سه شنبه 21 آبان 1392 | 18:57
دشمن از این خلأ سوء استفاده می‌كند
دشمن از این خلأ سوء استفاده می‌كند

به گزارش " بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت سالگرد آغاز جنگ تحمیلی در سال ۶۸ نوشته‌اند: «از همه‌ى نگارندگان حوادث جنگ و همه‌ى كسانى كه توان انجام وظيفه در اين مهم را دارند، درخواست مى‌كنم از ثبت و ضبط جزیيات اين دوران غفلت نكنند و اين گنجينه‌ى تمام نشدنى را براى آيندگان به وديعه بگذارند.» پایگاه اطلاع رسانی Khamenei.ir همزمان با هفته‌ی دفاع مقدس، پرونده‌‌ای ویژه برای بررسی اهمیت «ثبت تاریخ شفاهی دفاع مقدس» به مثابه یك مطالبه‌ی قدیمی رهبر انقلاب اسلامی آماده نموده است. برای تهیه‌ی مطالب این پرونده كه به تدریج تا روزهای باقی‌مانده از هفته‌ی دفاع مقدس منتشر می‌شود، از نظرات شخصیت‌های صاحب‌نظر در این عرصه بهره برده‌ایم. در نخستین گام گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین سعید فخرزاده، مسئول واحد «تاریخ شفاهی حوزه‌ی هنری» كه یكی از فعال‌ترین و پركارترین واحدهای تولید تاریخ شفاهی در كشور است داشته‌ایم. آقای فخرزاده كه از پیشروان ثبت خاطرات رزمندگان در دوران دفاع مقدس بوده است در این گفت‌وگو به اهمیت، مهارت و مرارت وقایع‌نگاری در حوزه‌ی دفاع مقدس پرداخته است.

 
* جنابعالی از پیشروان ثبت خاطرات رزمندگان در بحبوحه‌ی دفاع مقدس بودید. اگر ممكن است برای ما كمی از این فعالیت‌های خود در آن زمان بگویید.
در آن زمان دو گروه در سپاه كار وقایع­‌نگاری می­‌كردند. گروه اول اعضای دفتر تحقیقات جنگ سپاه بودند. اعضای این گروه تحت فرماندهی سردار محمدزاده كه در دفتر سیاسی سپاه خدمت می‌كرد فعالیت می‌كردند و رویكردشان در ثبت خاطرات بیشتر نظامی بود. اعضای این دفتر به سراغ فرماندهان ارشد نظامی می‌رفتند و سعی می‌كردند تمام جزئیات را از زبان آن‌ها بشنوند. حاصل این فعالیت‌ها كه تا پایان جنگ ادامه پیدا كرد، ضبط شاید بیش از ۳۰ هزار ساعت گفت‌وگو روی نوار كاست بود. البته به طور طبیعی فرماندهان علاقه‌ای به گفتن جزئیات كارهایشان نداشتند، اما به خاطر دستور فرماندهی، مجبور به همكاری بودند. گاهی اتفاق می‌افتاد كه فرماندهی به بهانه‌ای گروه را به اصطلاح قال می‌گذاشت و از دستشان فرار می‌كرد! به هر حال روایت‌های لحظه به لحظه‌ی این فرماندهان از دفاع مقدس به وسیله‌ی زحمات این گروه در تاریخ ماندگار شده است.
یك كار دیگر در بخش تبلیغات سپاه انجام گرفت كه نوع رویكرد آن فرهنگی بود. آن‌ها به نوع روابط بین رزمندگان در جبهه‌ها دقت كردند و این روابط را بسیار شبیه روابط مؤمنان در جامعه‌ی نمونه‌ی اسلامی یافتند. نیروهای تبلیغات فكر می‌كردند كه باید این صحنه‌ها را كه بُعد غیرنظامی جنگ را دربرمی‌گرفت ثبت و ضبط كنند. آن‌ها به دنبال ثبت سبك زندگی رزمندگان در جبهه‌ها بودند.
اما یك كار دیگر هم در بخش تبلیغات سپاه انجام گرفت كه نوع رویكرد آن فرهنگی بود. ماجرا از این قرار بود كه نیروهای تبلیغات سپاه از زاویه‌ی دیگری به جبهه‌ها نگاه كردند. آن‌ها به نوع روابط بین رزمندگان در جبهه‌ها با هم دقت كردند و این روابط را بسیار شبیه روابط مؤمنان در جامعه‌ی نمونه‌ی اسلامی كه مصادیق آن در روایات ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام و در تاریخ صدر اسلام ذكر شده است یافتند. فضای جبهه‌ها فضای آكنده از ایثار، عبادت، فعالیت و اخلاص بود و این دقیقاً حركت به سمت همان مدینه‌ی فاضله‌ای بود كه مردم نشانه‌های آن را در منابر و در كتاب‌های دینی و سخنان امام خمینی رحمه‌الله آموخته بودند و برای محقق كردن آن‌ها در جامعه انقلاب كرده بودند. این‌ها باعث شده بود كه فضای جبهه‌ها یك فضای اسلامی و الهی بشود كه هر كسی را می‌توانست به خود جلب كند.

