بزرگترین چالش «عمق راهبردی» ایران
پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"
بزرگترین چالش «عمق راهبردی» ایران
| گفتوگو با دكتر محمدباقر خرمشاد، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی دربارهی موضوع «عمق استراتژیك جمهوری اسلامی ایران» |در ادبیات سیاسی، مفهوم «عمق راهبردی» چندان سابقهدار نیست و بیشتر تلقی نظامی از آن وجود دارد. استفاده از این مفهوم برای اشاره به حوزهی نفوذ یك كشور از نظر سیاسی تا چه اندازه معنیدار است؟
استفاده از تعبیر «عمق استراتژیك» در جمهوری اسلامی ایران میتواند به قدرت نرم انقلاب برگردد. اگرچه عمق استراتژیك واژهای است كه در بحث قدرت سخت و نظامی از آن استفاده شده، اما در واقع معنی این واژه برمیگردد به ذات و ماهیت قدرت. بنابراین هم در مورد قدرت سخت و هم در مقولهی قدرت نرم صادق و صائب است.
قدرت نرم، مهمترین قدرت انقلابهای بزرگ است. شاید تنها قدرت انقلابها -چه قبل از پیروزی و چه در مراحل پس از پیروزی- در وجوه نرم آنها نهفته است. آنچه باعث میشود انقلابیون بتوانند بر نظام مستقری غلبه كنند كه از قدرت سخت و قدرت نرم قابل توجهی برخوردار است، غلبهی قدرت نرم انقلابیون بر قدرت نرم نظام سیاسی حاكم است. یعنی انقلابیون میتوانند بیش از نظام سیاسی حاكم، بر مخاطبان خود نفوذ پیدا كنند و آنها را اقناع نمایند. بعد از پیروزی هم همینگونه است.
انقلابهای بزرگ علاوه بر نظام سیاسی حاكم، قدرتهای بزرگ را هم مورد هدف قرار میدهند و براندازی نظام سیاسی حاكم ابتدای راه است. چون یكی از علل عمدهی بقای نظامهای سیاسی حاكم بر كشورهایی كه انقلاب در آنها رخ میدهد، حمایت خارجی قدرتهای بزرگ بوده است. ابرقدرتها تلاش میكنند در مراحل مختلف جلوی سیر انقلاب را سد كنند. در این مرحله نیز آنچه انقلابیون دارند و میتوانند با آن در برابر قدرت سخت و نرم ابرقدرتها مقاومت كنند، قدرت نرم انقلاب است.
اولین دایرهی عمق استراتژیك ایران، به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی، جهان اسلام است. اینكه چگونه اسلام میتواند تبدیل به یك مكتب سیاسی-اجتماعی و حتی مكتب علمی شود تا بتواند پاسخگوی نیازهای امروز امت اسلامی باشد، برای جهان اسلام مهم است.
قدرت نرم در اینجا دو بُعد پیدا میكند؛ داخلی و خارجی. در بُعد داخلی آنچه به ابزار و سلاح انقلابیون تبدیل میشود كه بتوانند با فشار قدرتهای بزرگ مثل آمریكا مقابله كنند، «توان بسیج تودههای مردم» است. در مقابل ابزارهای سخت نظامی آنها، این قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران است كه هر زمان اراده میكند، بسیج تودههای مردم را دارد. حضور مردم در مقاطع مختلف در این عرصهها تعیینكننده است. بخشی از توان پایداری جمهوری اسلامی ایران در برابر اینهمه فشار غرب، در قدرت نرمِ ناظر به درون است؛ یعنی این مزیت كه قاطبهی ملت ایران از نظام سیاسی خود حمایت میكنند.
