بسیج پیشکسوتان "
شهید «احمد تقیپور منفرد» با بیانی زیبا و دلنشین مینویسد: در راه که میآمدیم، دلم خیلی هوای حسین (ع) را کرد و قبر شش گوشهاش را. نمیدانستم چطور خودم را کنترل کنم که بی اختیار اشکهایم سرازیر میشد.
خدایا! مرا به حسین (ع) برسان خدایا مرا دیگر به خانه باز نگردان که آن وقت از خجالت خواهم مرد. _خجالت در برابر خانوادههای شهدا و خجالت در برابر برادران سپاه_. آخر این لباس به ظاهر سبز و در باطن خون رنگ که به تن کردهایم به شوق شهادت به تن کردیم.
شهید «احمد یونسی» نیز درباره مقصد نهاییاش نوشته است: سپاه را به عنوان شغل انتخاب نکردهام بلکه سپاه را وسیله یا بهتر بگویم پلی میدانم که مرا به معبودم میرساند و خدا کند که چنین شود و با وجود بیلیاقتی که در خود احساس میکنم خداوند برای این بنده ذلیل و مسکین خود منت گذارده و مرا هم مثل عاشقان گذشته که به معشوقشان رسیدند، بپذیرد.
شهید «سید موسی حسینی» در پیامی به پاسداران هشدار میدهد: دوستان و برادران سپاهی امام را تنها نگذارید، ای کسانی که میگویید ای کاش ما زمان امام حسین بودیم و در راه او کشته میشدیم، این حسین زمان (امام خمینی) و این هم کربلا (ایران).
پس به هوش باشید. هوسها و وسوسهها شما را به زندگی دنیا مشغول نکند، پیوسته با دعا و قران و نماز اول وقت سروکار داشته و بطور مستدام تا زمان مرگ ادامه دهید تا خدای نخواسته انقلاب اسلامی از دستتان نرفته، او را ارج نهید و پاسداریاش کنید که حسرت بعدی فایدهای و سودی ندارد.
شهید «حسن حشمت قهدریجانی» مینویسد: اما شما ای پاسداران! خون آن همه شهید در نظرتان باشد؛ بهشتی، رجایی، باهنر و هزاران شهید دیگر. تفرقه و نفاق را در نطفه خفه کنید و نگذارید توطئه بروز کند. قبل از سپاهی شدن پاسدار شوید.
شهید «علی رضا یوسفی» درخواستی از یارانش میکند: اگر جنازهام به دست شما رسید مرا در ماشینی که به آن گل زده شده به بهشت زهرا ببرید و بر روی سنگ قبرم آرم سپاه را حک کنید. چون به آن آرم خیلی علاقه دارم و احترام زیادی برای آن قائل هستم. چون معنی و مفهوم آن را فهمیدهام و بر روی سنگ قبرم ناکام ننویسید که من به کام خود یعنی «شهادت» رسیدهام از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم و التماس دعا از همه شما دارم. به جان رهبر دعا کنید و از خدا بخواهید که صبر به خانواده شهدا بدهد.
«اصغر عبدالهی» نیز دفاعی جانانه از سپاه و سپاهیان میکند: خدا میداند! افراد سپاهی از محرومترین و مظلومترین افراد جامعه اسلامی ایران هستند. اینها رهروان الله و جزء هیچ گروه، حزب و دستهای نیستند جز «حزب الله» و هدفشان جز نگهداری دستاوردهای انقلاب اسلامی و پیشبرد اهداف انقلاب در سراسر جهان نمیباشد و مطیع و فرمان بر ولایت فقیه میباشند و مخلصانه و ایثارگرانه لباس مقدس پاسداری را به تن کردهاند و شب و روزشان را وقف انقلاب اسلامی میکنند.
شهید «عبدالله کرمی» نیز به هم رزمانش پیام میدهد: برادران عزیز! خوشا به حال شما که لیاقت سربازی آقا امام زمان و نایب بر حقش را پیدا کردهاید. نکند خدای ناکرده کسی بخواهد با لباس مقدس سربازی امام زمان از لباس و مقام خویش سوء استفاده کند که در دفتر مولا ثبت خواهد شد. برادران به هیچ وجه اجازه ندهید که سپاه از خط امام خارج شود و نگذارید راه اصلی سپاه که همان راه الله و هدف اصلیش که خدمت به اسلام و مسلمین است فراموش شود که به خدا قسم خطر بزرگی برای اسلام خواهد بود.
برادران من عاجزانه از شما تقاضا میکنم اگر افرادی که از احزاب و گروه ها وارد سپاه شدهاند و نقشه شومشان منحرف کردن سپاه از خط اسلام است به شدت سرکوب کنید و نگذارید که در این ارگان مقدس رخنه کنند چون که امام عزیزمان فرمودند: که حزب و گروه اگر چه اسلامی و خوب هم باشند ولی نباید وارد سپاه شوند.
شهید «مصطفی دهقانی دستجردی» نیز مینویسد: من سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مسجد خود میدانم و قداستی همچون قداست خانه خدا برای آن قایلم. زیرا که سپاه پلی است که قدوم مبارک شهدا بر آن گذشته شده است.
شهید «عبدالحمید حسینی» نیز در نامهای به برادر کوچکش نوشته است: امیر کوچولو - برادرم شیرین زبانم!- سالها بعد که این وصیتنامه را میخوانی بدان که مکتبم مکتب شهادت و مذهبم مذهب خون است و از روزی که با سپاه پاسداران ارتباط یافتم معنی لشکر حسین (ع) بودن را آموختم لشکری که امامش خمینی کبیر است.
انتهای پیام/
فارس
دیدگاه ها