مثلاً فضای جبهه‌ها فضای شایسته‌سالاری بود. بیشتر كسانی كه فرمانده می­‌شدند، رزمندگان از قبل آن‌ها را لایق‌ترین فرد برای فرماندهی می‌دانستند. به خاطر این‌كه آن فرمانده هم در میان خود رزمندگان رشد كرده و حالا به فرماندهی رسیده بود، مورد اقتدای آنان قرار می‌گرفت. یعنی فرمانده جنگی، در عین حال فرماندهی اعتقادی را هم داشت و همین فرد در عین حال سختی‌ها را بیش از دیگران برای خود می‌خرید. نیروهای تبلیغات فكر می‌كردند كه باید این صحنه‌ها را كه بُعد غیرنظامی جنگ را دربرمی‌گرفت ثبت و ضبط كنند. در واقع موضوع فعالیت آنان نه مسائل نظامی جنگ بلكه فضای معنوی‌ای بود كه در كنار انجام عملیات‌های نظامی در جبهه‌ها ایجاد شده بود. می‌توان گفت آن‌ها به دنبال ثبت سبك زندگی رزمندگان در جبهه‌ها بودند.

آن‌ها در ابتدای كار یك دفترچه‌ی خاطرات طراحی كردند. دفترچه‌های خاطرات چاپ و بین رزمندگان توزیع شد. در حالی كه آن‌ها غافل بودند از این‌كه رزمندگان جبهه‌ها خیلی اهل نوشتن نیستند! به طور كلی جامعه‌ی ما خیلی نوشتاری نیست. بنابراین از میلیون‌ها دفترچه‌ای كه توزیع شده بود، تعداد خیلی كمی به واحد تبلیغات بازگشت. مابقی دفترها به همراه وسایل رزمندگان به منازل آنان رفت. البته برخی هم دست‌نوشته‌هایی برای خودشان در آن نوشته بودند كه بعد از شهادت‌شان به دست تبلیغات رسید.

بعد از این‌كه تجربه‌ی دفترچه‌های خاطرات خیلی موفق نبود، آن‌ها به این فكر افتادند كه بدون قرار قبلی به سراغ رزمندگان در جبهه‌ها بروند و درباره‌ی خاطرات آن‌ها سؤال كنند. آن‌ها هم هر چیزی كه دوست داشتند اعم از اتفاقات جالب یا مصادیق ارزشی را مطرح می‌كردند.

* شما از چه زمانی به این گروه پیوستید؟
من در سال­‌های ۶۲ و ۶۳ با آن‌ها آشنا شدم. در آن زمان من طلبه بودم و برای تبلیغ به جبهه رفته بودم كه با این فعالیت‌ها آشنا شدم و همكاری­‌ام را آغاز كردم. من در زمینه‌ی تاریخ اسلام مطالعاتی داشتم و می‌دانستم كه بسیاری از این روایت­‌ها و حوادثی كه مشغول ثبت و ضبط آن‌ها از زبان رزمندگان هستیم بدون استناد است و ممكن است در آینده مورد شبهه واقع شود كه آقا این خاطره‌ای كه در این‌جا ذكر شده كجا اتفاق افتاده است؟ اصلاً ممكن است تخیلی باشد. بنابراین ما حتماً باید اطلاعات گوینده را می‌گرفتیم و خاطره‌ها را شناسنامه‌دار می­‌كردیم.

