" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"
حسین قدیانی
گمنامتر از بسیجیان خمینی، بسیجیان خامنهای هستند. دست سران فتنه به ریختن خون بسیجیان جوان این مرز و بوم مشغول است و خواص بیبصیرت، این مایههای ننگ ملت به ماله کشیدن روی جنایت عمرو و زید مشغولاند. والله این ملت خون دل خورده و از جان فرزند گذشته، یک سیلی محکم به صورت تکتک سران فتنه بدهکار است. اگر در جنگ تحمیلی بسیجیان خمینی را دشمن میکشت، در جنگ نرم، قاتل بسیجیان ولایت، سران فتنه هستند.
وصیتنامه من به انضمام وصیتنامه پدرم است مردهها وقتی میمیرند ارث را تقسیم میکنند
و شهدا وقتی شهید میشوند حرص را. عدهای حرص این دنیا را میزنند و عدهای حرص آن دنیا را. عدهای برای بلعم باعورا حرص میخورند و عدهای برای حسین عاشورا. عدهای برای آشتی میان فرق عباس و عمود آهن و عدهای برای تشنه لبی یتیمان حسین، دست رد بر سینه علقمه میزنند و با اینکه مادرشان«امالبنین» است
ولی حرص«مادر حسین» را میزنند.
بسم رب الشهداء و الصدیقین. به نام شهدای گمنام بسیج در این فتنه اخیر. ندا آقاسلطان را خدا رحمت کند اما او فریبکاری بود که خود فریب خورد و جانش را مفت فروخت. به هر کسی نمیتوان لقب شهید داد. مظلومتر از شهدای بسیجی و گمنام مدفون در دانشگاه امیرکبیر، شهدای بسیجی وقایع اخیرند؛ کسانی که مهندس و شیخ ادعای مرگشان را کردند الان راست راست دارند در همین خیابانهای تهران راه میروند. همه ما میدانیم که در کهریزک 3 نفر کشته شدهاند اما کداممان میدانیم ظرف این 8ماه، بسیج چند شهید تقدیم اسلام کرده است؟ والله این ملت عاشورایی به صورت سران فتنه یک سیلی حیدری بدهکار است. گمنامتر از بسیجیان خمینی، بسیجیان خامنهای هستند. دست سران فتنه به ریختن خون بسیجیان جوان این مرز و بوم مشغول است و خواص بیبصیرت، این مایههای ننگ ملت به ماله کشیدن روی جنایت عمرو و زید مشغولاند. والله این ملت خون دل خورده و از جان فرزند گذشته، یک سیلی محکم به صورت تکتک سران فتنه بدهکار است. اگر در جنگ تحمیلی بسیجیان خمینی را دشمن میکشت، در جنگ نرم، قاتل بسیجیان ولایت، سران فتنه هستند. این نامههای سرگشاده شما بود که به محاربین، مجوز این قتلها را داد. این فتنه روزی تمام میشود که ملت از فتنه گران انتقام قطرهقطره خون تکتک این بسیجیان شهید را بگیرد. من با این قلم تا انتقام خون این نزدیک به 15 بسیجی شهید را نگیرم از پا نخواهم نشست. من کاری با آن 13 میلیونی که به موسوی رای دادند، ندارم؛ هموطنانم بودند با سلایق مختلف. آنها خود باید همت کنند و انتقام تقلبی که موسوی در آرایشان کرد و به اسم خط امام، رایشان را دزدید، از او بگیرند.
آن سنگی را هم که اندک هواداران وحشی اما متوهم سران فتنه به سرم زدند میبخشم ولی خون دوستان بسیجیام را که تعدادیشان از خواهران بسیجی من بودند نخواهم بخشید. من بسیجی نیستم ولی بسیجیهای خمینی و خامنهای را میپرستم. به«همت» و«باکری»، به «شهدای بسیج در این فتنه اخیر» شناختم من/ به خدا قسم خدا را. فتنه برای من بعد از 9 دی و 22بهمن تمام نشد؛ برای من این فتنه روزی تمام میشود که سران فتنه بابت قطرهقطره این خونهای به ناحق ریخته شده محاکمه شوند. ما در فکه شهید گمنام ندادیم که در خیابانهای تهران هم گمنام کشته شویم. در خاک پاک فکه هنوز هم پلاک و یک تکه استخوان شهیدی هست اما اف بر من و شما که نشانی پلاک خانه بسیجیهای شهید حوادث اخیر در همین تهران خودمان را نمیدانیم و اصلا نمیدانیم اسمشان چیست و اصلا عرضه نداریم که برایشان مجلسی در خور نامشان بگیریم. سران فتنه برای کشتههای نداده مجلس ترحیم گرفتند و ما خاک بر سرمان که اصلا نام شهدای بسیجیمان را نمیدانیم. ما روی شهدای گمنام جنگ تحمیلی را با این غربت و گمنامی شهدای جنگ نرم سفید کردهایم. اف بر ما که حتی نمیدانیم مزار شهدای جنگ نرم کجاست. باز هم«یاران چه غریبانه رفتند از این خانه/ هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه».
دوستان! بیایید این آخر سالی«خانه انقلاب» را تکانی بدهیم، بلکه یوسف گمگشته به خون آغشته لااقل نامش پیدا شود. الا ای سید شهیدان اهل قلم! بسیجیان امروز از بسیجیان خمینی هم مظلومترند. برخیز و «روایت»ی دیگر نه از «فتح» که از«فتنه» بساز. صدا و سیما اگر مرد است به جای نشان دادن تصاویر 22 بهمن با مادر شهدای بسیجی فتنه اخیر گفت و گو کند. آهای آقایی که میخواهی شاهرگت را برای ولایت بدهی، کجا بودی وقتی خواهر بسیجی مرا فقط به جرم چادر، تنها به جرم حجاب در همین خیابان آزادی بعد از راهپیمایی ارواح عمهشان مسالمتآمیز کشتند؟ اگر ناراحت نمیشوید، میخواهم عرض کنم که آقایان سران فتنه! شما غلط کردید که راهپیماییتان مسالمتآمیز بود. بیشترین شهید را بسیج، در همین روز داد. راهپیمایی 22بهمن ما مسالمتآمیز بود و کاش نبود و ما غیرتی داشتیم و انتقام خون شهیدانمان را از شما میگرفتیم. کاش ذرهای از غیرت آن شیر در زنجیر، حیدر کرار بسیجیها، سردار سپاه خمینی و ذوالفقار خامنهای «احمد متوسلیان» در وجود ما هم بود.
