روايتي متفاوت از دفاع خرمشهر در برابر صدام/بيانات آقا در خرمشهر/در خرمشهر با دست خالي چه كرديم؟

سفري مجازي به راهيان نور؛ روز دوم: خرمشهر
روايتي متفاوت از دفاع خرمشهر در برابر صدام/بيانات آقا در خرمشهر/در خرمشهر با دست خالي چه كرديم؟
اينجا خونين شهر است؛ خیلی از مردم اين شهر بار اول شان بود اسلحه می‌گرفتند دست‌شان و چند ساعت بیشتر وقت نداشتند یاد بگیرند چطور باید با این تفنگ‌ها جلوی تانک و خمپاره و توپ مقاومت کرد.

بسیج پیشکسوتان: خرمشهر از ده روز مانده به شروع رسمی جنگ، درگیر جنگ بود؛ در مرز شلمچه. البته آن موقع کسی نمی گفت جنگ. می گفتند زد و خورد. تا ظهر سی و یکم شهریور که باران توپ و خمپاره غرب خرمشهر را خرابه کرد. سراسر دشت غربی خرمشهر از تانک ها و نفربرهای عراقی پر شد.


خیلی از مردم بار اول شان بود اسلحه می گرفتند دست شان، و چند ساعت بیشتر وقت نداشتند یاد بگیرند چطور باید با این تفنگ ها جلوی تانک و خمپاره و توپ مقاومت کرد.
محمد جهان آرای 25ساله که فرمانده سپاه خرمشهر بود، از التماس کردن پشت بی سیم برای نیرو و پشتیبانی ناامید شد، شروع کرد به سروسامان دادن به بچه های سپاه خرمشهر. جوان هایی چهارده تا بیست ساله که عزمشان را جزم کرده بودند از شهر دفاع کنند.   فهرست مطالب:   روایتی متفاوت از دفاع خرمشهر در برابر صدام   بيانات آقا در خرمشهر   در خرمشهر با دست خالي چه كرديم؟   آخرين حرف هاي شهيد بهروز مرادي قبل از شهادت