع را به زير پر دارد، با رفتار حسين(ع) متناسبتر است تا رفتار حسن(ع). و اين يك نگرش ابتدايي و سطحي و دور از عمق و دقت است. حسن(ع) نيز در ديگر موقعيتها و صحنههاي زندگياش همان هاشمي شكوهمند و بلند پروازي بود كه در افتخارات، همپا و همطراز پدر و مادر خود محسوب ميشد و اين هر سه، نمونه كامل و مثال عالي مصلحان مسلكي تاريخ بودند و آنگاه هر يك از ايشان جهادي و رسالتي و نقشي مخصوص خود داشت كه از اعماق شرايط موجود و اوضاع و احوال او سرچشمه ميگرفت و هر يك در جاي خود چه از لحاظ شكل جهاد و چه از لحاظ شكوه و مجد و چه از لحاظ پيگيري حق از دست رفته مغصوب، عملي مبتكرانه و بيسابقه بود.
نوشيدن جام شهادت در موقعيت امام حسين(ع) و حفظ سرمايه زندگي به وسيله صلح در موقعيت امام حسن(ع)، به عنوان دو نقشه و دو وسيله براي جاودان داشتن مكتب و محكوم ساختن خصم، تنها راهحلهاي منطقي و عاقلانهاي بودند كه با توجه به مشكلات هر يك از دو موقعيت، از انجام آنها گزيري نبود و جز آنها راه ديگري وجود نداشت. هر يك از اين دو راه در ظرف خود، برترين وسيله تقرب به خدا و امتثال فرمان او بود هر چند كه از لحاظ دنيوي چيزي جز محروميت به همراه نداشت و باز هر يك پيروزي حتمي و قاطعي بود كه در طي تاريخ جلوه خود را آشكار ساخت، گرچه در حين وقوع جز محروميت و از دست دادن قدرت، مظهري نداشت.
اين دو فداكاري: نثار كردن جان در ماجراي حسين و چشمپوشي از حكومت و قدرت در داستان حسن عليهماالسلام، آخرين نقطهاي است كه رهبران مسلكي در نقشها و رسالتهاي انساني و مجاهدتبار خود بدان رسيدهاند.
وضع خاص هر يك از لحاظ دوستان و ياوران
خيانت دوستان كوفي در ماجراي امام حسين(ع)، براي وي گام موفقيتآميزي بود در راه رسيدن به آن شكوه و موفقيت درخشان تاريخي ولي خيانت همين جمع، در ماجراي امام حسن(ع) - در مسكن و مدائن - ضربت مهلكي بود كه صفوف او را متلاشي ساخته و حالت آمادگي براي جهاد را از وي گرفت.
توضيح آنكه: حادثه بيعتشكني كوفيان نسبت به حسين(ع) پيش از آن بود كه وي آماده جنگ شده باشد و به همين دليل بود كه سپاه كوچك ولي يكپارچه وي در آن هنگام كه براي نبرد آماده شد از شائبه هر گماني كه موجب دغدغه باشد بر كنار و به سپاهيان فداكار امامي كه داراي هدفها و ايدهآلهاي بزرگ است كاملا شبيه بود.
در حالي كه در ماجراي امام حسن(ع) عامل اصلي نوميدي آن حضرت از پيروزي نظامي، همان سپاهي بود كه دو سوم نفراتش از ميدان گريخته و بازيچه دسيسههاي معاويه گشته و جبهه امام حسن(ع) را دستخوش هرج و مرج و آشوب و عصيان ساخته بودند.
از اينجا ميتوان كاملا پذيرفت كه ياران و دوستاني كه با امام حسن(ع) بيعت كرده و همچون سپاهياني مجاهد در اردوگاه وي حضور يافتند و سپس بيعت را شكسته و به سوي دشمن گريخته و يا بر امام خود شوريدند، از آن كساني كه بيعت برادرش امام حسين(ع) را پيش از روبه رو شدن با آن حضرت شكستند بدتر و خطرناكتر بودهاند.
بنابرين، حسين(ع) پس از آنكه حوادث كوفه ياران او را در بوته آزمايش افكنده و نيك و بد آنان را از يكديگر جدا و ممتاز ساخته بود، سپاهي فراهم آورد كه - با همه كوچكي - از لحاظ اخلاص و فداكاري ممتازترين سپاهي بود كه تاريخ به ياد دارد.
ولي حسن(ع) حتي در ميان شيعيان با اخلاص خود نيز نميتوانست ياوراني كه از هر جهت مورد اطمينان وي باشند فراهم آورد چه - همانطور كه در فصول قبل بيان شد - آشفتگي و هرج و مرج چندان در اردوگاه وي همهگير شده بود كه اساسا امكان ادامه كار وجود نداشت.
و چه تفاوتي از اين بالاتر، ميان وضع دوستان و ياوران آن دو برادر؟
وضع خاص هر يك از لحاظ دشمن
دشمن امام حسن(ع)، معاويه بود و دشمن امام حسين(ع)، يزيد و براي روشن شدن تفاوت ميان اين پدر و پسر، شهادت تاريخ كه پسر را (كودني احمق) و پدر را (هشياري تيزبين) - و به گمان بعضي نابغهاي در تيزهوشي - معرفي كرده بسنده است. خصومت اين دو دشمن با حسن و حسين عليهماالسلام، مربوط به شرايط و اوضاع همزمان نبود. اين دنباله خصومت فيمابين بنيهاشم و بنياميه بود كه ساليان درازي از عمر آن ميگذشت...
اين مطلب نيز پوشيده نمانده است كه تاريخ نكبتها و بدبختيهاي بنياميه پس از نقشي كه امام حسن(ع) به وسيله صلح ايفا كرد، سراپا مرتبط به آن حضرت و مرهون نقشهها و آفريده تدبيرهاي او بود و اگر اين نقشه موفق - كه لازمه شكل و وضع طبيعي آن، نيل به موفقيت بود و لازمه وضع دشمنانش آن بود كه دانسته يا ندانسته به دست خود به موفقيت آن كمك كند - بدان صورت ايفا نميگشت، بيگمان هيچيك از اين حوادث نكبتزا، بدانگونه كه واقع شد، به وقوع نميپيوست.
پایگاه خبری انصارحزب الله
دیدگاه ها