این ماییم که از انگ خشونت طلب میترسیم. والله، والله، والله، حاج احمد اگر بود بر صورت تکتک سران فتنه چنان کشیدهای میخواباند که دیگر جرأت نکنند مجوز قتل بچههای بسیج را صادر کنند. ناموس همت،«بسیج» بود.
ناموس«باکریها» بچه بسیجیها بودند. آقای کروبی! بگذار یکی به این ملت بگوید که چرا برخی از خانوادههای شهدا ساز ناکوک میزنند. بگذار من به شمای فتنهگر بگویم که درباره شما و دار و دستهتان در بنیاد شهید چه قضاوتی میکنند همسران شهدا. آبرو برایت نمیماند که دیگر در این کشور زندگی کنی، چه برسد که بخواهی به حرامیان، گرای سینه بچههای بسیج را بدهی. آقایان سران فتنه! اگر نظام را قبول ندارید، لطفا از خانههایی که مال بیتالمال است بلند شوید. آری، من قبول دارم که کروبی مستاجر است؛ کروبی مستاجر ملت است و این ویلای او مال بیتالمال است. آهای ملت! کدامتان راضی هستید که کروبی در خانه شما زندگی کند؟ اگر از این حکومت ناراضی هستید، پس لطفا جناب آقای موسویخوئینیها! این ویلایی که در آن نشسته و در خفا به فتنه به جفا مشغولید، مال حکومت و برای ملت است. شما قبل از انقلاب، آه نداشتید که با ناله سودا کنید. من آمار لپ سرخ شما را که ناشی از فقر مادیتان در قبل از انقلاب بود دارم. به فرموده امام عزیز ما که شما غلط کردید اگر در خط او باشید، همهتان بلااستثنا در حجرههای تنگ و تاریک ساکن بودید و این ملت بود که شما را به نان و نوا رساند. این ملت الان از شما بیزار است. ما با چه زبانی باید به شما بگوییم که حالمان از قیافه بدترکیب و پرفتنه شما بههم میخورد؟ آقایان سران فتنه! دم از ما مردم نزنید؛ 22بهمن یک قدم جرأت نکردید در دل ملت گام بردارید. امام، ما را از پیله 22 بهمن 57 درآورد و «پروانه»مان کرد. به ما چه که سران فتنه از پرواز خسته شدهاند و دوباره میخواهند «کرم» شوند. چون رای با اکثریت است فعلا حق با پروانههاست. خمینی برای ما هم هست؛ چطور ایران برای همه ایرانیان اما امام فقط برای شما؟ «سید حسن» این روزها برای ما فقط «نصرالله» است. ما سیدحسن دیگری نمیشناسیم. «آن طور که از منابع موثق شنیدهام» این رهبر عربی پوزه کثیف صهیونیستها را به خاک مالیده اما با این همه ید بیضا دستبوس مولای ما است و به خامنهای، «مقام معظم رهبری» نمیگوید، میگوید «امام خامنهای».
محبوبترین فرد نزد محبوبترین فرد جهان عرب، مولای ما است. پس اگر لبنان، «نگین» باشد، انگشت و انگشتر و دست و قلب و مغز، ما هستیم. لبنانیها هر آنچه از مبارزه از فرهنگ از جهاد از سیاست دارند، شاگرد ما بودهاند.
به من حق بدهید که بگویم؛ بمیری آقای مازیار میری، با این فیلم ساختنت. «عماد مغنیه لبنانی» شاگرد «مصطفی چمران ایرانی» بود. لبنان انگشت اشاره دست ایران است در چشم اسرائیل. اسلام لبنان مدیون اسلام ایران است.
در خانه تمام اعضای حزبالله، عکسخامنهای ما را بزرگتر از تصویر نصرالله به در و دیوار زدهاند و «کتاب قانون» خود را به در و دیوار زده تا این اصل را بر عکس کند. آقای موسوی! «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» انتقام شما بود از نصرالله که چرا وقتی ایران میآید، دست علی ما را میبوسد. آقای موسوی! ما 22 بهمن شعارهای طرفداران شما را نشنیدیم. هواداران بیشمارتان چرا نمکشید؟ آقای موسوی! چرا 22بهمن در رفتی؟ مگر نمیگفتی که مردم با شما هستند و علی تنهاست؟ مگر ادعا نکردی تقلب شده؟ پس چرا 22بهمن، کسی نیامد رای خود را پس بگیرد؟
ما ملت غلط کردیم اگر با شما باشیم. ما با «دیالمه» شهید هستیم. طرفداران تو در قطعه منافقین بهشتزهرا 7کفن پوساندهاند. به اسم نخست وزیر امام مگر تا چند روز میتوان به ملت دروغ گفت؟ دروغگو تو هستی و بزرگترین دروغت این بود که به نظام ما تهمت دروغ بستی. آقای موسوی! اگر مردم با تو هستند پس این همه محافظ برای چیست؟ احمدینژاد این همه محافظ ندارد. اگر تقلب شده پس چرا احمدینژاد آمد میان ما مردم و شما فرار را بر قرار ترجیح دادی؟ کجایند هوادارانت؟ رفته بودند شمال؟ رشت و ساری و رامسر و تنکابن و چالوس هم که هر که به خیابان آمد فدایی سیدعلی بود. نکند هوادارانت گیر کرده بودند در تونل کندوان؟ یا نکند بهمن ملت در جاده چالوس افتاده بود رویشان؟ یا شاید هم مثل«الی» در دریا غرق شده بود؟! برای مولای ما هرکس با هرعنوان و مقامی رجز بخواند، باید مثل سلمان رشدی زندگی کند. ما ملت عاشورایی هستیم و فرزند پدران شهیدمان. ما خواب راحت را از چشم شما میگیریم.
جناب مهندس! باید پای همه ادعاهایت بایستی. ما سیدعلی را«علی» میدانیم و معاندش، محاربش را دشمن علی. البته که پرچمدار مبارزه با معاویههای واپسین و عمر و عاصهای آخرین هر که باشد«علی» است و علی امروز«سید علی» است. سید علی نایب بر حق امام زمان است، چون که ماه جانشین بر حق خورشید است. ما ستارهها تاریکی شب را از نور کم ماه نمیدانیم. همین نور ماه هم اگر نبود، چشمان ما به تاریکی عادت کرده بود.