گاهی اوقات، گوینده‌ی خاطرات دوست نداشت اسمش را بگوید. مثلاً می‌گفت: یك رزمنده­‌ای از رزمندگان. در آن زمان فرهنگی در جبهه‌ها وجود داشت كه رزمندگان دوست نداشتند اسمشان خیلی مطرح شود. اما این مسأله برای كار خاطره‌نگاری از نظر استناد تاریخی اتفاق نامطلوبی بود. بسیاری از سخنان و روایات در زمان صدر اسلام به همین دلایل از بین رفتند یا از نظر استناد ضعیف شدند. من وقتی به گروه ثبت خاطرات اضافه شدم مسئولیت جمع­‌آوری و ثبت خاطرات را به عهده گرفتم، تجربیات و اطلاعات تاریخ‌نگاری خودم را هم در اختیار گروه قرار دادم و پس از مدتی به عنوان رئیس این گروه انتخاب شدم. اما بیشترین دامنه‌ی كار روی دوش۴۰ نفر از نیروهای بسیجی در كل منطقه بود. این افراد پیش ما دوره می‌دیدند و سپس در مناطق عملیاتی مشغول به كار می‌شدند.

* آیا شما در عملیاتی به صورت مستقیم شركت كردید؟
بله، خود من در عملیات‌های خیبر، بدر، كربلای ۵، والفجر ۴، والفجر ۸، مرصاد، بیت‌المقدس ۳، مهران و برخی دیگر از عملیات‌ها شركت داشتم.
 
* در حین عملیات چگونه خاطرات رزمندگان را ثبت و ضبط می‌كردید؟
مشكلات خاصی داشتیم؛ موقعی كه در پشت جبهه برای گرفتن خاطره‌های رزمنده‌ها سراغشان می‌رفتیم غالباً می­‌گفتند چرا در خط مقدم نمی­‌آیید؟ آن‌جا حال و هوای جنگ دارد، ما باید حرف­مان را آن‌جا بزنیم. وقتی به منطقه می‌رفتیم، می­‌گفتند دیگر یادمان رفته است؛ شما باید زمان عملیات كه همه‌ی وقایع تازه اتفاق افتاده است بیایید. یك بحث­‌هایی هم در این میان وجود داشت؛ بعضی از رزمندگان احساس می‌كردند كه ما جرأت حضور در صحنه‌ی جنگ را نداریم. برای همین می­‌گفتند اگر می‌خواهید از ما خاطره بگیرید بیایید در خط اول. ولی وقتی هم كه زمان عملیات می­‌رفتیم می­‌گفتند آقا ما درگیر عملیات هستیم، وقت برای خاطره گفتن نداریم. عملیات كه تمام می‌شد، می‌گفتند خسته‌ایم، می‌خواهیم برویم مرخصی؛ یا این‌كه مجروح شده بودند و باید سریعاً به پشت جبهه منتقل می‌شدند.
تقريباً همه‌ى اين كتاب‌هايى كه شما از «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» منتشر كرده‌ايد، خوانده‌ام و بعضى از آنها را بسيار فوق‌العاده يافته‌ام. من وقتى اينها را مى‌خواندم، به اين فكر مى‌افتادم كه اگر ما براى صدور مفاهيم انقلاب، همين جزوه‌ها و كتاب‌ها را منتشر بكنيم، كار كمى نكرده‌ايم. (بیانات رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان دفتر هنر و ادبیات مقاومت ۱۳۷۰/۴/۲۵)
ما به تجربه دریافتیم كه بهترین زمان برای گرفتن خاطرات زمانی است كه عملیاتی به پایان رسیده و نیروهای فعال در آن عملیات در منطقه‌ای مستقر شده‌اند و برای انجام عملیات بعدی آماده می‌شوند یا در یك فضای تثبیت شده‌ای قرار دارند. در این زمان چون هنوز ذهن­‌ها از حادثه دور نشده است می‌توان بهترین و نزدیك‌ترین روایت به حادثه‌ها را یافت. یا در زمانی كه گروهی منطقه‌ای را تصرف كرده بودند و برای حفظ آن مستقر شده بودند، زمان خوبی برای شنیدن خاطرات از افراد آن بود.

