پنجشنبه 13 تیر 1392 | 10:38
ناگفته‌هایی از پروژه «ایرباس» + اسناد
ناگفته‌هایی از پروژه «ایرباس» + اسناد
روز 12 تیرماه یکی از روزهایی است که همیشه خاطره تلخی را برای ما ایرانیان یادآوری می‌کند؛ روزی که آمریکا هواپیمای ایرباس 655 مسافربری ایران به مقصد دبی را نشانه گرفت و با شلیک از ناو آمریکایی، این هواپیما در هوا آتش گرفت و جسدهای سوخته مسافران به‌ویژه 66 کودک روی آب‌های خلیج فارس شناور شدند.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"سینماپرس در نشستی به مناسب سالروز این حادثه دردناک به بررسی دلایل ساخته نشدن فیلمی با موضوع «ایرباس» با حضور مدیران دولتی و سینماگران پرداخت که بخشی از اظهارات سعید اسدی کارگردان فیلم «مرثیه‌ای برای یک دوست» در پی می‌آید:

«علت بودن من در ایران، پروژه «ایرباس» است. من در سوئد زندگی می‌کردم و فیلم می‌ساختم. فیلمی داشتم به نام «ایبرو خشک می‌شود» که در جشنواره دوازدهم فیلم فجر پذیرفته شد و من در آن زمان در لس‌آنجلس زندگی می‌کردم. شرکت فیلمم در جشنواره موجب شد بعد از 13 سال به ایران بازگردم. در آن زمان محمد بهشتی مدیرعامل فارابی بود و در جلسه‌ای، ایشان من را دعوت به بازگشت به ایران کردند و من گفتم دوست ندارم حق فیلمسازان دیگر را بگیرم پس اجازه بدهید فیلمی را که سال‌هاست دغدغه ساخت آن را دارم با بازگشت به ایران بسازم.

حادثه ایرباس در سال 67 شمسی رخ داد و من در بهمن‌ماه سال 72 به ایران آمده بودم. دوست داشتم در پنج سالی که از حادثه ایرباس سپری شده بود فیلمسازی دغدغه ساخت آن را پیدا کرده باشد که این‌گونه نشد. قبل از انهدام ایرباس، اتحاد جماهیر شوروی یک هواپیمای کره‌ای را هدف قرار داد. وقتی این هواپیمای کره‌ای که واقعا در حال جاسوسی از روسیه بوده است سقوط کرد، در تلویزیون‌های دنیا سر و صدای زیادی راه افتاد. روزی که هواپیمای جمهوری اسلامی ایران توسط ناو وینسنز منهدم شد، اخبار شبکه یک تلویزیون سوئد اعلام کرد امروز یک هواپیمای مسافربری ایرانی توسط ناو وینسنز منهدم شد و جنازه‌های سوخته روی آب را نشان داد و گوینده پس از گذشت چند ثانیه گفت: خب حالا برویم سراغ یک اخبار خوش‌تر.

این نوع رفتار به من خیلی برخورد. به مالکوم دیکسلیوس رئیس اخبار شبکه یک سوئد زنگ زدم و او را دعوت به ناهار کردم. به خاطر این نوع رفتار به او اعتراض کردم و همین شد که از سوئد به آمریکا رفتم.

زمانی که پس از سال‌ها به ایران برگشتم، نزد یک نویسنده با قدرت آمریکایی فیلمنامه «مرثیه‌ای برای یک دوست» را به شکل هالیوودی نوشتیم و من با فیلمنامه به ایران بازگشتم. در آن زمان فریدزاده که معاونت سینمایی شده بود به من گفت این یک پروژه ملی است و کارهایت را در آمریکا به پایان برسان و به ایران بازگرد تا ساخت آن را آغاز کنیم. من هم خانه و زندگی را به بهای میهن‌پرستی فروختم اما وقتی برگشتم متوجه شدم آقای فریدزاده به نیویورک رفته است. آقای خاکبازان که تنها یک نسخه از فیلمنامه را داشت، آن را در شورا رد کرده بود. در آن دوران به او انتقاد کردم که شما ملی‌ترین پروژه ایرانی را در شورای پروانه ساخت نپذیرفته‌اید. از آقای خاکبازان پرس و جو کرد و او بهانه‌های بی‌دلیل آورد. از آن جایی که من از آمریکا آمده بودم و همه به چشم یک جاسوس به من نگاه می‌کردند، ضرغامی فیلمنامه من را به محمدمهدی حیدریان در سیمافیلم واگذار کرد.

