آرزو




درحالي كه يك سال ازپذيرش قطعنامه مي گذشت، هنوز فشارعراقيها كماكان ادامه داشت. درهمين ايام بود كه امام عزيز كسالت پيدا كرده بودند ودر بيمارستان بسرمي بردند. چهل وهشت ساعت بعد از پخش فيلم امام در بيمارستان ازتلويزيون عراق، راديو عراق اعلام كرد كه امام ازدنيا رفت. وآن روز، روزي بود كه تمام اسرا آرزوبه دل شدند؛ اسرايي كه هميشه در نمازها وجلساتشان مي گفتند كه اگر عمري باشد وبه ايران برگشتيم، اول مي رويم خدمت امام. همان روز كه راديو خبررحلت حضرت امام راپخش كرد، عراقيها اقدام به پخش موسيقي وترانه ازبلندگوهاي اردوگاه كردند تا نمكي بر زخم دل ما پاشيده باشند. با توافق همه برادران مصمم شديم چنانچه فرمانده اردوگاه، پخش موسيقي وترانه راقطع نكند، هجوم ببريم وبلندگوها رابا سيم ازجا بكنيم وپرت كنيم جلواردوگاه.اين خبر به گوش فرمانده رسيد. بلا فاصله صداي بلندگوها قطع شد. درسوگ حضرت امام مراسم ختمي گرفتيم وتا يك هفته عزاي عمومي اعلام كرديم ومشغول عزاداري وسينه زني شديم. همه ناراحت بودند ازاينكه درايران نبودند تـا درتشييع جنازه رهبر دلبند خود شركت كنند وگوشه اي ازتابوت پدرمهربانشان را بگيرند.

منبع : روايت هجران