نكتهی دوم بحث ما، قدرت نرم در بُعد خارجی یا همان «عمق استراتژیك انقلاب» است. انقلابهای بزرگ در بیرون از كشور خود نیز گوشهای شنوایی پیدا میكنند و طرفداری از آنها، ایجاد مصونیت میكند. اولین دایرهی عمق استراتژیك ایران، به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی، جهان اسلام است. اینكه چگونه اسلام میتواند تبدیل به یك مكتب سیاسی-اجتماعی و حتی مكتب علمی شود تا بتواند پاسخگوی نیازهای امروز امت اسلامی باشد، برای جهان اسلام مهم است. ایران به دلیل پیام و ارزشهایی كه بر آنها تأكید میكند، توانسته در جهان اسلام و امت اسلامی الگو باشد و عمق استراتژیك ایجاد كند. حمایت تودههای مردم و نفوذ قدرت نرم جمهوری اسلامی در جغرافیای جهان اسلام، مصونیت دیگری را برای دفاع در مقابل قدرت نرم و سختی ایجاد كرده كه غرب علیه این انقلاب اعمال میكند. علیرغم اینكه همهی رسانههای جهان در انحصار آنهاست و هر طوری كه بخواهند، بازی میكنند، اما نهایتاً آنی نمیشود كه آنها میخواهند.
اگر بخواهیم از منظر قدرت نرم به عمق استراتژیك نگاه كنیم، چه شاخصهایی میتوانیم برای آن برشمریم؟ درواقع كی و كجا میتوان ادعا كرد كه عمق استراتژیك داریم؟
مراد من از گوش شنوا بیشتر همدلی مردمان جهان اسلام با ما است و این را در مسائلی میبینیم كه جهان اسلام نسبت به آن حساس است و در مقام انتخاب بین ما و رقیب قرار میگیرد. یكی از اینها، مسألهی فلسطین است. علیرغم همهی جوسازیها و فشارهای لابی صهیونیستی و فضاهایی كه رسانههای غرب ایجاد میكنند، آنچه در ذهن تودههای مسلمان مقبول میافتد، گفتمان ایران و موضع ما در مسألهی فلسطین است. موضع جهان اسلام در برخی مباحث حساس نیز از این نمونه است؛ مثل ماجرای حكم ارتداد سلمان رشدی یا موضع رهبر انقلاب كه چندی پیش در مورد لزوم یك حق وتو برای مسلمانها در شورای امنیت مطرح فرمودند.
یكی دیگر از شاخصهای متداول، نظرسنجیها هستند. مثلاً نظرسنجیها در بحث هستهای ایران نشان میدهد كه افكار عمومی جهان اسلام بین ایران و غرب، حق را به ما میدهد. حتی برخی مسلمانان بر ما میشورند كه چرا گزینهی سلاح هستهای را نفی میكنیم؟! در نظرسنجیهایی در مورد چهرههای محبوب جهان اسلام میگذارند نیز نوعاً مسئولان جمهوری اسلامی یا سران كشورهای همسو و همگام با ایران از اقبال بسیار بالاتری برخوردارند.
شاخص دیگری كه رهبر معظم انقلاب چند بار بیان فرمودهاند، سفرهای رؤسای جمهور ما به كشورهای اسلامی و استقبال گستردهی مردمی و حتی ابراز همدلی لایههای جامعهی مدنی و تشكلهای نخبگان و هنرمندان و رسانهها از آنهاست. این نشان میدهد كه انقلاب اسلامی توانسته با قدرت نرم خود در میان جهان اسلام عمق پیدا كند.
بخشی از توفیقات عمق استراتژیك ایران، به ذات انقلاب اسلامی برمیگردد. آیا امكان دارد برنامههایی برای افزایش عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران در كشورهای دیگر پیشنهاد كنیم؟ اصول حاكم بر این سیاستها چه میتواند باشد؟
در ادبیات سیاسی دو واژه را به كار میبرند؛ یكی بازتاب انقلاب است و دیگری صدور انقلاب. انقلابهای بزرگ و از جمله انقلاب اسلامی ایران حتی اگر نخواهند، بازتاب پیدا میكنند و در مرزهای خود محدود نمیشوند. ماهیت، نوع شكلگیری و پیروزی، ایدئولوژی و رهبری آنها باعث میشود زلزلهای كه در داخل به راه میاندازند، در مرزها متوقف نشود. برای همین یكی از سؤالاتی كه پس از وقوع انقلابهای بزرگ مطرح میشود، این است كه انقلاب بعدی كجا خواهد بود؟
اساساً انقلابهای بزرگ در یك بستر زمانی و مكانی اتفاق میافتند كه استعداد برای این نوع حركت فقط در آن كشور نبوده است. بنابراین وقتی انقلابی در اولین نقطه پیروز شود، به صورت خودكار بازتاب پیدا میكند. تفكر اسلام سیاسی و جنبشهای اسلامی در همهی جهان اسلام با شدت و ضعف موجود بوده، اما در ایران تبدیل میشود به یك انقلاب و در تفكر اسلام سیاسی و تشكیلات جنبش اسلامی بازتاب پیدا میكند.
