نتوانستم بگذرم

براي مسافرت رفتيم قم . به حرم حضرت معصومه (س) كه رسيديم ديگر وقت نماز بود .
حسن ما را نزديك حرم پياده كرد و گفت : ‹‹ منتظر بمانيد ، من ماشين را پارك كنم و بيايم . ››
خيلي طول كشيد ؛ نگران شدم . وقتي آمد علت را پرسيدم ،
گفت : ‹‹ ماشين را كه در پاركينگ گذاشتم ، در مسير برگشت ديدم صف نماز جماعت بسته اند . نتوانستم از جماعت بگذرم . با خودم گفتم ؛ نماز را به جماعت بخوانم بعد بيايم .
اين بود كه كمي منتظر شديد ، ببخشيد ! ››
علاقه اش به نماز عجيب بود .
گاه مي ديدم وقتي به نماز مي ايستد ، رنگش تغيير مي كند.