تاریکی شب محصول دل تاریک شبپرستان است. نوری اگر در جبین ماست محصول نور ماه است. مولای ما، مولای ماه ما، این ماه پاره حسینیتبار، این سید خراسانی، این خار در چشم اغیار، این دلبر و دلدار، این عباس نگهدار، این یاسر عمار، این میثم تمار، پشتش به خورشید گرم است که با نی ساندیس به بازی گرفته است 200 کلاهک هستهای را. ساندیس که خیلی گران است؛ 150 تومان است، پدرم وصیت کرده جانم را مجانی در راه ولایت فقیه بدهم. آقایان فتنهگر! ما ملت هیچ کداممان مستاجر نیستیم؛«بیت رهبری» خانه ما است. شما اما مستاجر ما ملت هستید و مردم یعنی همانا صاحبخانههای شما، شما حضرات بیآبروی دروغگو را در 9 دی و در 22بهمن جواب کردند. شما اگر مرد باشید از ایران میروید و جلوی در کاخ سفید اسباب و اثاثیهتان را میاندازید، بلکه ارباب دلش برایتان بسوزد و لقمه نانی از سفره اوباما نصیبتان شود. لیاقت شما«ولایت عشق» نیست،«ایالت عیش» است.
از ما خامنهای تعریف میکند، جایمان در ایران است. از شما زن بیل کلینتون چشمچران تعریف میکند، لیاقتتان خوابیدن کنار کارتنخوابهای آمریکاست در امینآباد تگزاس. بگو چه کسی از تو تعریف میکند تا بگویم در کجا باید زندگی کنی. زندگی ما در جوار قطعه شهدای گمنام است و زندگی شما در کنار قطعه منافقین. ما بوی گلاب «پلارک» میدهیم و شما بوی گند دهن مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی. آقایان سران فتنه! نخندید، من دارم جدی صحبت میکنم. لطفا بیش از این صدای صاحب خانه را در نیاورید. ما قاطی نمیکنیم، قاطی کنیم، بد قاطی میکنیم. ما هنوز داغ کربلا در سینه داریم. ما از شمایان کینه دیرینه داریم. ما هنوز انتقام جام زهر امام را از شما نگرفتهایم. ما هنوز خیلی از شما طلب داریم. ما آماده بودیم برای جنگ و شما به امام دروغ گفتید. ما مگر خرمشهر را با «سلاح اتمی» آزاد کردیم، که شما به امام آن نامه را نوشتید؟ ما مگر از عرض اروند با خلوص نیت و زیارت عاشورا رد نشدیم؟ مگر در «سه راهی شهادت» با «یا زهرا» پیروز نشدیم؟ ما هر جا در جنگ شکست خوردیم، شهدا کمکاری نکردند، نقش فرماندهی شما پر رنگ بود. هر کجا متوسلیان در برابرتان ایستاد، اما آنجا«فتح الفتوح» بود. شما غلط کردید که هزینه جنگ را دولت شما میداد. قلک ما بچههای کوچک که در خانه میشکست، پول جنگ پدرانمان هم در خاکریز تامین شد. شما صف کوپن را نتوانستید درست کنید. پول جنگ را اگر قرار بود نخست وزیر بدهد الان خرمشهر شده بود «المحمره»، آبادان شده بود«عبادان»، خوزستان شده بود«عربستان». شما نخستوزیر امام نیستید. امام هرگز نخستوزیری نداشت. 2مهندس که خیرسرشان نخستوزیر امام شدند، هر 2 توزرد از آب درآمدند و هر2 قلابی بودند. انقلابی نبودند. به 2 امام، 2نخستوزیر تحمیل کردند؛ به خمینی بازرگان را و به خامنهای موسوی را. آری، آقای موسوی! شما نخستوزیر امام نیستید.
شما حتی نخستوزیر مولای ما هم نیستید. شما تا چشم آیت و دیالمه را دور دیدید، خود را به رئیسجمهور مکتبی وقت تحمیل کردید. شما نخستوزیر نیستید، یکی از نخستین سران فتنه هستید که ملت شما را به زیر کشید.
شما باز هم میخواستید در کام ولایت جام زهر بریزید اما این بار خون دیالمه در رگهای ما جاری شد و فریاد آیت از حلقوم ما بر سرتان فرود آمد و شما را سر جایتان نشاند. گفت:«نازنینی تو ولی در حد خویش». البته اشتباه گفت.
به هیچ فتنهگری نازنین نمیگویند. ما تقلب نکردیم، جرممان این بود که به شما متقلبین، دیگر اجازه ندادیم که دل نازنین ولیفقیه را بشکنید. اگر«عمار» بودن برای «علی»، جرم است، خیالتان راحت، ما«عمار» ما«میثم تمار»، همه شما «ابوموسی»، اما یک ابوموسای خوب و دوست داشتنی! یک ابوموسی بدون انگشت و انگشتر! آقایان خواص بیخاصیت! بدون حکمیت میتوانید ابوموسی باشید؛ بسم الله! آن دنیا با خواص بیبصیرت صدر اسلام محشور شوید. هرکجا ابوموسی رفت، شما هم دنبالش. شما اهل کوفه باشید، اشعری تنها نماند! اما ما اجازه ابنملجم شدن را به احدی نمیدهیم. نه، محرم تمام نشده است. ماه قمری را ول کن. مبدا تاریخ شیعه ظهر عاشوراست.
