سه شنبه 14 شهریور 1391 | 09:22
سفر اجباری نامزدهای انتخاباتی به سرزمینی دوردست
سفر اجباری نامزدهای انتخاباتی به سرزمینی دوردست

بسیج پیشکسوتان

پندى خيرخواهانه» به سياستمداران آمريكائى برای پشتیبانی آن‌ها از رژیم صهیونیستی. بدون شك این فراز از سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد با واكنش‌های رسانه‌ای زیادی مواجه شده و خواهد شد. اما دردسرهای اسرائیل برای آمریكا چیست؟ دكتر فؤاد ایزدی، استادیار و عضو هیأت علمی دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. وی بیش از دو دهه در آمریكا حضور داشته و به تحصیل و پژوهش پرداخته است.

كشور آمریكا به سبب حمایت‌هایش از رژیم صهیونیستی، دو نوع هزینه می‌پردازد؛ هزینه‌های مالی و هزینه‌های سیاسی. درباره‌ی هزینه‌های مالی تاكنون سخنان زیادی گفته‌اند كه ما نیز در ادامه به آن می‌پردازیم، اما اغلب به هزینه‌های سیاسی كمتر توجه كرده‌اند. برای روشن شدن این‌گونه هزینه‌ها به یك نمونه اشاره می‌كنم:

چند هفته‌ی دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری آمریكا در پیش است. یكی از برنامه‌های همیشگی كاندیداهای ریاست‌جمهوری، سفر این كاندیداها به اسرائیل است؛ یعنی به كشوری كه هزاران كیلومتر با آمریكا فاصله دارد و مردمش آمریكایی نیستند. هر كاندیدای ریاست‌جمهوری آمریكا باید به چنین سرزمین دوردستی مسافرت كند و با غیر آمریكایی‌ها صحبت كند و این اتفاق در هر انتخابات تكرار می‌شود. سفر به اسرائیل برای این كاندیداها آن‌قدر مهم است كه اگر موفقیت‌آمیز نباشد، نشانه‌ی عدم پیروزی آنان در انتخابات است. خود این مسأله بسیار عجیب است. شما فرض كنید ما سال دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران داریم. بعد مثلاً كاندیداهای ایرانی بروند در یك كشوری در آمریكای جنوبی سخنرانی كنند و اگر این كار را نكنند، برای رقابت انتخاباتیشان مشكل پیش بیاید!

گاهی حمایت آمریكا از اسرائیل آن‌قدر شور می‌شود كه بعضی از كشورهای هم‌پیمان اسرائیل و آمریكا مثل انگلیس هم خودشان را كنار می‌كشند. شما نگاه كنید به لیست مواردی كه آمریكا در بیانیه‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل از اسرائیل به صورت انفرادی دفاع كرده است.

 

بنابراین ما در آمریكا با یك ساختار سیاسی مواجهیم كه افراد یك كشور خارجی و مردمی كه تابعیت آمریكایی ندارند، آن‌قدر ‌توان نفوذ در آن را دارند كه اهمیت این افراد در انتخابات بیشتر از اهمیت افرادی است كه تابعیت آن كشور را دارند. این مسأله كه یك كشور استقلال خودش را از دست بدهد، ضعف بسیار بزرگی محسوب می‌شود. یعنی كشوری كه قاعدتاً باید در پی منافع ملی خودش باشد و حواسش به مردم خودش باشد، به وضعیتی دچار شود كه این‌قدر تحت نفوذ یك كشور خارجی دیگر قرار بگیرد و اولویت‌های آن كشور خارجی بر منافع ملی این كشور غلبه یابد.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif خودكشی سیاسی
صهیونیست‌ها تلاش بسیاری كرده‌اند كه این سیستم در آمریكا شكل بگیرد و جابیفتد. به هر حال در آمریكا جمهوری تصویب شد و در آن زمان این حالت فعلی وجود نداشت كه پول سرمایه‌دارها كه عده‌ی زیادی از انها صهیونیست بودند، این نقش بسیار بزرگ و ویژه را در ساختار سیاسی بازی كند. در واقع این اتفاقی است كه در چهل پنجاه سال گذشته افتاده است و قبلاً این طور نبود. امروز شما می‌بینید در كنفرانس سالانه‌ی آی‌پك كه یكی از لابی‌های بزرگ اسرائیلی در آمریكا است، رئیس‌جمهور، معاونش و وزیر خارجه‌ی آمریكا حتماً باید شركت كنند. سناتورهای برجسته (نه هر سناتوری) شركت می‌كنند. نمایندگان كنگره (باز نه هر نماینده‌ای) نیز باید با هماهنگی آی‌پك در این كنفرانس شركت كنند.

