بی صبرانه چشم به فروردین سال 1366 دوخته بودم. آخر در همین ماه سنم به حد قانونی می­رسید و آن وقت من هم می­شدم جزو مردها! وقتی به آن روز و روز…
چند هواپیمای عراقی از آخرین شعاع غروب خورشید برای بمباران منطقه استفاده کرده، شروع به بمباران محدوده تصرف شده توسط بچه ها را کردند. چند راکت…
از پنجره اتاق بیرون را نگاه می­کنم، هاله­ ای از دود، ساختمان ها را در آغوش گرفته است. انگار شیمیایی زده ­اند. یکی فریاد می­زند: شیمیایی! شیمیایی…
در آخرین روزهای «عملیات بدر» (اسفند ماه سال1363)، ناگهان بوی خیلی خوشی سر تا سر منطقه را فرا گرفت. «بوی شکلات کاکائویی» بود. من و بچه ها با ولع…
پیش از آغاز عملیات «بیت­ المقدس2» با رمز «یازهرا(س)» که در تاریخ 25/10/1366 شروع شد ما در منطقه پنجوین در کنار رودخانه شیلر عراق مستقر بودیم که…
هرگز آن صحنه جانگداز را فراموش نمی کنم. یکی از شهدای بمباران شیمیایی را برای شستشو به مسجد سرچشمه آوردند. افراد کمک کننده جرأت نمی کردند با دست…
بعد از عمليات والفجر8 شهر فاو عراق به تصرف سپاه اسلام درآمد، گردان حضرت رسول (ص) جهت پدافند عازم فاو شد. فصل تايستان بود و گرما بيداد مي­كرد.…
به محض ورود به حلبچه، ديديم که چه جنایت اسفباری روی داده است. پيرمردی بر روی زمین با حالتی عادی نشسته بود.به خودم گفتم: چه آرامشی دارد و در چه…
روز هشتم تیر به دنبال شوهرم که مصدوم شده بود به مهاباد رفتم ولی او را به تبریز اعزام کرده بودند، بلافاصله به طرف تبریز حرکت و به بیمارستان سینا…
من در بیمارستان شهید چمران تهران بستری بودم، جنازه رحیم برادر کوچکم را بعد از 25 روز شناسایی و به خاک سپرده بودند. به من، مادرم و برادرم کاظم…
روز یکشنبه هفتم تیر ماه 66 ساعت از چهار گذشته بود، یک روز آفتابی به همراه پدرم در مغازه واقع در خیابان پیروزی مشغول توزیع قند و شکر کوپنی بودیم…
و با اين همه ما به اين جهان نيامده ­ايم كه به آساني بميريم آن هم در سپيده دمي كه بوي ليمو مي ­آيد. «يانيس ريتسوس» هفتمين روز تابستان سال 1366…
چند روزی بود که در لشگر نقل و انتقال وسایل و تجهیزات شروع شده بود. از نحوه حرکت و اعزام نیروها مشخص بود که عملیاتی طولانی و خارج از منطقه جنوب…
هنگامی که عملیات والفجر 2 در جبهه غرب توسط رزمندگان اسلام شروع شده بود، هواپیماهای عراقی منطقه عباس آباد را بمباران شیمیایی کرده بود و رزمندگان…
چشمه آبی در وسط موضع آتشبار وجود داشت که آب کمی در آن جاری بود. سرگروهبان آتشبار، استوار یکم «همت علی محمدی»، در جلو مسیر این چشمه، سدی با بلوک…