ما مبدا تاریخمان هجری قمری نیست، بلکه هجری قمری است که روز عاشورا تا آخرین قطره خون خود دور سر برادرش حضرت خورشید علیهالسلام گشت و در این راه به ثارالله پیوست. نه! این جناب گلاندیش اگر قرار است برای ما تاریخ بگوید از کتاب«خدمات متقابل یزید و حسین» کد میآورد و ما اینطوری معاملهمان نمیشود، چرا که نام نبرده(!) مدعی میشود؛ اگر در کربلا یزید بیخیالی طی میکرد، حسین به جرائم«قاسمبنالحسن» رسیدگی میکرد که چرا شب عاشورا برخلاف حضرت علی که در نهجالبلاغه عسل را شیرینترین طعام دانسته، روی حرف پدربزرگ بلند شده و گفته شهادت برای من شیرینتر از عسل است!!! باور کنید ذهن حقیر برخی از دوپهلوهای ما اگر سال 61 بودند، همین طور تحلیل میکردند؛ باور کنید و شما نیز باور کنید؛ حرام است این خانههایی که در آن نشستهاید. والله ملت راضی نیستند. من حاضرم درباره این نظرم رفراندم شود که آیا ملت راضی است که خانهشان و این اموال بیتالمال دست شما باشد یا نه؟ لطفا رسانه ملی فقط برای برنده دیدار ذرتکاران دشت مغان و بارسلونای اسپانیا مسابقه SMS نگذارد. خب معلوم است استقلال، ذرتکاران را میبرد؛ این دیگر مسابقه SMS نمیخواهد. معلوم است«سردار حاج سعید قاسمی» در سیما غوغا میکند. معلوم است «صحیفه نور» با این دنبههای آویزان تناسبی ندارد. با صحیفه ننه جون به همین سرنوشت شیخ دچار میشویم. من همینجا بگویم؛ در این«دل نوشت» به جز ملت و ولایت، هر کسی بویژه از سران فتنه و خواص بیبصیرت چه بخندند و چه گریه کنند، حرام است. من که نویسنده باشم راضی نیستم. من استاد اشک در آوردنم و به لب، گل لبخند نشاندن ولی فقط برای رهبرم و هر آنکه سیدعلی را علی میداند. کجا بودم؟ به کی داشتم گیر میدادم؟ به شما که عرض کنم؛ من کلا چقدر وقت دارم؟ تو وقتت در شرف اتمام است و پایت لب گور. من دارم به خودم میگویم، راه دور نرو. خدا همه ما را بویژه صدا و سیمای ما را عاقبت به خیر کند. آقای ضرغامی! چند گامی به جلو برداشتهای اما اگر راست میگویی، یک مسابقه بگذار که آیا آن خانمی که به فتنهگران دستور داد به خیابانها بریزند، در خون بچههای بسیج شریک جرم است یا خیر؟ چطور است به 3کشته کهریزک که میرسد، مو را باید از ماست یک غفلت و یک عمل نادرست، بیرون کشید اما برای بیش از 15 شهید و شهیده بسیج در فتنه اخیر، هیچی به هیچی و حتی دریغ از یک«فاتحه مع الصلوات»؟ در همین سوره«حمد» آمده: «غیر المغضوب علیهم ولا الضالین». باور دارم اگر علی مطهری مفسر قرآن شود این آیه را این طور تفسیر میکند؛«اگر مغضوبین و ضالین، کوتاه بیایند،» مالک یومالدین«در روز جزا به حساب» اهدنا الصراط المستقیم«که در مناظره علیه «انعمت علیهم»، آن حرفها را زد، خواهد رسید»! آقای علی مطهری! شما در عصر اصلاحات، علیه مبانی اصلاحات آمریکایی کتاب ننوشتهای بلکه علیه امروز خودت قلم فرسایی کردهای. همانها که دیروز مطهری را شهید کردند، امروز برای«اصول سفسطه و روش پلورالیسم» شما سوت و کف میزنند. شما پیروی از راه پدر را باید از من یاد بگیری. نه! هاشمی مظلوم نیست. بنازم درک سیاسیات را.
مظلوم شهید مطهری است با مدیریت ناصحیح حضرتعالی، کتب و آثار بیاستثنا خوبش، در مجامع دانشگاهی، غریب و تنها مانده است. شما چطور مظلومیت کتب پدرتان را نمیبینید اما مظلومیت هاشمی را میبینید؟ چرا باید کتب گرانسنگ استاد شهید ما، از طراحی جلد و آرایش صفحهبندی گرفته تا نحوه انتقال به مخاطب، تا این قدر مظلوم باشد؟ من از خودم حرف نمیزنم؛ بخش اول آن نظر استادان رشته گرافیک و خبرگان صفحهبندی است و بخش دوم آن محصول نشست و برخاست هر روزم با دوستان دانشجو. پس هاشمی مظلوم نیست. مطهری و آثار او مظلوم مانده است. ما در دانشگاه توانستیم برای همت و باکری، حتی در شعارهای فرقه سبز هم جایی محکم باز کنیم، اما من دانشجویان معتقد به نظام را کاری ندارم، شما خودتان شهید مطهری را میشناسید؟! بعید است کسی مطهری را بشناسد و در چنین شرایطی، هاشمی را مظلوم بداند! بعید است کسی«جاذبه و دافعه علی» را فهمیده باشد و به جای دوست، جذب دشمن شود. به شما بگویم سایتهایی که به اندیشههای شهید مطهری اهانت میکنند، این روزها بلندگوی مواضع شما شدهاند؟ شما ماموریتتان این است که هر گاه سران فتنه به هر دلیلی باید ساکت باشند، حلقومتان را در اجاره همان حرفهای سران فتنه قرار دهید و البته شما غافلید از نتیجه غفلت، که گاه همان معنای خیانت میدهد. مردم به احمدینژاد رای دادند برای اجرای عدالت و مبارزه با فساد اقتصادی. حرفهای احمدینژاد در آن مناظره معروف، عمل به وصیتنامه امام و کوبیدن مشت بر دهان «اسلام مرفهین بیدرد» بود. اصلا مردم به احمدینژاد رای دادند برای همین کار و اما اینکه چرا مهدی هاشمی بازنمیگردد به ایران تا در دادگاه به جرائم سنگینش درباره فتنه اخیر و نیز ابتلائات اقتصادی پاسخ دهد، این قانونگریزی عدهای را میرساند، نه مظلومیتشان را. پس قبول کنید که وقتی میگویید:«اگر سران فتنه سکوت کنند، نظام میرود سراغ برخورد با احمدینژاد»(!) از استدلالتان خنده میآید خلق را. اینگونه باشد، متهم احمدینژاد نیست،«علی» است که شمع بیتالمال را خاموش میکند. خمینی است که علیه اسلام سرمایهداری میشورد و خامنهای است که بیانیه 8 مادهای مینویسد. آری، اگر استدلال شما درست باشد، جمهوری اسلامی باید با آرمانهای خودش برخورد کند، نه حرفهای احمدینژاد. کاش شما که دم مسیحایی دارید؛ به جای تلاش برای زنده کردن اندام نیمهجان سران فتنه، جانی دوباره به کالبد آثار استاد شهید مرتضی مطهری ارزانی میکردید و در این مقام، اعجاز خود را به رخ ملت میکشیدید. آری، مظلوم مطهری است. مظلوم بچههای بسیجاند که امروز باید به جای دشمن، با کج فهمی امثال شما در این جنگ نرم بجنگند. هاشمی مظلوم نیست؛ مظلوم نظام «جمهوری اسلامی» است که آن نامه سرگشاده را دید و آن اعلان به آشوب در خیابانها را دید و جمل را به چشمان خود دید و شتر را دید و ندید!