حیدریان گفت که فرق «مرثیه‌ای برای یک دوست» با دیگر پروژه‌ها در این است که بودجه این فیلم آماده است اما فیلمنامه تصویب نشده در حالی که مابقی پروژه‌ها تصویب شده اما بودجه ندارند. درخواست کردند که فیلمنامه را بازنویسی کنم. سرانجام پس از بازنویسی و تصویب فیلمنامه اعلام کردند که بودجه ندارند. در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی ایشان به مهاجرانی نامه نوشتند که لطفا با اعتنا پیگیری کرده و نتیجه را به من اطلاع دهید.

مهاجرانی هم به سیف‌الله داد نامه نوشت که مذاکره نمایید. سیف‌الله داد هم که عقیده‌های خودش را داشت وقتی من به دفترش مراجعه کردم گفت حالا باید ببینیم این فیلمنامه را چه کسی بسازد. گفتم من چندین سال است که به دنبال ساخت این پروژه‌ام. اگر کارگردان دیگری چنین دغدغه‌ای داشت که خودش اقدام می‌کرد. به همین دلیل با دل شکسته از اتاقش بیرون رفتم.

در جلسه ای که شورای عالی انقلاب فرهنگی با محمد خاتمی داشت، دکتر محمد رجبی که عضو شورا بود گفت آقای خاتمی دستور شما برای ساخت فیلم ایرباس عملی نشده است که ناگهان علی لاریجانی که در جلسه حضور داشت، گفت: این پروژه ماست و به آقای اسدی بگویید با من تماس بگیرد.

یک ماه هر روز به دفتر لاریجانی زنگ زدم اما به من وقت ندادند. دل‌شکسته به آمریکا برگشتم. فیلمنامه را برای نماینده الیور استون فرستادم و نوشتم کشور من گویا نمی‌خواهد این فیلم ساخته شود. شما آن را بسازید. الیور استون نوشت: دردناک است که فردی پروژه‌ای را دوست داشته باشد اما به آن جواب نه بدهند. فیلمنامه بسیار قوی است و جهانی. این نامه نزد نویسنده آمریکایی همکار من هست. اینکه چرا آقای استون جواب رد داد به تحریم‌ها باز می‌گردد چرا که هیچ شرکت آمریکایی حق ندارد کوچک‌ترین مراوده‌ای با ایران داشته باشد.

دکتر رجبی مدیر وقت بنیاد سینمایی فارابی این فیلمنامه را پیش آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بردند و ایشان در آن دوران یعنی در شهریور 78 چند صد هزار دلار از بودجه وزارت خارجه را برای ساخت این فیلم به صدا و سیما پرداخت کرد تا نشان دهد دولت ایران با ساخت این فیلم مشکلی ندارد اما جناب لاریجانی هرگز حاضر به پذیرش بنده نشد و من این را در زمان ریاست جمهوری خاتمی فهمیدم که بعدها این از صدا و سیما در نامه‌ای خواسته شد که پولی را که وزارت امور خارجه داده باز گرداند.

در ادامه تلاش‌هایم شخصا نزد مقام معظم رهبری رفتم و نامه‌ای به ایشان دادم. پس از مدتی از دفتر ایشان با من تماس گرفتند که نامه‌ای محرمانه و مستقیم به آقای مهاجرانی در صدا و سیما داده‌ایم و با ایشان تماس بگیرید. به مدت یک ماه دستیاران من با دفتر ایشان تماس می‌گرفتند اما مهاجرانی پس از یک ماه سرانجام در وقت افطار به من فرصت ملاقات داد و در آنجا به من گفت نامه محرمانه مقام معظم رهبری گم شده است. جریان چیست؟ گفتم نامه رهبر را گم کرده‌اید و حالا از من می‌پرسید جریان چیست؟ به هر حال در مورد فیلمنامه توضیح دادم و قرار شد هشت روز دیگر با من تماس بگیرد اما خبری نشد.»

 

دستور خاتمی به مهاجرانی

 

نامه وزارت ارشاد به سیف‌الله داد

 

نامه مدیرعامل فارابی به مدیرعامل سیمافیلم

 

نامه ریاست جمهوری به صداوسیما

 

منبع: ایسنا

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.