اما این اتفاق عجیب چطور در حوزه‌ی قوانین انتخاباتی در تاریخ آمریكا روی داد؟ صهیونیست‌ها با نفوذی كه در ساختار قانون‌گذاری، در قوه‌ی مجریه و قوه‌ی قضائیه داشتند، توانستند كاری كنند كه سیستم كاملاً مثل موم در دستشان باشد. هر چه پیش می‌رویم، این حالت بدتر هم می‌شود. در آخرین مورد یك قانونی در ژانویه‌ی ۲۰۱۰ در دادگاه عالی آمریكا تأیید شد كه بر اساس آن بسیاری از محدودیت‌هایی را كه قبلاً برای پرداخت پول به كاندیداها وجود داشت، برداشتند. یعنی اگر در سال ۲۰۰۸ آقای اوباما در انتخابات حدود ۵ هزار میلیون دلار هزینه كرد، الان تخمین می‌زنند كه این مبلغ در سال جاری بین ۷ تا ۸ هزار میلیون دلار باشد و این یعنی یك افزایش دو تا سه هزار میلیون دلاری در حوزه‌ی تبلیغات.

در واقع با این تصمیمِ دادگاه عالی آمریكا، نفوذ پول در ساختار سیاسی آمریكا بیشتر شد و هر قدر نفوذ پول در سیستم سیاسی بیشتر باشد، به نفع صهیونیست‌ها است، چون این‌ها از نظر مالی وضعشان خوب است و می‌توانند سیستم را به هر طرفی ببرند كه می‌خواهند. در عمل نیز هر فعال سیاسی كه مخالفتی با سلطه‌ی صهیونیست‌ها یا با نوع رابطه‌ی اسرائیل و آمریكا داشته باشد، با مخالفت خود یك نوع خودكشی سیاسی كرده و نمی‌تواند در هیچ انتخاباتی شركت كند. نمونه‌های متعددی از این قبیل را سراغ داریم. نمونه‌ی آخرش آقای دنیس جان كوسینیج، نماینده‌ی ایالت اوهایو در كنگره‌ی آمریكا است. او كاندیدای ریاست‌جمهوری شد، اما به خاطر همین فشارها نتوانست موفق شود. بعد هم در اثر فشار‌هایی كه آنها اعمال ‌كردند، نهایتاً از كنگره هم حذفش كردند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif گروگان صهیونیست‌ها
از این جهت آمریكا حالت ویژه‌ای دارد و این حالت ویژه باعث شده كه این كشور از درون در حال پوسیدن باشد، زیرا آن ساختاری كه یك كشور را باید حفظ كند، در آمریكا لطمه خورده است. شاید بتوان گفت آمریكا كه یك كشور ۳۱۲ میلیون نفری با مساحتی حدوداً شش برابر مساحت ایران است، گروگانی شده در دست لابی صهیونیست‌ها و دولت اسرائیل و هیچ سیاستمدار آمریكایی عملاً نمی‌تواند با این لابی مقابله كند. این شاید بیشترین هزینه‌ای باشد كه نوع تعامل آمریكا و اسرائیل بر آمریكا تحمیل كرده است.