حالا علی مطهری را رها کنیم و اسیر این کوچه فرعی نشویم. مظلوم، دوست بسیجی من«مرتضی» است که در روز 22 بهمن با کمک دیگر بچههای بسیج، چند بمب دستی را در همین خیابان آزادی خنثی کرد و هیچ کس به این بچههای بسیج یک خسته نباشید خشک و خالی هم نگفت. اصلا من میگویم همه ملتی که به خیابان انقلاب و آزادی آمدند از سبزها بودند. با این حساب همه سبزها جانشان را مدیون بچههای بسیجاند که بمبهای منافقین را از جلوی پایشان برداشتند. شما هر حرفی بزنید من یک جواب برایش دارم. در قلم من جوهر نیست، گوهر گرانقدر خون پدرم است. آن کسانی که به بسیجیهای خامنهای میگویند خشونتطلب، همان ناکثینی هستند که «علی» را در جنگ خیبر و بدر خشونتطلب نام نهادند. غیرت ابوتراب نبود، رومیها، آقازادههای بوزینه باز معاویه را به چند دَرهم و آن هم دَرهم خریده بودند. ناموسپرستی بسیجیان خامنهای نبود، الان همان کاری را که آمریکا با ناموس برادران افاغنه و عراقنه کرده بود با ناموس شما هم انجام میداد. آقای شیخ! حیا کن و دم پیری معرکه نگیر.
جمهوری اسلامی ناموسپرست است و حاشا که اهل تعرض باشد، این شما هستی که به وجدان خود تجاوز کردهای. مظلوم، علی بود که از ناموس دین و از شرف مسلمین دفاع میکرد و ناسزا میشنید. مظلوم،«سید علی» است که در عین اقتدار، مظلوم است. شما سران فتنه، اگر یکهزارم مولای ما هوادار داشتید، تا الان ظالم بودن خود را اثبات کرده بودید. مظلوم سیدمهدی شجاعی است. میدانید چرا خالق «کشتی پهلو گرفته»، بغل کشتی نوح، پهلوی سکوت بغل گرفته و لام تا کام حرف نمیزند؟ نه! ایراد از سوءمدیریت نوح نیست، اشکال بازمیگردد به آقایانی که نمیدانند ناز کدام هنرمند را، کدام هنرمند دردمند را بخرند. من در متن قبلی به حاتمیکیا و رضا امیرخانی و مجید مجیدی زدم اما گاهی باید یک سوزن هم به جناب رئیس دفتر زد که چرا به جای خریدن ناز این لیالی زیبارو، خریدار نابازیگران شدهاید؟! آری، عجب صبری دارد این خامنهای. شما اگر ملت و سپاه و بسیج مولای ما را داشتید یک کدام از ما را سالم نمیگذاشتید. والله نمیگذاشتید. دست جورج سوروس در دست شماست و دست خدا در دست مجروح مولای ما. من باز هم میگویم؛ اگر دست خدا در دست خامنهای نیست پس چرا این همه«ماهواره» حریف این«ماهپاره» ما نمیشوند.«علمدار» دست هر کسی را نمیگیرد. شما آنقدر زبونید که این همه بیحیایی در ورزش را نمیبینید و به«رضازاده» گیر دادهاید. من دلیلش را میدانم؛ چون«آقا» آن نامه را به رضازاده بعد از قهرمانی نوشت و شما میخواهید، شکست در کودتای مخملین را با این مهملبافیها جبران کنید. آقای قالیباف! ناراحت نشو که به شما نوشتم؛ وقت افتتاح غنیمت «تونل توحید»، همان زمانی بود که باید از «تنگه احد» دفاع میکردید.
به من میگویند؛ حرفهایت قشنگ است اما شعاری است. بسمالله! من میخواهم برای حرفهای قشنگم مصداق بیاورم. رها کردن تنگه احد یعنی اینکه مجله ورزشی تحت مدیریت شهرداری، این همه فساد در عالم ورزش را رها کرده و چسبیده به اینکه رضازاده حتما دوپینگ کرده. اولا گیرم پهلوان نامدار و پاک ما دوپینگ کرده باشد؛ چرا مجله تحت مدیریت شما این را حساب نمیکند که دوپینگ کردن فرضی رضازاده، ریشه درسوء مدیریت غلط ورزش در زمان خاتمی داشت؟! چرا تیم ملی به جام جهانی نمیرود احمدینژاد باید تقاص پس دهد ولی رضازاده که گیرم دوپینگ کرده باشد این ربطی به خاتمی نداشته باشد؟! عمده مدالهای جهان پهلوان ما مال زمان خاتمی است و اگر این حرف شما درست باشد خاتمی اینجا هم مقصر است. اما اصلا بحث این حرفها نیست. شما مشغول نشان دادن تواناییهای مدیریتی خود به شهروندان و گاهی هم گرفتن حال دولت هستید و وقتی برایتان باقی نمانده که بدانید علت اصلی حمله به رضازاده چیست. همان مجله شما با بازیکنان و مربیان فوتبال که در معرض این اتهامات هستند گل میگوید و گل میشنود ولی به رضازاده که میرسد نگران ورزش پاک میشود(!) نه، رضازاده دوپینگی نیست؛ او دارد تاوان«اباالفضل» گفتنهایش را میدهد. والله اگر جهان پهلوان ما ارزش معنوی مدالهایش را به جای«آقا» به سران فتنه تقدیم کرده بود، ورزشینویسان شما صد سال سیاه او را متهم به دوپینگ نمیکردند و شما جناب شهردار محترم با محسن هاشمی در طبقات تاریک و بینور و بیبصیرت مترو هستید و از تنگه احد غافلید و نمیدانید در زیرمجموعهتان چه میگذرد و باز هم یک نمونه دیگر آقای قالیباف. مجله دیگر تحت مدیریت جنابعالی در حوزه جوانان، تنها صد کلمه از مطلب 5هزار کلمهای مرا کار کرده تا خودش را برای شما لوس کند و شما خیال کنید اول مظلوم عالم ید! من با انقلاب اسلامی، با ولایت فقیه و با خون پدر شهیدم عهد بستهام که دستبوس خدمتگزاران کشورم باشم. والله اگر شما در خدمترسانی به این مردم از احمدینژاد سبقت بگیرید من در ستاد تبلیغاتی شما مجانی کار خواهم کرد و همین جملات قشنگ را به استخدام شما درمیآورم. من اصلا مسالهام دولت و احمدینژاد نیست. آنقدر که من از این دولت انتقاد کردهام، هیچکدام از نویسندههای نانخور شهرداری نکردهاند. من حرفم این است؛ شهید رجایی میگفت: به نماز نگویید،کار دارم، به کار بگویید وقت نماز است.
