یکشنبه 14 اسفند 1390 | 13:47
طواف يك پرنده...

نزديك غروب بود كه جنازه ي مجيد را از غسالخانه به سمت قبر آوردند، غروبي غمگين و دلگير. غروبي طوفاني و تلخ. جمعيت زيادي براي بدرقه مجيد به بهشت، آمده بودند. همين كه تابوت را بر زمين گذاشتند، پرنده اي سفيد رنگ بالاي تابوت و قبر به پرواز در آمد و تا لحظه ي دفن شهيد مدام در پرواز بود و در آن حوالي دور مي زد. مردم شگفت زده اين پرنده را نگاه مي كردند و من تا لحظاتي بعد از دفن اين پرنده ي سفيد را مي ديدم كه بر گرد خاك نمناك مجيد طواف مي كرد. كم كم شب از راه رسيد و آن روح تابناك، يعني همان پرنده سفيد به آسمان پر كشيد...

 

(خاطره اي از شهيد مجيد خزايي)

به نقل از معصومه صادق زاده
منبع: كتاب «در تابستان زخم»

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.