شنبه 7 بهمن 1391 | 13:23
آغوش يک ليلي براي هزار مجنون
آغوش يک ليلي براي هزار مجنون
ضريح، ساحت عاشقانه هاست. اينجا کنار ضريح که بايست دست ها را مي بيني که در نهايت لطافت، نوازشگران گيسوان نقره اي ضريح هستند. دست هايي که گره در گره، زلف چليپاي ضريح را مي نوازد و انگشتاني که در خم گيسوانش گره مي خورد.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت "حکايت اين ضريح با تمام ضريح هاي ديگر فرق مي کند. ضريح محفظه اي است زيبا براي آنکه بر روي قبور مطهر پاکان و خوبان عالم بگذارند تا عاشقان و ارادتمندان ساحت مقدس و نوراني عترت، دخيل چشم هاي باراني شان را به آن گره بزنند.

ضريح، هميشه ساحت اصرار و پافشاري دلدادگان است؛ چه آنها که مي خواهند درمان دردهاي شان را بگيرند و چه آنها که دوست دارند معنويت جاري در لحظات شان را افزون کنند. همه و همه به ساحت ضريح که ميرسند سراسر پافشاري و اصرار مي شوند. ساحت ضريح، ساحت عاشقانه زيستن است؛ يعني تمام رفتارهاي عاشقانه اي که در عالم بشر براي بروز احساسات عاشقانه اش به آنها متوسل مي شود در اين ساحت، در رفيع ترين شکل خود، قابل ديدن است.

شايد تنها در ساحت ضريح، بتوانيد هزاران بوسه عاشقانه را بر مشبک هاي نقره اي ببينيد؛ بوسه هايي که هيچ رنگ و بوي هوس ندارد و سراسر عشق است. کمي که کنار ضريح بايستي مي بيني که مردم چقدر عاشقانه گونه هاي نقره اي ضريح را با لب هاي شان نوازش مي کنند و باران اشک را به خنکاي مرطوب اين لحظه مي بخشند.  

ضريح، ساحت عاشقانه هاست. اينجا کنار ضريح که بايست دست ها را مي بيني که در نهايت لطافت، نوازشگران گيسوان نقره اي ضريح هستند. دست هايي که گره در گره، زلف چليپاي ضريح را مي نوازد و انگشتاني که در خم گيسوانش گره مي خورد.

ضريح، ساحت عاشقانه هاست. ساحت نگاه هاي عاشق و معشوق. هزاران ليلي – هزاران مجنون؛ هزاران فرهاد – هزاران شيرين. اينجا به ضريح که مي رسند فقط نگاه مي کنند. حرکت قرنيه ها و عنبيه ها اينجا در جهت ساعت صفر عاشقي مي چرخد. هرچه مژگان است اينجا مرطوب لبخندهاي عاشقانه معشوق است.

گفتيم ضريح هم ساحت اصرار عاشقي است و هم ساحت عاشقانه زيستن است اما اگر بخواهيم از اين دو ساحت عبور کنيم و در فناي رسيدن به معشوق، به محو شدن و مست شدن برسيم بايد بگوييم ضريح، ساحت رسيدن است؛ ساحت وصل است؛ ساحت فناست..

اينجا کنار ضريح که بايستي مي فهمي که چقدر مي آيند و اصرار مي کنند و عاشقانه با چشم گريان، تغزلي مي خوانند و آنگاه که سرمست از عطر حضور شدند گام در مسير رسيدن مي گذارند.

تمام آدم هايي که به ضريح گره مي خورند، تجربه وصل را مي يابند. تجربه اي که شايد تنها، حلاوت آن را در کتاب ها خوانده اند و يا در قصه ها شنيده اند.

حالا که پافشاري کرده اي، حالا که لبهايت عاشقانه بر گونه هاي ضريح حک شده است، حالا که دستانت گيسوان نقره اي ضريح را نوازش کرده، مي تواني حلاوت وصل را بچشي.

تمام ابيات و اشعار را که مرور مي کني، تمام قصه هاي هزار و يک شب را که بخواني مي فهمي شيرين ترين لحظات عالم، لحظه اي است که در آغوش معشوق آرام بگيري و معشوق تو را در بر بکشد و با محبت در آغوش بفشارد و ضريح، اين گونه است.

تمام آدم هايي که مي آيند و بر کرانه ضريح موج مي زنند، در تلاطم عاشقانه ضريح، به وصال مي رسند. کجاي داستان هاي عالم، کجاي بيت هاي شعر هستي مي تواني بيابي که ليلي ضريح، هزاران عاشق را يکجا در آغوش بگيرد و براي تک تک آنها تغزلي شيرين رقم بزند..؟
ضريح، ساحت وصل است..
روز وصل دوستداران ياد باد..
ياد باد آن روزگاران ياد باد.. منبع:خبرگزاری بسیج

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.