من حرفم به شما این است:«به تنگه احد نگویید وقت افتتاح تونل توحید است، به تونل توحید بگویید وقت حفظ تنگه احد است». آقایان خواص انشاءالله با بصیرت! به پاسداری از ولایتمداری نگویید که وقت رسیدگی به امور شهرداری است، به شهرداری بگویید که وقت ولایتمداری است. من البته میدانم؛ شما آقایان در«تابناک»، «آینده»،«فردا»، «آتی» و هزار و یک سایت قاطی پاتی دیگر باز هم میگویید که فلانی به«خمینی» توهین کرد! چرا؟ چون امام فلان جا از ما تقدیر کرده بود. من حالا به شما میگویم چه کسی به امام توهین کرده است. این نوشته «وصیت نامه» من است و من همه حرفهایم را در آن خواهم زد و دیگر تا اطلاع ثانوی«دلنوشت» نخواهم نبشت. خیالتان راحت شد؟ میخواستید زبان سرخ این قلم را لال کنید، دست مریزاد! من خود آن را بعد از این دلنوشت قفل خواهم کرد.
میخواهید بگویم چه کسی و چه کسانی به امام توهین کردهاند؟ امام گفت: «من بر دست و بازوی شما بسیجیان بوسه میزنم. من به این صورتهای نورانی شما غبطه میخورم. من هیچ ندارم که در برابر این مادران شهید داده تقدیم کنم». درست؟ آقای قالیباف! آقای احمدینژاد! که شما هم روزگاری شهردار تهران بودهاید! آقایان دیگر! زیر نظر شهرداری یک روزنامه درمیآید و هزار و یک رنگیننامه. آخرینبار کی عکس یک شهید را روی جلد مجلات خود کار کردهاید؟! کی وصیتنامه یک شهید را به صورت کامل کار کردهاید؟ مگر امام نگفت؛ خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتند؟ آیا یک ده هزارم نام«آنتالیا» که به جز لختهای مادرزاد را در آن راهی نیست، اسم«کربلا» را بردهاید؟
امام کی گفت؛ راه قدس از تورهای مسافرتی میگذرد؟ امام کی گفت؛ راه قدس از ساحل مدیترانه میگذرد؟ شما رسالتتان را درباره«دیوارحائل» فراموش کرده و به فکر مسافرت به«دیوار چین» هستید. باز هم بگویید من یکجانبه به قاضی میروم. اگر منظور از شعار«مرگ بر چین»، مرگ بر کمونیسم است، آری، مرگ بر چین. اگر چین تایپه هم کمونیست است، اصلا مرگ بر چین تایپه. اگر مراد از«مرگ بر روسیه» آرزوی مرگ بر همان شوروی است که به قول«آقا» در جنگ به ما سیمخاردار هم نمیداد؛ آری، مرگ بر روسیه. اما اگر مراد از این شعارها درود فرستادن بر آمریکا و اسرائیل است، پس«مرگ بر آشوبگر عاشورا».«مرگ بر فتنهگر».«مرگ بر ضد ولایت فقیه».«مرگ بر آمریکا».
آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو که حتی خون ندا آقا سلطان هم میچکد از چنگ تو. بلر سگ دستآموز بوش است و دیوید میلیبند یک سگ هار خالیبند است که ندای ما را فریب داد و او را با کلت BBC کشت و خون او را انداخت گردن ما. بسیج اگر آدمکش بود، در همین فتنه اخیر این همه شهید نمیداد. شهید را ما میدهیم و اشکاش یا نه اشک، مقدس است؛ بهتر است بگویم: آبغورهاش را انگلیس و عمالش در داخل میریزند. قطعه ما«قطعه 26» است و قطعه شما«قطعه منافقین»، چه کسی بیشتر شهید داده است؟ چه کسی آدم کشته است؟ مزار کشتههای چه کسی بوی گلاب میدهد؟ اهل نفاق جدید هم که از شهدای ما آویزان شدهاند. شما اگر خودتان کشته داده بودید بازهم دم از «همت» و«باکری» میزدید؟ شما در روز هم جگر رفتن بالای سر نعش اجداد منافقانتان را ندارید و ما در شب احیا میرویم بالای سر مزار پدران و برادرانمان، قرآن سر میگیریم. والله اگر به تک و توک کشتههای شما «شهید» بگویند؛ شهید به پدر من میگویند که اگر در شب شروع عملیات «الی بیتالمقدس» شهید نمیشد، شما الان باید اسلحه سربازان آمریکایی را پاک میکردید و بعد تعرض به ناموس کشورتان را میدیدید.
شما ای کسانی که بوی لجن میدهید، اگر معرفت داشتید پای پدران شهید داده را بوس میکردید، نه اینکه جسارت کنید به تصویر همت در بزرگراه همت. اگر همت و باکری نمیرفتند و جان خود را در راه ولایت فقیه قربانی نمیکردند، آیا آمریکاییها اصلا به شما اجازه زندگی میدادند که حالا بخواهید از پسر همت و دختر باکری علیه نظامی سوء استفاده کنید که آنها برای بقایش از جان خود گذشتند؟! گفت:«اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» و من میگویم:«اگر آزاده نیستید لااقل اسیر نفس خودتان باشید، نه اسیر خواست دشمن». والله اگر پای آمریکا به این کشور باز شود؛ که البته تا خامنهای هست، محال است، آمریکا به شما لجنزارهای متعفن هم رحم نخواهد کرد.