نوع روابط آمریكا و اسرائیل نه‌تنها در حوزه‌ی سیاسی آمریكا تأثیر منفی گذاشته، بلكه چون این سیستم معیوب است، در حوزه‌های دیگر هم همین مشكل را ایجاد كرده است. یعنی امروز آمریكا با مشكلاتی مثل گرسنگی، بیكاری، عدم وجود بیمه و خشونت مسلحانه مواجه است، زیرا هر كدام از این حوزه‌ها تحت نفوذ یك لابی است و این لابی اجازه نمی‌دهد مثلاً قوانین اسلحه به سمتی برود كه بیشتر حافظ منافع مردم باشد یا لابی بیمه اجازه نمی‌دهد كه بیمه در حد معتدلی پوشش گسترده‌ای داشته باشد.
نمونه‌های متعددی از این قبیل را سراغ داریم. نمونه‌ی آخرش آقای دنیس جان كوسینیج، نماینده‌ی ایالت اوهایو در كنگره‌ی آمریكا است. او كاندیدای ریاست‌جمهوری شد، اما به خاطر همین فشارها نتوانست موفق شود. بعد هم در اثر فشار‌هایی كه آنها اعمال ‌كردند، نهایتاً از كنگره هم حذفش كردند.
با توجه به همه‌ی این مسائل، شاید بتوان گفت كه مردم آمریكا بیش از مردم فلسطین از اسرائیل تأثیر منفی پذیرفته‌اند. مردم فلسطین در یك سرزمینی حبس شده‌اند و البته با مشكلات اقتصادی و امنیتی دست به گریبانند، ولی روحیه‌شان خوب است. مردم آمریكا اما آن مشكلات را كم و بیش و در حد خودش دارند و در كنار آن هم با سیستمی مواجه هستند كه اصلاح‌پذیر نیست. مردم فلسطین امید دارند كه اسرائیلی‌ها این سرزمین را ترك كنند، اما در آمریكا یأس و سرخوردگی و معضلات اجتماعی و خشونت‌ها نشانه‌ی وجود بحران در جامع و ناامیدی از اصلاح آن است. به نظر می‌رسد مهم‌ترین هزینه‌ی حمایت آمریكا از اسرائیل برای آمریكاییان، همین هزینه است كه باعث از تهی‌شدن از درون برای كشوری می‌شود كه می‌توانست مهم باشد به خاطر سابقه‌اش و جمعیت و ثروتش. عملاً اما اكنون ما با كشوری مواجهیم كه نمی‌تواند حتی مشكلات خود را حل كند. اگر شما ریشه‌یابی كنید، متوجه می‌شوید كه این مشكلات به خاطر نفوذ صهیونیست‌ها در آن و تلاش آنها است برای این‌كه سیستم را به نحوی مدیریت كنند تا نهایتاً به نفع منافع اسرائیل باشد.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif حتی انگلستان!
اما در حوزه‌ی هزینه‌های مالی حمایت از اسرائیل، آمریكا دو نوع هزینه دارد؛ هزینه‌های آشكار و هزینه‌های پنهان. كمك سه میلیارد دلاری سالانه‌ی آمریكا به اسرائیل كه رسماً و علناً صورت می‌گیرد. كمك‌های دیگری هم وجود دارد كه خیلی واضح نیست. مثلاً بر اساس قوانین مالیاتی در آمریكا مالیات‌دهندگان می‌توانند بخش قابل توجهی از مالیات خود را به جای این كه به دولت بپردازند، به بعضی نهادهای غیر انتفاعی عام‌المنفعه بدهند. البته آن نهادها باید مجوز دولتی داشته باشند تا این كمك‌ها را دریافت كنند. طرفداران اسرائیل در كنگره كه قوانین را می‌نویسند، كاری كرده‌اند كه نهادهای اسرائیلی و نه نهادهای هیچ كشور خارجی دیگری، بتوانند مثل نهادهای آمریكایی پول مالیات مردم آمریكا را دریافت كنند كه این كمك بسیار بزرگی برای صهیونیست‌ها است.

یعنی در حقیقت مالیات‌هایی كه باید برود به خزانه‌ی آمریكا كه می‌تواند مبلغ بالایی هم باشد، به سمت اسرائیل سرازیر می‌شود. این در حالی است كه دولت آمریكا هر سال با كسری بودجه‌ی یك‌ونیم تریلیون دلاری مواجه است و دولت اوباما در سال گذشته بیش از ۱۶ تریلیون دلار بدهی داشته است. با همه‌ی این احوال، كمك سه میلیارد دلاری دولت آمریكا به اسرائیل هنوز متوقف نشده و كمك‌های علنی و غیر علنی دیگر هم پابرجا است.

در حوزه‌ی افكار عمومی و در نظرسنجی‌ها نیز دولت اسرائیل و آمریكا وضعیت بسیار بدی دارند. دولت آمریكا نزد افكار عمومی به تبعیت و حمایت بی‌چون ‌و چرا از دولت اسرائیل شناخته شده است. یعنی آن نگاه منفی كه نسبت به اسرائیل وجود داشت، به آمریكا هم سرایت پیدا كرده است. نمونه‌های این مسأله در نظرسنجی‌هایی كه كمپانی‌های آمریكایی در كشورهای غرب، جنوب و شرق آسیا، شمال آفریقا، آمریكای جنوبی و در سراسر دنیا انجام داده‌اند، قابل مشاهده است.