اما صدور انقلابها حالتی ارادی است كه در آن كنشگران و رهبران انقلابها آن را به عنوان یك استراتژی تعریف میكنند. انقلابهای بزرگ، قدرتهای بزرگ را یك تهدید جدی میدانند و یكی از ابزارهایی كه میتوانند این تهدید را از مرزهای خود دور كنند، مشغولكردن آنها در دورتر از مرزهای خودشان است. یعنی گسترشدادن ایدئولوژی انقلاب به جغرافیایی دیگر تا نتوانند متعرض كانون انقلاب شوند. همچنین ایدئولوژی انقلابهای بزرگ معمولاً رهاییبخش و انسانی است. در نتیجه رهبران به صورت خودكار حق خود میدانند كه پیام انقلاب را به عنوان یك هدیه در اختیار همهی جوامعی قرار دهند كه وضعیت مشابهی دارند. به این دو دلیل، صدور انقلاب در دستور كار قرار میگیرد.
حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه فرمودهاند: ما انقلاب خود را صادر میكنیم، اما نه با زور اسلحه. این در واقع صدور تفكر و ایده است؛ صدور طرح و نقشه است. اگرنه وقتی انقلاب در یك كشور اتفاق میافتد، آنقدر آشفتگی داخلی رخ میدهد كه نیروهای انقلاب چهبسا نمیتوانند از پس مشكلات و مسائل داخلی خود بر آیند، چه رسد به اینكه بخواهند انقلابشان را صادر كنند.
البته مرز بین بازتاب و صدور نیز خیلی مشخص نیست. اینها در هم تنیده است و همپوشانی دارد. به هر حال ایران توانسته چهار الگو برای صادركردن انقلاب اسلامی داشته باشد:
۱. الگوی انقلاب اسلامی: مردم ایران توانستند با محوریت اسلام، انقلابی را طراحی و رهبری كنند و به پیروزی برسانند. حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه با اتكا به اسلام، الگوی انقلاب را ارائه دادند و انقلاب اسلامی را رهبری كردند و آن را از همهی پیچ و خمهایی كه از دههی ۴۰ تا دههی پس از پیروزی انقلاب مطرح بود و از كشتارهای رژیم شاه یا بنبستهای ظاهری بهسلامت گذراندند.
۲. الگوی مردمسالاری اسلامی: انقلاب اسلامی ایران میتواند نهتنها نظام سیاسی مستقر را براندازد، بلكه یك نظام سیاسی منسجم را ارائه میدهد و این در محافل علمی جهان مورد بحث قرار میگیرد كه چطور میشود در اوج مدرنیته و لائیسیته، یك مدل مردمسالارانهی دینی شكل بگیرد كه در زیر فشار گفتمان مسلط غرب، ۳۴ سال دوام بیاورد و حتی خود را بازتولید كند؟
۳. الگوی پیشرفت اسلامی: اندیشهی اسلامی نهتنها انقلاب اسلامی را در ایران به پیروزی میرساند و حكومتی را تشكیل میدهد كه هم امروزین است و هم دیروزین، بلكه علیرغم تمام فشارهایی كه به آن تحمیل میشود و جهانی كه با آن بداخلاقی میكند، درجا نمیزند و در حوزههای مختلف علمی، صنعتی و ... پیشرفت میكند.