با بریدن سر حسین هیچ کس به ملک ری نمیرسد. جمهوری اسلامی نباشد، هویت شما هم لکهدار میشود. قدر این نظام را بدانید. روز 22 بهمن در کدام خیابان «تانک» دیدید که اراجیف VOA باورتان شده است؟ تانک البته در خیابانهای تهران بود اما قبل از بهمن 57. شما چون خدا را ندارید حریف هوندا 125 بسیجیان این کشور نمیشوید اما ما چون خدا را داریم از پس توپ و تانک رژیم طاغوت برآمدیم. ما مثل جهان پهلوانمان با نام«عباس»، دوپینگ میکنیم. پدر من روزی چندین و چند بار اگر«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربی بحق اخیک الحسین» را نمیگفت، خوابش نمیبرد. من والله دلم برای آن دنیای شما میسوزد. درافتادن با «جمهوری اسلامی» جنگیدن با یک حکومت نیست، درافتادن با خون بیش از 300هزار شهید است که قطره قطره این خونهای سرخ، آن دنیا یقهتان را خواهد گرفت. من این را از روی وظیفه به شما میگویم. شما با کارهایتان به من ناسزا نمیگویید. من قابل فحشهای شما هم نیستم. مخاطب«توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد»، من نیستم؛ «شهید اکبر قدیانی» است.
من از شما میگذرم؛ آن سنگی هم که حواله سرم کردید و مرا تا پای مرگ برد، یادگاری نگه داشتهام تا آن دنیا به حضرت زهرا سلامالله علیها بگویم؛ ای بیبی دوعالم! من هم در وادی دفاع از ولایت، نشانی از زخم بر بدن دارم. اما یقین بدانید امثال پدرم هرگز از شما نخواهند گذشت. پدران ما در دفاع از ولایت از ما بسیار متعصبتر بودند. والله اگر دفاع از ولایت، خشونتطلبی است، «دستواره»،«قجهای»، «شهبازی»، «کریمی»، «زینالدین»، «خرازی»، «وزوایی» و «ورامینی» از ما خشونتطلبتر بودند. اتفاقا اصلا هم بیم نداشتند که دیگران به آنها چه میگویند. در دستنوشتههای شهید «علیاصغر پوررحمت» هست که:«امروز یکی به من در تاکسی میگفت؛ شما دارید در کردستان، ایرانیها را میکشید. من به او گفتم؛ ما محاربین را میکشیم و به ملیتشان کاری نداریم. ما اگر زیادی به شما رو بدهیم، میشود حکایت علی و حسن و حسین و بلعم باعورا و عاشورا و شما باز مثل ابن ملجم و شمر، امامانی را میکشید که با آنها از یک قوم و نژاد هستید». برادران و خواهران عزیز فتنهگر! شما که ادعا میکنید بسیجیان واقعی همتها بودند و باکریها، خودتان قضاوت کنید؛ بسیجیان خمینی خشونتطلب بودند یا بسیجیان خامنهای؟ نه دوستان! سهم ما از نزدیک 30 سال بیپدری، این کنایهها نیست. شاید بسیجیان خامنهای از شما بگذرند ولی بسیجیان خمینی، آن دنیا حتم بدانید جلوی تکتکتان را خواهند گرفت. زمان شاه را از من بپرسید.
من سنم به آدم بازمیگردد. آدم وقتی از بهشت به زمین آمد، با خون پدر من درد دل میکرد. شهدا از ازل قرعه عاشقی بر نامشان خورده بود. آدم هنوز نبود که پدر من در رکاب حسین به شهادت رسیده بود. پدر بزرگهای شما احترامشان بر من واجب است اما«اوجب واجبات»، رعایت احترام نیاکان شما فتنهگران محترم نیست،«حفظ نظام» است. اگر این نظام نبود برای یک«یا حسین» باید صد ضربه شلاق میخوردید. جناب دادکان! که ادعا میکنی از قبل انقلاب ریش میگذاشتی، مرد باش و بگو که پدر محترمتان برای هیات رفتن در کوچه پس کوچههای بازار شاه، چقدر از عمال رضاخان و پسرش کتک خورده است؟ 30 سال که سهل است، از انقلاب خمینی 300 سال هم بگذرد، نباید«آلزایمر» گرفت و«حقیقت» را به «دروغ» و«صد» را به«نود» فروخت. آیا تا شاه بود دستهای جرأت آمدن به خیابان را هم داشت، یا برای یک «یا حسین» در گوشه خانه هم لرزه بر اندامها میافتاد؟ این دین را، این ریش را، این ریشه را مدیون خمینی هستید، نه نیاکانتان. خمینی اگر نبود کدام پرچمی را میشد در خیابان به نام «حسین» به نام«حسین ضدیزید» برافراشت؟ من عاشق چشم و ابروی کفاشیان نیستم. دوزار هم مدیریتش را بر فدراسیون فوتبال قبول ندارم اما فرق انتقاد از فدراسیون فوتبال را با طعنه زدن به انقلاب اسلامی میفهمم.
اگر الان هم شاه بود، شما«میرحسین» را شاید میتوانستید بگویید ولی«یا حسین» گفتن در خیابان از عهده شما برنمیآمد. برنمیآمد که رفتید و با امام در جماران عکس انداختید. حالا گاهی به این تصاویر نگاه کنید. گاهی به جای نقشه کشیدن برای زدن زیرآب کفاشیان وصیتنامه شهدای فوتبالیست را بخوانید. اتفاقا از شانس خوب شما پدر من فوتبالیست بود و اگر میخواست مثل شما خمینی را به توپ فوتبال بفروشد الان شاید شده بود به جای دایی، سرمربی پرسپولیس. باورتان نمیشود بروید از«حسین فرکی» و دوستانش و «بهتاش فریبا» و همبازیانش بپرسید. بروید این را از«امیرحسین فردی»، مدیر مسؤول کیهان بچهها بپرسید. بروید از «حاجاصغر آبخضر» بپرسید.
