سه شنبه 22 مرداد 1392 | 10:55
اختصاصی/12
با بزرگان دین
با بزرگان دین
حضرت آیه الله سید مرتضی کشمیری

 

آیت الله سید مرتضی کشمیری،در پرتو علم و عمل و تقوای فراوان و در سایه عبادت و بندگی خالصانه خداوند، به مدارج عالی کمال انسانی دست یافت و در زمره اولیا خدا و صاحب کرامات فراوان شد که سراسر زندگی وی پر از آن کرامات و ظهور و تجلی فیض الهی است.

در کربلا یکی از طلاب علوم دینی آیت الله عارف ، سید مرتضی کشمیری را به حجره خود دعوت نمود و او نیز قبول کرد. آن طلبه به همراه آیت الله کشمیری به سوی حجره اش راهی شد ، به در حجره رسیدند.دیدند در حجره بسته است.چرا که هم حجره ای او در را قفل و کلید را با خود برده بود. آن طلبه از این واقعه بسیار ناراحت شد. از آیت الله کشمیری بسیار عذرخواهی کرد و گفت : اگر اجازه دهید قفل را بشکنم. ایت الله کشمیری فرمود : مشهور است که اگر نام مادر حضرت موسی (ع) را بر بر قفل و در بسته بخوانند بدون کلید باز می شود.قطعا نام و مقام مادر ما حضرت زهرا (س) از نام و مقام مادر موسی (ع) بالاتر است. از این رو دستش را بر روی قفل در حجره گذارد و گفت : یا فاطمه (س). که قفل فورا باز شد.

...مرحوم سید محمد نصیرآبادی نقل می کند : هنگامی که آیت الله سید مرتضی کشمیری در عراق بود یکی از دوستانم به نواب مولوی سید اصغر حسین ، به بیماری سختی مبتلا گردید ، به طوری که از معالجه نتیجه نگرفت. شبی در عالم رویا دیدم در باغ سبز و خرمی هستم و در آنجا قصر با شکوهی وجود دارد. چون در فکر درمان سید اصغر حسین بودم تصمیم داشتم از آن باغ بیرون آیم، ناگاه صدایی از آن باغ شنیدم که می گفت : کجا می روی ؟- برای پرستاری از سید اصغر حسین می روم. او گفت : چرا به محضر سید مرتضی کشمیری نمی روی تا برای سید اصغر دعا کند ؟ گفتم او در کجاست؟ گفت : در میان همین قصر است. در عالم خواب به طرف قصر رفته و وارد قصر شدم. سید مرتضی را در مصلای قصر دیدم. سلام کردم ، جواب سلام مرا داد و لبخند زد. عرض کردم : برای شفای سید اصغر حسین دعا کنید. ایشان دعا کرد. من از قصر بیرون آمدم. ناگاه از خواب بیدار شدم. دریافتم که اول اذان صبح است.

وضو گرفتم و نماز خواندم و سپس به خانه سید اصغر حسین رفتم. دیدم آیت الله سید مرتضی کشمیری به عیادت ایشان آمده و در کنار بستر سید اصغر حسین نشسته است . ماجرای خواب خود را برای آقا نقل کردم و تقاضای دعا برای شفا سید اصغر حسین نمودم. سید مرتضی گریه کرد و فرمود : شاید شخص دیگری دا دیده ای. و به من فرمود موضوع را مخفی بدار. برای شفای سید اصغر دعا کرد به طوری که او همان روز شفای کامل پیدا کرد.

برگرفته از کتاب گلشن ابرار- مجلد4

پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.