به گزارش پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت " وضعیت و شرایطی که این روزها سیدمحمد خاتمی در آن به سر میبرد را میتوان به نوعی حالت "احتضار سیاسی" تشبیه کرد.
مرد عباشکلاتی جریان اصلاحات اکنون به "محتضری سیاسی" میماند که علائم و نشانههای "مرگ سیاسی"اش در مقابل چشمانش خودنمایی میکنند و او پایان حیات و عمر سیاسی خود را به انتظار نشسته است.
یازدهمین دوره ماراتن انتخاباتی ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی ایران بیگمان سرنوشتسازترین مقطع زندگی سیاسی رئیس جمهور دولت اصلاحات به حساب میآید؛ از همین روست که خاتمی این روزها با یک نگرانی همراه با ترس دست و پنجه نرم میکند.
انتخابات ۹۲ میتواند رئیس جمهور سابق ایران را برای همیشه از سپهر سیاسی ایران خارج کرده و به قول اصلاحطلبان، او را به "موزههای تاریخ" رهسپار کند لذا بیجهت نیست که محمد خاتمی به "تقلا" برای "بقا" در عرصه سیاست روی آورده است.
در این مسیر البته مشکلات و موانعی گریبانگیر خاتمی شده است که برونرفت و عبور از آنها برای این روحانی سیاستپیشه به آسانی میسر نیست و این دغدغهای است که هر آن، بر نگرانی و اضطراب و هراس سیاسی او از حذف از تابلوی سیاست جمهوری اسلامی میافزاید.
مرد عباشکلاتی جریان اصلاحات از سال ۸۸ به بعد، دیگر آن لیدر میانهرو و معتدل اصلاحطلبان به حساب نمیآید. سیاست یکی به نعل و یکی به میخ زدن خاتمی فقط تا انتخابات ریاست جمهوری دور دهم جواب داد و فتنه پس از این انتخابات، آن روی چهره رئیس دولت اصلاحات را هم به نمایش عمومی گذاشت.
از همین رو بود که مردم در حماسه "نهم دی"ماه سال ۸۸ روی عکس او در کنار تصاویر میرحسین موسوی و مهدی کروبی خط قرمز کشیدند و خاتمی را هم یکی از "سران فتنه" دانستند؛ هرچند که او هنوز هم سعی میکند یکی به نعل زده و یکی به میخ بزند، یعنی هم جریان فتنه را از دست ندهد و هم چهرهای معتقد به نظام و انقلاب از خود به نمایش بگذارد.
خاتمی اما در راه صعبالعبور "بقا"، بی برو و برگرد باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را با جریان فتنه یا همان جنبش سبز به تعبیر خودشان مشخص کند؛ این البته یکی از شروطی هم هست که مجموعه نظام پیش روی خاتمی برای بازگشت به فضای سیاسی کشور گذاشته است.
کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری پیشرو یکی از راههایی است که ممکن است خاتمی را چند صباحی دیگر در عرصه سیاسی کشور باقی نگه دارد. در این راه اما اولین و مهمترین و اساسیترین مشکلی که خاتمی را نگران میسازد، احتمال ردصلاحیت وی توسط شورای نگهبان است، چهآنکه برخی اخبار از قطعیت ردصلاحیت او حکایت میکند.
البته میتوان این احتمال را هم در نظر گرفت که تأییدصلاحیت خاتمی همانطور که در بالا گفته شد، مشروط به توبه و اعلام برائت رسمی و صریح و جدایی از جریان فتنه ۸۸ شود اما این کار نیز از نگرانیها و استرسهای سیاسی شیخ خوشلباس اصلاحطلبان نمیکاهد.
این بار او با مشکلی به نام "فقدان پایگاه اجتماعی" مواجه خواهد بود؛ چهآنکه او در جلسات خصوصی به این نکته که سبد رأی او خالی است، اذعان کرده و این پرسش را هم مطرح کرده که چه کسی پیروزی او در انتخابات ۹۲ را در صورت کاندیداتوری تضمین میکند؟ این مشکل خاتمی زمانی دو چندان میشود که توبه و اعلام برائت او از فتنه، حمایت و پشتیبانی "تهمانده" جنبش سبز و جریان فتنه از وی را هم به کلی منتفی میکند.
بنابراین کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی چه در حالتی که به ردصلاحیت وی بینجامد و چه در صورت تأییدصلاحیت، نتیجهای جز شکست برای او رقم نخواهد زد؛ شکستی که "پایان زندگی سیاسی" خاتمی میتواند یکی از ثمرات آن باشد.
