دوشنبه 29 مهر 1392 | 09:16
اختصاصی/18
پلاک های ما کجاست ؟
پلاک های ما کجاست ؟
خاطرات تفحص پیکر مطهر شهداء

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:"سخنی با اهل دل "

تفحص،واژه مقدسی و نامکشوفی است که هنوز بر زبان ما تلاوت نشده است ،این واژه در قاموس مقاومت ،باغربت... زیبایی،مرثیه و معنویت عجین و آمیخته است و خود آئینه تمام نمای یاد ها ودردهاست. تفحص ذکر است . تفحص شور است و شوق . تفحص اخلاص است و نهایت عشق . حرف نیست که بتوان به قلم آورد .ایمان است، ایثار است،شهامت است و مظلومیت و... و من چه بگویم که زبانم عاجز است ؟

کسی توان به قلم آوردن آنرا ندارد ،یا توان وصف کردنش را ،تنها باید حضور داشت و حس کرد . تنها باید در معرکه بود تا بتوان توصیف کرد. تنها جایی که می توان "شهدا"را دید و جنت خدا را به معنی تمام و کمال یافت ،در میان بچه ها تفحص است . تفحص آدم را به سر حد معرفت و اخلاق میرساند . تفحص انسان را به بزم عاشقان "ثارالله"میرساند . تفحص انسان را وادار به شکستن دیو نفس میکند . تفحص میدان شناخت خود است .تفحص روح قلب را منقلب میکند و عواطف را می پروراند همه ارزش ها و معیارها در تفحص نهفته است و به قول عزیزی "مقدس ترین کاری که امروز در نظام جمهوری اسلامی می شود همین تفحص پیکرهای شهداست ." تفحص با تمام مشکلات خاص خود اصلا یک عالم دیگری است که حضور در آن لیاقت و سعادت عظیمی میخواهد .تفحص، جانبازیست ،تفحص شیفتگی خداست ،تفحص ساخته و خاص شدن است ..آنان که لذت محضر خدا را می چشند ،مادا میکه توان دارند از تفحص دست نمی کشند مگر آنکه خداوند آنان را در جوار رخود بپذیرد.

"عدالت"

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

پلاک های ما کجاست ؟

آخرین روز های تابستان 73 بود ...

گرما در فکه امان همه را بریده بود و سکوتی پر رمز و راز بر سراسر دشت حکمفرما بود . مدتی بود که شهید پیدا نکرده بودیم ، انگار شهدا با همه ما قهر کرده بودند .

آقا سید گفت :

اگر امروز شهیدی پیدا نشد برویم در یک محور دیگر کار کنیم ...

گفتیم :

اگر شهدا خودشان بخواهند ما را صدا می زنند...

خب می توانیم برویم روی تپه ها 143 کار کنیم . توکل به خدا ...

بالاخره با همفکری یکدیگر، دستگاه بیل مکانیکی را به محل مورد نظر انتقال دادیم .

بچه ها در هر نقطه که به نظر مشکوک می رسید با ذکر صلوات شروع به بیل زدن می کردند ... در حین کار به جایی رسیدیم که به نظر می رسید قبلا یک سنگر اجتماعی عراقی بوده. در حاشیه این سنگر تعدادی کلاه و وسایل انفرادی بچشم می خورد. احتمال می رفت در همین محل، تعدادی شهید، مدفون باشند. بیل اول و دوم به زمین زده شده بود که بیل سوم به یک جسم سفت و سنگین برخورد کرد. دقت کردیم، دیدیم روی زمین بتون ریخته شده. کنجکاوانه و با کمک بچه ها، بتونها ار از مین کنده و بلند کردیم. صحنه بسیار دردناکی بود .

پیکرهای مطهر شهدا در حالی که دست و پاهایشان با سیم تلفن به هم بسته شده بود به روی هم انباشته شده بود.

ما تا وقت غروب توانستیم پیکر مطهر 50 شهید را تخلیه کنیم .

همه آن شهدا با ملاحظه شماره پلاکشان شناسایی شدند. جز یک شهید که شاید هنوز هم بی هیچ نام و نشان باقی مانده باشد .

راوی :برادر مرتضی شادکــــام

پایگاه اطلاع رسانی" بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت"

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.