عبور از ميدان مين و تأثير آيه «وَ جَعَلْنا»

معمولا در جبهه گروههايي را به عنوان گشتي يا گشت شناسايي به قسمت‏هايي كه دست دشمن است، مي‏فرستند. يك روز من و يكي دو تن از دوستان براي شناسايي به روستاي داربلوط رفتيم. براي برگشتن، دو راه بود؛ يكي از كنار رودخانه كه مارپيچ بود و چند ساعت طول مي‏كشيد و ديگري از دشت كه چند ساعت نزديكتر بود، اما در ديد دشمن بود و خطر گم شدن هم وجود داشت. من چون خسته بودم، تصميم گرفتم از وسط دشت بيايم. شروع به دويدن كردم. البته گاهي مجبور مي‏شدم كمرم را خم كنم تا دوربين‏دار مستقر بر ارتفاع 1150 من را نبيند. مدام آية «وجعلنا» را مي‏خواندم تا از گزند دشمن مصون باشم. رسيدم به زميني كه در آن «مين» كار گذاشته بودند و با سيم آنها را به هم متصل كرده بودند. من تا آن زمان، انواع مختلفی از مين ضد نفر و ضد تانك ديده بودم، اما اينها مثل آنچه که قبلا ديده بودم، نبود. گمان كردم زمين كشاورزي است و مالك آن حدود، زمين را اين گونه مشخص كرده. با خود گفتم از روي آنها مي‏روم فقط دقت مي‏كنم كه پا روي سيمها نگذارم تا ضربه‏اي به كشاورز بيچاره وارد نیاید. همان طوري كه مي‏دويدم از زمين پر از مين هم عبور كردم. وقتي به مقر رسيدم و آن مكان را براي دوستانم توضيح دادم، آنان گفتند كه تو از وسط ميدان مين رد شدی. با تعجب به آنها نگاه كردم و از اين كه آية «وجعلنا» من را هم از دشمن و هم از ميدان مين نجات داد، خداوند را شكرگزاري‏كردم.