خاتمی البته میتواند قید کاندیداتوری را بزند و بر طبل تحریم انتخابات بکوبد هرچند که او عاقلتر از آن است که این راه را برگزیند، چهآنکه در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال گذشته او نشان داد که حاضر نیست مهر تحریمکننده انتخابات بر پیشانیاش زده شود.
رئیس دولت اصلاحات به خوبی میداند که تحریم انتخابات به معنای "خوداخراجی" همیشگی از سپهر سیاست جمهوری اسلامی ایران بوده و تنها نتیجهاش "مرگ زودرس سیاسی" تحریمکننده است. این نظریه را تجربه انتخابات برگزار شده در سی و اندی سال قبل به خوبی به اثبات رسانده است.
بودند گروههای سیاسی معروف و مشهوری مانند گروهک نهضت آزادی و ملیمذهبیها که در همان دهه اول پس از انقلاب اسلامی راه تحریم انتخابات را در پیش گرفتند اما امروز حتی اندک نامی از آنها باقی نمانده است.
در این مسیر یک گزینه و یک راه دیگر را هم میشود پیش پای سیدمحمد خاتمی متصور شد. او میتواند بدون کاندیداتوری و بدون تحریم انتخابات و حتی بدون توبه و اعلام برائت از جریان فتنه سال ۸۸، از یکی از کاندیداهای اصلاحطلبی که برای انتخابات ریاست جمهوری مطرح هستند، مانند محمدرضا عارف، محمدعلی نجفی، اسحاق جهانگیری، حسن روحانی، مصطفی کواکبیان، محمد شریعتمداری و یا هر کاندیدای دیگری که باب میل رئیس جمهور سابق ایران باشد، رسماً و علناً حمایت کند.
در واقع خاتمی میتواند در انتخابات سال ۹۲، همان راهی را در پیش بگیرد که در دو دوره انتخابات قبلی ریاست جمهوری یعنی در سالهای ۸۴ و ۸۸ پیمود.
سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور وقت در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که در ۲۷ خرداد سال ۸۴ برگزار شد، آشکارا و به صورت همهجانبه از مصطفی معین حمایت کرد و حتی در پوسترهای تبلیغاتی معین، از تصاویر خاتمی هم استفاده و وزیر علوم دولت اصلاحات بهعنوان کاندیدای اصلی و رسمی جریان اصلاحات و مورد حمایت صددرصدی خاتمی معرفی شد اما معین نتیجهای جز شکستی سنگین دست نیافت، شکستی که به نام معین اما به کام خاتمی تمام شد.
در انتخابات ریاست جمهوری دور دهم در ۲۲ خرداد سال ۸۸ نیز مشابه این اتفاق دوباره به وقوع پیوست. میرحسین موسوی پس از انصراف خاتمی از کاندیداتوری به عنوان نامزد اصلی و شماره یک اصلاحطلبان پا به عرصه رقابتهای انتخاباتی سال ۸۸ گذاشت و این سیدمحمد خاتمی بود که بیدریغ و تمام و کمال به حمایت از وی پرداخت و حتی شهر به شهر گشت و از موسوی حمایت کرد.
اما باز هم کاندیدای مورد حمایت خاتمی رأی نیاورد و شکست دیگری برای رئیس دولت اصلاحات رقم خورد؛ شکستی که اگر همین روند و رویه از سوی او در انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم در سال ۹۲ در پیش گرفته شود، سرنوشت محتوم شیخ عباشکلاتی جریان اصلاحات خواهد بود.
و مطمئناً سه شکست سنگین متوالی و پی در پی برای فردی که عنوان "سیاستمدار" را یدک میکشد، اصلاً مطلوب و قابل قبول نیست.
و اما یک گزینه و راه دیگر هم وجود دارد؛ "سکوت" و "کنارهگیری داوطلبانه" از عرصه سیاسی کشور و اعلام "بازنشستگی سیاسی".
همه این موارد ما را به همان سطور ابتدایی این نوشته ارجاع میدهد؛ اینکه خاتمی اکنون به یک "محتضر سیاسی رو به موت سیاسی" مبدل شده که همه علائم و نشانههای پایان عمر سیاسی وی در مقابلش رژه میروند.
با این حال به نظر میرسد خاتمی گزینه سوم یعنی حمایت از یک کاندیدای اصلاحطلب را به سایر راهها و گزینهها ترجیح خواهد داد، چراکه او نشان داده حاضر نیست به این سادگیها با عالم سیاست خداحافظی کند و به همین دلیل "بقای سیاسی" حتی به قیمت یک شکست سنگین دیگر، برای خاتمی مطلوبتر است از حذف دائمی از سپهر سیاست ایران اسلامی.
انتهای پیام/
پایگاه خبری-تحلیلی "ندای انقلاب"/سید علی حسینی:
دیدگاه ها