در این گفت‌وگوها توانستیم خاطرات بسیار خوبی را ثبت كنیم. من برخی صحنه­‌ها را از نزدیك دیدم كه ثبت كردم و بعد خاطرات رزمندگان را شنیدم. یك بار كه برای دریافت خاطرات به منطقه‌ای رفته بودیم، منطقه توسط ارتش عراق محاصره شد. كمی بعد گارد ریاست جمهوری عراق هم به آنان ملحق شد و این محاصره تا شب طول كشید. یك درگیری شدید رخ داد كه كه تا نزدیك نماز صبح طول كشید.

* روش شما برای ثبت خاطرات چگونه بود؟ چه‌طور رزمندگان را برای گفت‌وگو راضی می­‌كردید؟
رمز باز شدن قفل زبان رزمندگان «كربلا» بود. به آن‌ها می­‌گفتیم خاطراتت را می‌گویی؟ می‌گفت نه، نمی­‌گویم، نباید از خودمان تعریف كنیم، اصلاً این‌ها كه چیزی نیست، ما كه قابل نیستیم و از این دست حرف‌ها. بعد می­‌گفتیم اصلاً مسأله این نیست كه بخواهیم شما را مطرح كنیم. مسأله این است كه شما در یك فضایی حضور پیدا كردید و چیزهایی را دیده‌اید كه این‌ها باید به نسل‌های آینده منتقل شود. واقعاً اگر وقایع روز عاشورا ثبت و ضبط نمی­‌شد و به نسل‌های بعدی منتقل نمی­‌شد، ما از این گنجینه‌ی عظیم معنوی محروم می‌ماندیم و این همه تأثیرات ناشی از واقعه‌ی كربلا كه امروزه در حركت‌های اسلامی وجود دارد، وجود نداشت. حالا اگر شما هم نتوانید واقعیت جبهه‌ها را به نسل آینده بگویید، دشمن از این خلأ سوء استفاده می‌كند.

این‌ توضیحات را كه بیان می‌كردیم، آن‌ها هم قانع می­‌شدند و همكاری می‌كردند. در نهایت برخی رزمندگان از میكروفون و ضبط صوت هراس داشتند كه ما با ترفندهای خاصی این مشكل را برطرف می‌كردیم. مثلاً كار را با یك گپ خودمانی شروع می‌كردیم. گاهی هم دكمه‌ی ضبط را می‌زدیم، اما نمی‌گفتیم كه مصاحبه رسماً شروع شده است. یا این‌كه به جای گفتن تاریخ مصاحبه در ابتدای ضبط، در انتها تاریخ و مشخصات گفت‌وگو را ذكر می‌كردیم. مصاحبه را هم با سؤالات خیلی ساده‌ای شروع می‌كردیم؛ مثلاً این‌كه شما اهل كدام شهر هستید؟ چه سالی متولد شدید؟ كی به جبهه آمدید؟ به طور كلی سؤالات ساده بود؛ چرا كه ما از رزمندگان تحلیل نمی­‌خواستیم، بلكه بیشتر به دنبال خاطره و روایت بودیم. با این حال باور كنید برخی­‌ها چندین و چند بار از دست ما فرار می­‌كردند. یادم می‌آید یك بار مقابل رزمنده‌ای برای دریافت خاطراتش قرار گرفتیم. راضی به گفتن نبود. بالأخره هزار توجیه برایش آوردیم. دست آخر گفت من همه‌ی آدم­‌هایی را كه كنارم بودند، می‌آورم شما با آن‌ها مصاحبه كنید، ولی تو را به خدا من را معاف كنید. پرسیدیم چرا؟ گفت من تا حالا مصاحبه نكردم.

* ترس از مصاحبه داشت؟
نه، ترس نداشت؛ خودش جزو فرماندهان بود. آقای امینی نامی بود. به او گفتیم این چه ارزشی است كه تا حالا مصاحبه نكرده‌ای؟ گفت من تا حالا گمنام بودم، فكر می­‌كنم در این عملیات به شهادت برسم. می­‌خواهم برای خدا باشد. حتی این شخص رفت نیروهایش را حاضر كرد و دستور داد كه با ما مصاحبه كنند. البته من فقط یك بار بدون این‌كه او بفهمد ضبط را روشن كردم از حال و روز رزمندگان از او سؤال كردم. چندی بعد هم ایشان به شهادت رسید.

