یکشنبه 5 آبان 1392 | 09:18
اختصاصی/20
موءذنیـــن جزیره ...
موءذنیـــن جزیره ...
خاطرات تفحص پیکر مطهر شهداء

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:"سخنی با اهل دل "

تفحص،واژه مقدسی و نامکشوفی است که هنوز بر زبان ما تلاوت نشده است ،این واژه در قاموس مقاومت ،باغربت... زیبایی،مرثیه و معنویت عجین و آمیخته است و خود آئینه تمام نمای یاد ها ودردهاست. تفحص ذکر است . تفحص شور است و شوق . تفحص اخلاص است و نهایت عشق . حرف نیست که بتوان به قلم آورد .ایمان است، ایثار است،شهامت است و مظلومیت و... و من چه بگویم که زبانم عاجز است ؟

کسی توان به قلم آوردن آنرا ندارد ،یا توان وصف کردنش را ،تنها باید حضور داشت و حس کرد . تنها باید در معرکه بود تا بتوان توصیف کرد. تنها جایی که می توان "شهدا"را دید و جنت خدا را به معنی تمام و کمال یافت ،در میان بچه ها تفحص است . تفحص آدم را به سر حد معرفت و اخلاق میرساند . تفحص انسان را به بزم عاشقان "ثارالله"میرساند . تفحص انسان را وادار به شکستن دیو نفس میکند . تفحص میدان شناخت خود است .تفحص روح قلب را منقلب میکند و عواطف را می پروراند همه ارزش ها و معیارها در تفحص نهفته است و به قول عزیزی "مقدس ترین کاری که امروز در نظام جمهوری اسلامی می شود همین تفحص پیکرهای شهداست ." تفحص با تمام مشکلات خاص خود اصلا یک عالم دیگری است که حضور در آن لیاقت و سعادت عظیمی میخواهد .تفحص، جانبازیست ،تفحص شیفتگی خداست ،تفحص ساخته و خاص شدن است ..آنان که لذت محضر خدا را می چشند ،مادا میکه توان دارند از تفحص دست نمی کشند مگر آنکه خداوند آنان را در جوار خود بپذیرد.

"عدالت"

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

موءذنیـــن جزیره ...

آخرین روزهای تابستان سال 72 بود . دستهای جستجوگر بچه های تفحص که عاشقانه در طلب پیکرهای شهدا میدوید در منطقه عملیاتی خیبر چند مدتی بود که بعنوان خادم شهدا انتخاب شده بودیم و با جان ودل به دنبال عاشقان ثارا... می گشتیم. سکوت سراسر جزیره را فرا گرفته بود، سکوتی که روح را منقلب می نمود.

قبل از وارد شدن به محدوده عملیاتی ، تابلویی بسیار زیبا، نظرمان را به خودمان جلب نمود. "با وضو وارد شوید این خاک به خون مطهر شهدا آغشته است."این جمله دریای سخن ومعنا بود. نزدیکیهای ظهر بود بچه ها با مقدار آبی که داشتند ، تجدید وضو نمودند . درهمین حین، یک لحظه صدای اذان دسته جمعی به گوشمان رسید.

پیش خودم گفتم الان وقت نماز نیست . حتما حکمتی در این صدا هست. لذا به سمت صدا پیش می رفتیم ، صدا هر لحظه نزدیکتر، زیباتر و دلنشین تر به گوش می رسید . در حاشیه نیزار ها ، ناگهان متوجه قایقی شدم که لبه ی آن از گل و لای کنار آب بیرون آمده بود . سریعا به داخل آن نیزارها رفته و قایق را بیرون کشیدیم ، بالاخره موذنین را پیدا کردیم؟ در قایق شکسته پیکر سیزده شهید افتاده بود.

راوی: برادر غلامی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.