این حمایت آمریكا از اسرائیل نه‌تنها در نگاه مردم دنیا منفی است، در سطح دولت‌ها هم كم‌وبیش همین‌گونه است. شما نگاه كنید به این رأی‌گیری كه دو سال پیش درباره‌ی ایجاد دولت فلسطین در سازمان ملل انجام شد و با درصد بالایی رأی آورد. یا پس از آن در رأی‌گیری یونسكو برای به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان عضو جدید، باز اكثر قریب به اتفاق كشورهای دنیا به این رأی دادند. گاهی حمایت آمریكا از اسرائیل آن‌قدر شور می‌شود كه بعضی از كشورهای هم‌پیمان اسرائیل و آمریكا مثل انگلیس هم خودشان را كنار می‌كشند. شما نگاه كنید به لیست مواردی كه آمریكا در بیانیه‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل از اسرائیل به صورت انفرادی دفاع كرده است. یعنی حتی انگلیس هم حاضر نشده در این دفاع با آمریكا شریك شود.
واقعیت آن است كه آمریكایی‌ها از وضعیت افكار عمومی منطقه و مخالفت آنها با اسرائیل در نظرسنجی‌ها اطلاع داشتند، اما آن چیزی را كه نمی‌دانستند و غافلگیر شدند، تبدیل شدن این مخالفت‌ها به حركت‌های اجتماعی و سپس موفقیت و پیروزی این حركت‌ها بود.
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif شكست هژمونی
با وقوع تحولات بیداری اسلامی در یكی دو سال اخیر، موقعیت آمریكا بدتر هم شده است. زمانی بود كه كشور بزرگی مثل مصر كه مردم آن به‌شدت مخالف اسرائیل بودند، منتها چون سران آن هم‌پیمان آمریكا و در خدمت اسرائیل بودند، این نگاه منفی مردم مصر در معاهدات بین‌المللی خیلی تإثیر نداشت. الان دولت مصر بر اساس رأی مردم روی كار آمده و رابطه‌اش با اسرائیل كاملاً متفاوت است با رابطه‌ای كه مبارك با اسرائیل داشت. نهایتاً آن هژمونی كه آمریكایی‌ها در منطقه با استفاده از دولت‌هایی مثل مبارك ایجاد كرده بودند و فضای سیاسی منطقه را كنترل می‌كردند، این در حال فروریزی و فروپاشی است.

اگرچه برخی مدعی بودند كه تحولات منطقه را خود آمریكایی‌ها مدیریت كردند یا كار خودشان بوده است، اما واقعیت آن است كه آمریكایی‌ها از وضعیت افكار عمومی منطقه و مخالفت آنها با اسرائیل در نظرسنجی‌ها اطلاع داشتند، اما آن چیزی را كه نمی‌دانستند و غافلگیر شدند، تبدیل شدن این مخالفت‌ها به حركت‌های اجتماعی و سپس موفقیت و پیروزی این حركت‌ها بود. آنها فكر نمی‌كردند كه این تغییر در این زمان و با این شیوه و با این سرعت اتفاق بیفتد. البته الان می‌خواهند این تحولات را مدیریت كنند و به این حركت‌ها خط بدهند.

امروز هر چه منطقه به سمت مردم‌سالاری می‌رود، تأثیر و نفوذ آمریكا در منطقه كمتر می‌شود و نهایتاً این هم هزینه‌ی دیگری است كه آمریكایی‌ها باید بپردازند. شاید یكی از دلایلی كه روز‌به‌روز این هزینه‌ها را بیشتر می‌كند، همین تحولات منطقه و مباحث مربوط به بیداری اسلامی باشد. حتی كشورهایی كه دولت‌هاشان تغییر نكرده و بحث مردم‌سالاری در آنها هنوز جانیفتاده هم محتاط‌تر خواهند بود و دیگر نمی‌توانند مثل قبل و بی‌چون و چرا در راستای سیاست‌های دولت آمریكا حركت كنند، چون هزینه‌ی تبعیت از دولت آمریكا در این یكی دو سال گذشته بسیار بیشتر از پیش شده است.

 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.