* شما كار ثبت خاطرات را تا چه زمانی ادامه دادید؟
این كار تا پس از جنگ ادامه پیدا كرد. حتی سال ۷۰ ما دامنه‌ی كار­مان را گسترش دادیم؛ مثلاً با  افرادی كه اسیر شده بودند و آزاده لقب گرفته بودند گفت‌وگو كردیم. ابتدا با خانواده­‌های آزادگان ارتباط گرفتیم؛ دفترچه­‌هایی در بین آنان توزیع كردیم و از آنان خواستیم كه خاطرات خود از دوران رزمنده بودن و همچنین دوران اسارت آزاده‌شان و احیاناً پیغام‌ها و نامه‌هایشان را برای ما بنویسند. در این كار نیروهای بسیج محلات با ما همكاری داشتند و این امور را پیگیری می‌كردند.
موقعی كه در پشت جبهه برای گرفتن خاطره‌های رزمنده‌ها می‌رفتیم غالباً می­‌گفتند چرا در خط مقدم نمی­‌آیید؟ وقتی به منطقه می‌رفتیم، می­‌گفتند دیگر یادمان رفته است؛ زمان عملیات بیایید. وقتی كه زمان عملیات می­‌رفتیم می­‌گفتند آقا ما درگیر عملیات هستیم، وقت برای خاطره گفتن نداریم. عملیات كه تمام می‌شد، می‌گفتند خسته‌ایم، می‌خواهیم برویم مرخصی؛ یا این‌كه مجروح شده بودند و باید سریعاً به پشت جبهه منتقل می‌شدند.
زمانی كه آزادسازی اسرا آغاز شد، ما یك گروهی ایجاد كردیم برای انجام مصاحبه با آزادگان در اردوگاه‌های قرنطیه. تنها از این اقدام حدود ۱۰۰۰ ساعت مصاحبه ضبط كردیم. دوستان ما شبانه‌روز در آن موقعیت و پیش از بازگشت آزادگان به آغوش خانواده‌هایشان مصاحبه می‌گرفتند و خاطرات بسیار مهم و بعضاً دردناك و سخت روزهای شكنجه در اردوگاه‌های عراق را ثبت می‌كردند. حتی برخی از مصاحبه‌كنندگان ما بر اثر تكرار شنیدن این خاطرات، دچار مشكلات روحی شدند.

علاوه بر آن ما با جانبازان، جانبازان بستری شده در بیمارستان‌ها، جانبازان قطع نخاعی و خانواده‌های شهدا گفت‌وگو كردیم و تا پایان جنگ، حدود ۲۵ هزار ساعت مصاحبه انجام گرفت. همچنین تا پایان سال ۷۰ بیش از ۵۰ هزار دفترچه در بین افراد توزیع شد كه این نوشته‌ها در آرشیو سپاه بایگانی شد و پس از مدتی به نیروی زمینی سپاه منتقل شد.
 
* به نظر می‌رسد كه هدف اصلی شما در آن زمان صرفاً گردآوری خاطرات بوده است.
من مسئولیتم جمع­‌آوری بود. ما نگاه اول­مان جمع­‌آوری خاطرات بود. هدف ما این بود كه بتوانیم دو فضای فرهنگی جبهه و پشت جبهه را به هم نزدیك كنیم. ما باید فرهنگ جبهه را ترویج می­‌كردیم. البته با قوت و قدرتی كه جمع‌آوری آثار انجام می‌شد، انتشار آن خاطرات با آن قدرت و وسعت انجام نمی‌گرفت. شاید یك هزارم آن آثار منتشر شده باشد. ما برخی از آن خاطرات را به روزنامه‌ها و برخی را به رادیو می‌دادیم تا در ستون‌ها و برنامه‌هایشان استفاده كنند. حتی برخی از این خاطرات هم توسط بعضی نویسندگان در آثارشان استفاده می‌شد.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.