یا نه، بیایید پیش خودم تا عکسهای پدرم را در استادیوم آزادی نشانتان بدهم. آقای علی دایی که یک روز گفتی؛ من هم مثل حسین فهمیده برای این کشور از جانم مایه گذاشتهام، هزار برابر عمل جراحیای که روی رودهتان شد، از فدراسیون فوتبال و فیفا و یوفا و بایرن مونیخ و هرتابرلین و آرمینیا چیچی فیلد و کوفت و زهرمار گرفتهاید. کمتان است، اگر سر کار به من عیدی داد به جای پرداخت اقساط بانک و بدهیهایم که همینجا وسط این وصیتنامه از همه دوستان طلبکار حلالیت میطلبم، آن را هم میدهم به شما. زندگی شما را توپ هم نمیتواند تکان بدهد اما میدانی تانک در نبرد با تن بهروز مرادی و حسین فهمیده چه کرد؟ شما سهمتان را گرفتهاید ولی سهم خانوادههای شهدا را عدهای با زخم زبان دادند، عدهای مثل ناطق نوری با سکوت، عدهای مثل آن خانم با دعوت از فتنهگران عزیز به خیابان، عدهای مثل این خانم با ساندویچ خوردن در خیابان انقلاب، عدهای مثل آن آقازاده با فرار به لندن، عدهای مثل این یکی آقازاده با پرت کردن حواس قالیباف از تنگه احد در تونل توحید، عدهای مثل اون یکی با حضور در جمع اغتشاشگران در روز قدس و عدهای مثل شما با این مقایسه معالفارق. شما خودتان را با عابدزاده مقایسه کنید و اجازه بدهید ما حسین فهمیده را مقایسه کنیم با شهدای بسیج در فتنه اخیر که بر کمر خود عزم همت بستند و زیر شنی تانک نامههای سرگشاده، له و لورده شدند. نویسنده خوش قلم اما بد قدم دوم خردادی در عمرش یک حرف حساب اگر زده باشد، آن مقایسه آقای هاشمی بود با علی دایی.
وصیتنامه من به انضمام وصیتنامه پدرم است؛ مردهها وقتی میمیرند ارث را تقسیم میکنند و شهدا وقتی شهید میشوند حرص را. عدهای حرص این دنیا را میزنند و عدهای حرص آن دنیا را. عدهای برای بلعم باعورا حرص میخورند و عدهای برای حسین عاشورا. عدهای برای آشتی میان فرق عباس و عمود آهن و عدهای برای تشنه لبی یتیمان حسین، دست رد بر سینه علقمه میزنند و با اینکه مادرشان«امالبنین» است ولی حرص«مادر حسین» را میزنند. من حرص همت را میزنم؛ حرص آن چشمانی که انگار خدا خود برایش سرمه شهادت کشیده بود. سبزها از وصیتنامه سردار خیبر سوختهاند که چرا گفته؛«در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید». ما خامنهای را دوست داریم چون به فرموده پدرانمان «نایب امام زمان» است. خامنهای به نیابت از امام زمان دارد با استکبار میجنگد و «شیطان بزرگ» به نمایندگی از«شیطان رجیم» به مصاف «جمهوری اسلامی» آمده. شباهنگام که خورشید نیست ستارهها باید حرمت ماه را نگه دارند و الا شبپرستان، تاریکی و ظلمت را «جهانی» خواهند کرد.
آری، ماه نور خورشید را ندارد، گرمای خورشید را هم ندارد اما کدام ستاره را میشود دید اگر ماه نباشد؟ اگر شباهنگام و در غیبت حضرت آفتاب علیهالسلام، مهتاب نبود، خواب، چشمان ستارهها را گرفته بود. ماه، نایب بر حق خورشید است و پای استدلالیون چوبین بُوَد؛«خورشید کی به ماه این نیابت را داد»؟ شما خواب بودید وقتی که خداوند گفت:«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم». هر کس در روز، خورشید، مولای اوست، در شب، مهتاب، مولای اوست. اگر قمر جانشین بر حق شمس نیست، پس سران ظلمت چه از جان جانباز خراسانی ما میخواهند و اگر دست خامنهای در دست خدا نیست پس چرا این همه «ماهواره» حریف این«ماه پاره» ما نمیشوند؟ حتما که صاحب این انقلاب «حضرت حجت» است. دعای امام زمان در حق ما نبود این انقلاب به سالی نمیکشید؛ یک سفینه نجات است و هزار ناو جنگی. اگر دعای«فاطمه زهرا» نبود کجا پدران ما میتوانستند از عرض اروند رد شوند؟ اگر نگهدار خامنهای،«اباالفضل علمدار» نبود کجا این غائله خوابیده بود. من دریغم آمد که در این آخرین«دل نوشت» تا اطلاع ثانوی، پای حضرت ساقی را به میدان نکشم. من که هیچ، دوگیتی دارد از این دو دست بریده ارتزاق میکند. آسمان برقرار نمیماند اگر خدا اراده نکرده بود از عباس هر دو دستش را بگیرد. خدا هنوز خیلی با این دو دست بریده کار دارد. شیر خدا را به عباس داده است.ام البنین. ام المومنین، بعد از«فاطمه» والله «ام البنین» است. مزار امالبنین هست، که خدا مزار فاطمه را مخفی کرده است. روزی برایت ای مادر عباس،ای مادر اشجع الناس، بارگاه باشکوهی خواهیم ساخت. ما تا وقتی برای مادر عباس، بارگاهی در خور شأن«ام البنین» نسازیم، لیاقت پیدا کردن مزار مادر حسین،«ام المومنین» را نخواهیم داشت. دلم میگوید؛ ما تا قدر نامادری را ندانیم، قبر مادر را نخواهیم یافت. دلم اشتباه گفت. تا امالبنین بود، حسنین و زینبین، رنگ بیمادری ندیدند. حالا فهمیدید چرا گفتم؛ اشک، مقدس است. اشک، بارانی است که به جای آسمان، از آستان دل خداوند بر گونههای آدمی جاری میشود. و اما وصیتنامه پدرم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ما زخم خوردگان تیرهترین، سردترین و بلندترین شبهای جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. نخستین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخمهای استخوانگداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم؛ سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی میپوشد. سرخی میشوید و جلادان تاریخ را رسوا میکند.«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست». سپیده دم خونین عشق فرا رسید دوستان. ای برادر! ای خواهر! تو را فقط یک پیام، تو را فقط یک وصیت، تو را فقط آخرین حرف که؛ خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. التماس دعا دارم.
اکبر قدیانی ـ 9/2/1361
دیدگاه ها