۴. الگوی تمدن اسلامی: اگر الگوی پیشرفت انقلاب اسلامی ایران محقق شود، یك نظام معنایی متفاوت با نظام معنایی مسلّط بر جهان امروز را شكل میدهد. تمدن مسلط غرب دارای نظام معنایی مبتنی بر اصالت ماده است كه از درونش اصالت انسان و سود و لذت او بیرون میآید. تفكر ایران اسلامی اما تمدنی را میسازد یا جستوجو میكند كه همزمان مادهگرا و معناگرا است. یعنی به همان اندازه كه دغدغهی دنیا و رفاه انسان را دارد، دغدغهی آخرت و معنویت او را نیز دارد. این یك نظام معنایی جدید است كه میتواند مبنای تمدنی نوین قرار بگیرد.
مسألهی طبیعی این است كه جهان اسلام یكدست نیست. ما ایرانی هستیم، اما اكثریت جهان اسلام عرب هستند. ما شیعهایم، اما بیشتر مسلمانان اهل سنت هستند. این موضوع چه آسیبهایی را میتواند در پی داشته باشد؟
در فضای بیرونی ایران در جهان اسلام، هیچ آفت و آسیبی به اندازهی شكاف مذهبی آسیبزننده به عمق استراتژیك ما نیست. رقیبان و دشمنان ما از ابتدای پیروزی انقلاب تلاش كردهاند بر این شكافها كه متأسفانه در سالهای اخیر به دلایلی گسترش بیشتری هم پیدا كرده، فشار بیاورند. حزب بعث عراق در زمان حمله به ایران دو مسأله را مطرح میكرد كه یكی از آنها پررنگتر شد؛ یكی بحث عرب و عجم و دیگری بحث شیعه و سنّی. البته حزب بعث عراق كه دغدغهی دین نداشت و یك تفكر چپگرای مادی آن را نمایندگی میكرد، نمیتوانست خود را مذهبی و سُنّی جابزند. از طرف دیگر، اگرچه بر شكاف عرب و عجم بسیار تأكید كرد، اما ایران با پیداكردن همپیمانهایی در میان كشورهای عربی، این مسأله را خنثی كرد و تا حدودی هم در این زمینه موفق بود.
در سالهای اخیر، دشمنان و رقیبان ما تلاش كردهاند ما را از عمق استراتژیكمان محروم كنند و جلوی جهش انقلاب اسلامی ایران را بگیرند. اگر بیداری اسلامی یا انقلابهای عربی كه ما از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد میكنیم، به صورت طبیعی اتفاق میافتاد، یعنی بدون پارازیتهشدن توسط قدرتهای دیگر ادامه مییافت، خروجیاش به سود چه فكر و چه جریانی در جهان اسلام تمام میشد؟ سالهاست كه محققین و متخصصین معتقدند كه جهان اسلام به یك بنبست رسیده و دو چیز را برای خروج از این بنبست مطالبه میكند كه یكی مردمسالاری است. به دلیل ماندگاری استبداد در این كشورها در جهانی كه روزبهروز از این مسأله فاصله میگیرد و استبداد و حكومتهای دیكتاتوری از مد افتاده و مشاركت مردم در امر قدرت سیاست و حكومت پذیرفته شده است و در عصر دهكدهی جهانی، این یك امر گریزناپذیر است و جهان اسلام هم از این روند مستثنی نیست.
دوم اینكه اگر مشاركت مردمی در میان باشد، اولین گام آن برگزاری انتخابات است كه نتیجهاش پیروزی گروههای اسلامگرای سیاسی است. تقریباً اجماع بوده و هست كه گریزی از صندوقهای رأی نیست كه غالباً از درون آنها اسلامگرایان درمیآیند. در حالت طبیعی این امتیازی در سبد انقلاب اسلامی ایران است. در حالی كه بیش از سی سال است تمام رقبا و دشمنان انقلاب میخواهند آن را محدود و محصور كنند، اما ناگهان به صورت انفجاری كل جهان اسلام همانی را مطالبه میكند كه انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ مطالبه كرد.
پادكست: شبیهسازی دروغین
در این شرایط طبیعی است یكی از راههایی كه دشمنان از آن بهره میگیرند، فشار روی شكاف سنتی شیعه-سنّی باشد كه میتواند ایران را از عمق استراتژیك خود محروم كند. مسائل سوریه نیز در همین قالب قابل تحلیل است. نظام بعثی حافظ اسد از ایران در مقابل نظام بعث عراق حمایت میكرد، اما چرا بحث شیعه و سنّی آن زمان مطرح نشد؟! حتی چرا در زمانی كه بشار اسد تازه به قدرت رسیده بود نیز مطرح نشد؟! مسألهی سوریه شاهبیت غزل فشار بر شكاف شیعه و سنّی برای منزویكردن جمهوری اسلامی ایران است؛ تلاشی برای محدودكردن عمق استراتژیك ایران در جهان اسلام.
اما اتفاقی كه پس از وقوع بیداری اسلامی افتاده است، بحث رشد سلفیگری در منطقه است كه بسیار به اختلاف شیعه و سنّی دامن میزند. شما دلیل این رشد را چه میدانید؟
رشد سلفیگری به صورت طبیعی و غیر طبیعی! حالت طبیعی این بود كه انقلاب اسلامی ایران باعث رهاشدن اسلام سیاسی به مثابه راه حل مسائل مسلمانان شد و این فضای مستعدی را برای رشد اسلامگرایی ایجاد كرد. از جمله جریانهایی كه از این فضا استفاده و برای خود یارگیری كردند، تفكر سلفی بود كه پیش از آن، زمینهی رشد به این كیفیت را نداشت. در ابتدای انقلاب اسلامی، وهابیت به دلیل ائتلافی كه با آمریكا و غرب داشت، در موضع بدی قرار گرفت، اما فضای جنگ افغانستان و جهاد علیه روسها زمینهای را فراهم كرد كه به صورت غیر طبیعی، یعنی با إعمال نفوذ و طراحی بیرونی غرب و آمریكاییها بتوانند از آن علیه شورویها در فضای جنگ سرد و جهان دوقطبی استفاده كنند. وقتی شوروی از افغانستان بیرون رفت، عربهای افغان در حالی كه حامل تفكر سلفی بودند، به كشورهای خودشان برگشتند و چون آدمهای سختكوش و جنگدیدهای بودند، سلولهای اولیهی تكثیر این تفكر و رشد آن در كشورهای دیگر شدند. القاعده یكی از فرزندان و محصولات همین جریان به حساب میآید. بنابراین در كنار تكثیر تفكر انقلاب اسلامی ایران در عراق و مصر و جاهای دیگر، همزمان رشد تفكر سلفی به صورت طبیعی و غیر طبیعی را نیز در جهان اسلام شاهد هستیم.
سلفیها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در جستوجوی این بودند كه ضمن رقابت با مدل شیعی انقلاب و حكومت در ایران، یك مدل سنّی از انقلاب و حكومت ایجاد كنند. این فضا در هنگام بیداری اسلامی شدت گرفت. آنچه مسأله را پیچیدهتر كرده، ورود تفكر تندروی تكفیری است كه سعی میكند شكاف بین اهل سنت و تشیع را تشدید كند و خودش را به عنوان نمایندهی اهل سنت مطرح سازد. در حالی كه چنین نیست و بیشتر با سیاست قدرتهای بزرگ در جهان اسلام همسویی میكند و به آن مجال رشد میدهد. تفكر تكفیری به تهدیدی جدی برای تفكر انقلاب و اسلام سیاسی تبدیل شده است. یكی از جلوههای تاكتیكی آن نیز مطرحكردن هلال شیعی یا مباحثی از این قبیل است.
در حالی كه بعضیها شكاف سنّی-شیعه را به سمت زندهكردن مباحثی بسیار فرعی پیش میبرند، اما امروزه شاهد هستیم كه روشنفكران و رهبران متفكر اسلامی در تونس، مصر، یمن، لیبی و دیگر بلاد اسلامی، همگی انقلاب اسلامی را به عنوان یك الگو در یك حركت پیشرو میشناسند و بارها مطرح كردهاند كه باید به عنوان فرصت از این الگو استفاده كرد و از تجربیات انقلاب و جمهوری اسلامی ایران بهره گرفت.
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)
دیدگاه ها